۶۹۴۷۳۵
۱۲ نظر
۵۰۰۶
۱۲ نظر
۵۰۰۶
پ

دختری که با ۱۰۰ بخیه به یاری زلزله‌زدگان رفت

کمک به دیگران، همیشه با غریزه و چاشنی انسان دوستی همراه است. اما، اهمیت این قبیل کارهای داوطلبانه زمانی بیشتر نمایان می شود که در شرایط سخت و دشوار، به یاری دیگران برویم.

خبرگزاری مهر: حالا دیگر ماه ها از حادثه تلخ زلزله در کرمانشاه گذشته است. ‏بسیاری از مردم شوک این حادثه را پشت سر گذاشته اند اما شاید این واقعیت های ‏اطرافشان و دردهایی که در سینه انباشته اند و مجال بروز می خواهد است که دنبال ‏التیام می گردد. اگر دیروز سرمای زمستان چون یک واقعیت خود را بر چادرنشینان حادثه ‏دیده تحمیل می کرد امروز گرما چنین می کند و شاید از دست دادن عزیز و یا خانه و کاشانه ‏باشد که خواب را از چشم زن و مرد، کودک و بزرگ بگیرد.

در این میان اگر باشد کسی ‏خود از میان حادثه برخواسته باشد و در میان زلزله نشینان در چادر زندگی کند و زخمی ‏برداشته باشد اما تبحر کمک و امدادرسانی داشته باشد، یک تنه می تواند چندین برابر ‏روانشناسان و مددکارانی که از مناطق دیگر برای کمک اعزام می شوند، کمک رسان باشد. ‏مانند «روناک رستمی»، جوانی که این روزها گوش شنوای دردهای بسیاری از مردمان سر پل ‏ذهاب است. او که در رشته مددکاری اجتماعی فارغ التحصیل شده است قصه ای شنیدنی ‏دارد. شاید همین قصه است که باعث شد او را که از سال ۸۶ در جمعیت هلال احمر به ‏صورت داوطلبانه فعایت می کرد، شایسته تقدیر و تجلیل کند.‏

روناک درباره روزهایی که به جمعیت هلال احمر پیوست و ‏فعالیتش پس از زلزله کرمانشاه، گفت: من از سال ۸۶ تا امور زبه صورت داوطلبانه عضو ‏جمعیت هلال احمر هستم و هر زمان نوروز می رسد یا مراسمی پیش می آمد کاری که در توانم ‏بود، انجام می دادیم. همین باعث شد من بروم مددکاری اجتماعی بخوانم. این کارهای روزانه ‏انجام می شد تا اینکه زلزله اتفاق افتاد. پس از آن بود که فهمیدم چقدر عضویتم در هلال احمر ‏و درسی که خواندم می تواند به مردم کمک کند.

‏وی ادامه داد: وقتی زلزله آمد من دو ساعت و نیم تا سه ساعت زیر آوار بودم که همین مسئله ‏منجر به جراحت و مصدومیت شدیدم شد بطوریکه وقتی بیمارستان رفتم ۱۰۰ تا بخیه به ‏من زدند و اعزامم کردند کرمانشاه. روز دوم یا سوم بود و حالم هنوز مساعد نبود. وقتی ‏از صفحه تلویزیون می دیدم مردم چطور در تکاپو هستند تا به هموطنان زلزله زده کمک کنند از پرستار خواستم ‏مرا مرخص کند تا بتوانم به منطقه برگردم اما گفتند وضعیتم حاد است و به خاطر ضربه ای ‏که به من وارد شده بود نباید تکان بخورم.

دختری که با ۱۰۰ بخیه به یاری زلزله‌زدگان رفت

‏این مددکار اجتماعی اضافه کرد: در هر صورت با رضایت شخصی ترخیص شدم و به سرپل ذهاب آمدم. به محض رسیدنم کار مددکاری و امدادگری در بهزیستی و هلال احمر...، هر ‏کاری پیش می آمد را انجام دادم. حوزه کاری ام هم دو روستا است؛ یکی دشت ذهاب و یکی ‏هم روستایی نزدیک ازگله.

‏از روناک رستمی چندی پیش از سوی هلال احمر تقدیر می شود. وی در این باره توضیح ‏داد: دکتر پیوندی از طریق روابط عمومی در جریان اتفاقات پس از زلزله قرار گرفت و ‏زحمت کشید از من تقدیر کردند. من بسیار افتخار می کنم عضو بسیار کوچکی از خانواده ‏هلال احمر هستم که خدمات انسان دوستانه بزرگی انجام می دهند و به ‏عنوان عضو کوچکی از جامعه به همشهریانم در این شرایط کمک کنم.‏

رستمی همچنین درباره فعالیت این روزهایش در مناطق زلزله زده گفت: می دانید برخی از ‏اتفاق هایی که در این مدت شاهدش بودم برایم بسیار عزیز است. یکبار بچه ای را نزد من ‏آوردند که ۴۰ روز بود نتوانسته بود صحبت کند. با تکنیک هایی که می دانستم توانستم او را ‏کمی به حرف بیاورم و بعد از چند وقت که برای پیگیری احوالش به روستا رفتم، دیدم به طرفم ‏می دود و می گوید خاله ببینید چه خوب حرف می زنم، تمام خستگی هایم از بین رفت.‏

وی با بیان اینکه اتفاقا این روزها مردم زلزله زده بیش از روزهای اول به مددکار و ‏روانشناس نیاز دارند، توضیح داد: وقتی کسی سوگوار می شود اطرافش شلوغ است و ‏فقدان را کمتر حس می کند اما وقتی اطرافش خلوت شد تازه دردهایش خود را نشان می دهد. ‏الان پزشک خوب هم کسی است که التیام رنج ها را هم داشته باشد. من زنی را می شناسم که ‏زیر آوار یک پایش را داشت از دست می داد و پسرش هم فوت کرد. به بیمارستانی در تهران ‏منتقلش کردند که چون پزشک دانشجوهایش را بر بالین زن فرستاد پایش را از دست داد. به ‏بیمارستان دیگری منتقلش کردند و آنجا دکتری داشت که التیام ترس های او هم بود و به او ‏می گفت اگر زلزله کل تهران را خراب کند این بیمارستان خراب نمی شود. این یعنی روحیه ‏دادن. این زن بعدها از همه اینها برایم تعریف کرد.‏

وی ادامه داد: الان شرایط کرمانشاه به خاطر گرما طاقت فرساست و تاب آوری مردم کم شده ‏است. چادرها و کانکس ها نزدیک هم است. گاه مشاجره های زن و ‏شوهر به بیرون از چادر و کانکس کشیده می شود و... ،بچه ها هم میان این وضعیت داستانی ‏دارند. من در کمپ خودمان بدون امکانات و با رنگ های انگشتی با بچه ها بازی می کنم. ‏شاید باورتان نشود اما بارها شده که نیمه شب در چادرم بوده ام و زنان صدایم کرده اند که آتشی روشن کرده ایم، بیا از مشکلاتمان حرف بزنیم. من هم برایم شب و روز ندارد و با ‏افتخار می گویم داوطلب هلال احمر هستم و در خدمت مردمم.‏

وب گردی

خبرفوری: کچل ها بزودی منقرض میشوند

معرفی شامپو ضد ریزش مو در برنامه زنده صدا سیما!!

سفارش محصول

سریال شفرونی نسخه کامل

با تخفیف ویژه در فیلیمو

تماشا کنید

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • محمدرضا بختیار

    خوشحالم که تو کشور کسانی هستند که بدون توقع وبا عشق و صفا برای کمک رسانی زخم خودشون را در برابر زخم دیگران کوچک می شمارند و لحظه هایشان را با همدردی و کمک سپری می کنند ای کاش همه ما خوی انسانیت خودمون را مثل شما کنترل می کردیم در راه خدمت

  • بدون نام

    توشیر زنی

  • بدون نام

    به داشتن هموطني مثل ايشان افتخار مي كنم.

  • بدون نام

    فقط یه کلام وبس دمت گرم

  • پیری

    خداشمارانگهداره ودیروزم کانکس بعضیها اتش گرفت یکیهم بتونه به انهاکمک کنه روحیه خوبی دارید

  • بدون نام

    دورود برشما

  • بدون نام

    درد وبلات بخوره توسر مسئولان بی مسئولیت که نمی دونند ازخوشی زیاد چه کارکنند

  • بدون نام

    زندبادبه این غیرت ومرام هم وطنم به دادزلزله زدههای عزیزومظلوم هم وطنان برسین کانکس دیگه چیه که بعدچندماه بدین ابتدایی ترین امکانات یه کشورکوچیکم اینهارودارایران بزرگ نداره تعجبه؟!

  • بدون نام

    خدا حفظت کنه انشاا... شاد باشی و سالم

  • بدون نام

    درد و بلات بخوره تو سر مسیولان

  • غم انگیز

    درود به شرفش

  • بلوچ

    اجرکم عندالله

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج