بازیکنان اورتون، یاد دعوای رحمان رضایی و بداوی را زنده کردند!
از اولدترافورد تا جام ملتهای چین؛ وقتی همتیمیها با هم میجنگند. اخراج ادریسا گای خاطره درگیری رحمان رضایی و علی بداوی را برایمان زنده کرد.
ورزش سه: فوتبال همیشه با لحظههای غیرقابلپیشبینی تعریف میشود؛ گل، اشتباه، درخشش، سقوط. اما گاهی یک تصویر، فقط یک تصویر، برای همیشه در حافظه جمعی فوتبال یک کشور میماند: بازیکنی که به جای رقیب، همتیمیاش را میزند. مگر از این عجیبتر داریم؟

اولدترافورد، امشب: سیلیای که جهان فوتبال دید

۱۳ دقیقه از بازی منچستریونایتد – اورتون گذشته بود که ناگهان اتفاقی افتاد که حتی روی سکوهای اولدترافورد که با خاطر ریتم آرام بازی، خیلی آرام و ساکت بود هم نفس همه را در سینهها حبس کرد. پاس اشتباه ادریسا گای به مایکل کین، موقعیت را به برونو فرناندز تقدیم کرد؛ ثانیهای بعد، دعوا، تنش، فریاد… و سپس سیلی گای به صورت همتیمیاش.
داور بازی تونی هرینگتون صحنه را دید، VAR آن را تأیید کرد و کارت قرمز مقابل صورت گای گرفته شد. بازیکن اورتون از همتیمی خودش آنقدر خشمگین بود که پیکفورد و اندیایه هر چقدر زور میزدند نمیتوانستند جلویش را بگیرند. او حتی بعد از کارت قرمز هم هنوز آماده ادامه دعوا بود. اگر پیکفورد و اندیایه نبودند شاید امشب شاهد یک فصل کتککاری مفصل در اولدترافورد میبودیم.
اورتون حیرتزده مانده بود و بازی به نقطهای رسید که کمتر کسی تصور میکرد. اما فوتبال این صحنهها را قبلاً هم دیده است… در انگلیس، در لالیگا، و حتی در فوتبال خودمان.
بازگشت به ۲۰۰۴؛ رحمان – بداوی، یک درگیری که تاریخی شد

باید برگردیم به جام ملتهای آسیا در چین چین. بازی ایران – عمان. یک نفوذ ساده مهاجم عمان، یک خطای رحمان رضایی… و ناگهان غوغا.

رحمان که بلند شد، مستقیم به سمت علی بداوی رفت: چرا پای مهاجم را نگرفتی؟ چرا اشتباه کردی؟ بداوی هم داغ کرد. چند کلمه تند، یک هل، یک سیلی… و تصویر معروفی که تا امروز در حافظه فوتبال ایران مانده است.
برانکو درجا تصمیم گرفت بداوی را بیرون بکشد تا فاجعه ادامه پیدا نکند. پروفسور که سرمربی تیم ملی بود بین دو نیمه درباره دعوا حرف نزد؛ گفت فقط روی بازی تمرکز کنید. بعد از مسابقه، محمد دادکان وارد رختکن شد و آن جمله ماندگار را گفت: «شما به اندازه کافی رقیب دارید؛ یکدیگر را رقیب نکنید.»
آخر شب رحمان و بداوی روبوسی کردند. فردا صبح، بداوی همه روزنامههای چینی را جمع کرد تا همسر رحمان تصاویر را نبیند. این فوتبال است… با همه زخمها و همه آشتیها.
دو صحنه، دو نسل؛ اما یک حقیقت مشترک
چه امشب در اولدترافورد،چه آن سال در چین، فوتبال یادمان میدهد که فشار، اشتباه، عصبانیت و سوءتفاهم، در کسری از ثانیه میتوانند دو همتیمی را مقابل هم قرار دهد.
گای و کین شاید راهی طولانی برای آشتی داشته باشند اما رحمان و بداوی همان شب آشتی کردند، دست دادند، خندیدند و حتی سالها بعد دربارهاش گفتند: «ولش کن… گذشته.»

ارسال نظر