داستانک: اعتقاداتتان راچند می فروشید؟
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ پنس اضافه تر می دهد!
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ پنس اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
منبع: ایران عشــــق
نظر کاربران
خیلی جالب بود مرسی
سلام
مرسي عالي بود
بله خوب ارزونه کمی...الان مظنه حدود سه هزار میلیارد تومنه
البته این یه مورد به خیر گذشته. خیلی جاها هم شاید کسی میخواسته مسلمون شه ولی رفتار ماهارو دیده پشیمون شده.....
پاسخ ها
درود بر شما پری خانم ، نظرتان متین
یک امتیاز + تقدیم شما .
تو همه زمینه ها با شما کاملا" موافقم بجز در زمینه فوتبال (متآسفانه همین 1مورده)
دمش گرم به این میگن یه بچه مسلمون واقعی
جالب بود .
ممنون از شما ، عکس این موضوع هم صادق است
، گاها" رفتار ما مسلمانان نیز به گونه ای است که الگوی خوبی برای اونا نمی تونه باشه .
mamnon.kheili khob bod.yad gereftam k agar khastam zamani barkhalafe eteghadatam kari konam in dastano b yad biaram bazam manon
damesh garm vali khob ba shak o tardid dad digeeeeeeeeeee?
با نظر ارمان و پری کاملا موافقم مرسی