جایی در قلب تهران که بهترین مکان برای اشک ریختن است
درخونگاه؛ محلهای با پیشینهای رازآلود در قلب تهران
برترینها: تهران قدیم محلههایی داشت که هرکدام بهتنهایی بخشی از تاریخ اجتماعی، مذهبی و فرهنگی ایران را روایت میکردند. در میان آنها، محلهی درخونگاه جایگاه ویژهای دارد؛ محلهای در محدودهی بازار و سنگلج که هنوز هم نامش برای بسیاری از تهرانیها یادآور آیینهای عزاداری، خانههای اعیانی، گذرهای پررفتوآمد و حتی روایتهای پرهیاهوی سیاسی و اجتماعی است. در مرکز این محله، "تکیهی درخونگاه" قرار دارد؛ تکیهای که از دیرباز در ایام محرم و صفر میزبان عزاداران حسینی بوده و هنوز نخل قدیمی آن بخشی از هویت محله را شکل میدهد.
در دوران قاجار، عبور دستههای عزاداری از کنار نخل امام حسین(ع) در این تکیه بارها موجب نزاع و خونریزی میشد. همین رخدادها باعث شد که محله به نام «درخونگاه» شهرت یابد. گفته میشود ناصرالدینشاه در پی این آشوبها دستور داد نخل محله گرو گرفته شود تا دعواها فروکش کند. این نام خونآلود در طول زمان بر محله ماندگار شد، هرچند برخی منابع تاریخی روایت دیگری را مطرح کردهاند. طبق روایت دوم، به دلیل سکونت شمار زیادی از وزرا و رجال سیاسی در این ناحیه – از جمله مشیرالسلطنه، مجدالدوله و مستوفیالممالک – نام درست محله «درخانگاه» بوده است. همین دوگانگی در روایتها، بر جذابیت و رازآلودگی این محله افزوده است.
از حصار صفوی تا پایتخت قاجاری
اگر به عقبتر برویم، ریشههای تاریخی این محله به دوران صفوی میرسد. زمانی که شاه طهماسب صفوی دستور داد حصاری گرداگرد تهران کشیده شود، این شهر کوچک کمتر از پنج محله داشت. تهران در آن زمان دهی کوچک در حوالی امامزاده سیداسماعیل بود. زمینهایی که در دل حصار جای گرفتند، بعدها شکلدهندهی محلههایی چون سنگلج شدند. سنگلج که امروزه همجوار درخونگاه است، از همان دوران سبقهای مذهبی داشت و زائران بسیاری برای حضور در تکایا و مساجد به آنجا میآمدند.
با پایتخت شدن تهران بهدست آقامحمدخان قاجار، سنگلج و درخونگاه به یکی از مهمترین محلههای رسمی شهر بدل شدند. در کتاب «رشد و توسعهی شهر تهران در دورهی صفوی» نوشته منصوره اتحادیه آمده است که ناحیه سنگلج یکی از پنج محلهی اصلی تهران بود و در ادامه به بزرگترین محله مسکونی شهر تبدیل شد. این ناحیه نهتنها گذرها و پاتوغهای پرشمار داشت – از گذر شریفالدوله تا گذر شیخ فضلالله نوری – بلکه خانههای اعیاننشین، تکایا و مساجد آن نیز شهرتی خاص یافتند. در همین بستر تاریخی است که درخونگاه نیز بالید و هویتی منحصربهفرد پیدا کرد.
خانقاه، تکیه و فرهنگ همسایگی
خانقاه در فرهنگ ایرانی همواره مفهومی عمیقتر از یک بنای مذهبی ساده داشته است. خانقاهها جایی برای پناه بردن، همنشینی و جستجوی حقیقت بودند و همین معنا بهخوبی در محلهی درخونگاه نیز بازتاب یافته است. تکیهی درخونگاه، بهعنوان مرکز اصلی محله، نهفقط مکانی برای عزاداری بلکه پاتوقی برای اتکا و معاشرت بود. در آن روزگار، فقرا و درویشان به چنین مکانهایی میآمدند تا هم از سفرهی بزرگان بهره ببرند و هم در جستجوی معرفت و حقیقت قدم بردارند. شاید به همین دلیل است که از میان صدها تکیهی تهران، تنها تکیهای که نام عام «خانقاه» را به یک اسم خاص بدل کرد، در همین محله قرار دارد.
یادگار این پیشینه هنوز در بناها و گذرهای محله باقی است. خانهی عفیفالدوله، که بسیاری آن را از سریالهایی چون "آینه عبرت" به یاد دارند، نمونهای از همین یادگارهاست. همچنین مسجد حاج رجبعلی در این محله یکی از شاخصترین بناهای مذهبی تهران به شمار میرود. این مسجد با معماری خاص، چاه قرآن و قبلهی مستقیم، در کنار کاشیکاریهای چشمنوازش، اهمیت بسیاری دارد و امروز نیز توسط نوادگان حاج رجبعلی اداره میشود. چنین بناهایی نشان میدهند که درخونگاه تنها یک محلهی ساده در دل تهران نبوده، بلکه لایههایی از فرهنگ مذهبی، اجتماعی و هنری را در خود جای داده است.
درخونگاه؛ تلاقی سیاست، فرهنگ و زندگی شهری
درخونگاه در طول تاریخ نهتنها محلهای مذهبی، بلکه صحنهای برای روایتهای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بوده است. از لوطیها و چهرههایی مانند شعبان جعفری گرفته تا وزرا و رجال سیاسی دوران قاجار، همگی بخشی از تاریخ این محله را رقم زدهاند. حضور چهرههای فرهنگی و هنری نیز باعث شد که نام درخونگاه با ادبیات و سینمای تهران گره بخورد. این ترکیب از عناصر متنوع، درخونگاه را به یکی از چندوجهیترین محلات تهران بدل کرده است؛ جایی که آیینهای مذهبی، سنتهای محلی، حوادث سیاسی و خاطرات فرهنگی در کنار هم روایت میشوند.
امروز نیز اگر گذرتان به درخونگاه بیفتد، هنوز ردپای همسایگی و «اهلمحله بودن» را در رفتار مردم خواهید دید. با وجود تغییرات گستردهی شهر تهران و رشد شتابان آن، درخونگاه هنوز هویتی مستقل دارد و تاریخ پرحادثهاش از دل کوچهها، مساجد و تکایای قدیمی سر برمیآورد.
ارسال نظر