adexo3
۱۵۷۵۶۶
۵۰۰۴
۵۰۰۴
پ

بررسی تک به تک تفاوت های فوتبال ما؛ از آذر ۷۶ تا آذر ۹۳

یک هیچ عقبیم (۲)

آذر ماه که می رسد فوتبال ما رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. رنگ و بوی بهار. حال و هوای تازه شدن. انگار ریه های فوتبال پر از اکسیژن ناب می شود. پر از هوایی صاف که استنشاق آن حال همه را خوب می کند.

یک هیچ عقبیم (2)





همشهری تماشاگر: آذر ماه که می رسد فوتبال ما رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. رنگ و بوی بهار. حال و هوای تازه شدن. انگار ریه های فوتبال پر از اکسیژن ناب می شود. پر از هوایی صاف که استنشاق آن حال همه را خوب می کند. اگرچه حالا دیگر برایمان نوستالژی شده اما همین جنبه نوستالژیک است که از این اتفاق، یک روز فراموش نشدنی ساخته و هرگز فراموش نمی شود. همین حال و هواست که وقتی یادمان می آید، ناخودآگاه در آن غرق می شویم و دل مان برایش تنگ می شود.

مطلب مرتبط:

یک هیچ عقبیم (۱)


یک هیچ عقبیم (2)

دروازه بانان

میان ماه من تا ماه گردون

تیم ملی در راه رسیدن به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه در آخرین خاکریز خود یک سرباز دلاور داشت؛ گلری که به معنای واقعی کلمه خودش به اندازه یک تیم ارزش و توانایی داشت و این توانمندی را در ملبورن با تمام وجود به منصه ظهور رساند.

یک هیچ عقبیم (2)

صحبت از احمدرضا عابدزاده است؛ گلری که در خلق حماسه ملبورن نقش بسیار پررنگی ایفا کرد و اگر جانفشانی هایش نبود، چه بسا آن صعودهرگز محقق نمی شد. او از ابتدای راه پیکارهای انتخابی جام جهانی یکی از مطمئن ترین مهره های تیم ملی بود. هر چند در ملبورن یک عابدزاده تمام عیار و همه فن حریف را دیدیم که حتی موقعی که تیم با دو گل عقب افتاده بود هم دست از روحیه دادن برنمی داشت و بعد از به تساوی کشیده شدن مسابقه نیز یکنفره سد راه حملات استرالیایی ها شد اما فراموش نکنیم که احمدرضا در بازی پلی آف مقابل ژاپن هم نمایش بسیار خیره کننده ای ارائه کرد ولی افسوس که زحماتش در سایه ناکامی ایران در آن بازی محو شد.

در کنار عابدزاده مردانی چون نیما نکیسا، هادی طباطبایی و رضا حاج اسبویی هم قرار داشتند که ذخیره های خوبی محسوب می شدند. وقتی کار به جام جهانی کشیده شد، پرویز برومند هم به جمع گلرهای ملی ما اضافه شد و جمع سنگربانان را تکمیل کرد اما حالا حکایت کاملا به شکلی دیگر پیش می رود. اگرچه علیرضا حقیقی در جام جهانی نمایشی امیدوارکننده ارائه کرد و به نظر می رسد مردم شماره یک تیم ملی در جام ملت ها نیز باشد اما به جرأت می توان گفت تحت هیچ شرایطی قابل مقایسه با عابدزاده ۱۷ سال قبل نیست. حقیقی باید با کمک سایر بازیکنان دروازه را حفظ کرده و گاهی اوقات متزلزل نشان می دهد حال آنکه عابدزاده خودش یک تیم بود و بارها تزلزل مدافعان را جمع و جور کرد تا مانع فروپاشی دروازه اش شود.

یک هیچ عقبیم (2)

این مطلب دلیلی بر کتمان توانایی های حقیقی نیست اما معتقدیم دروازه بان تیم ملی در روزی که حماسه ملبورن رقم خورد بسیار قوی تر از سنگربان کنونی تیم ماست و حتی اگر کارلوس کی روش حکم به بخشودگی مهدی رحمتی داده و او را نیز مسافر استرالیا کند، باز هم جای خالی احمدرضا عابدزاده پر نخواهد شد. این تیم حتی به لحاظ گلرهای ذخیره هم از تیم سال ۱۳۷۶ ضعیف تر است و نمی توان کتمان کرد که فروزان، مکانی و بیرانوند در قیاس با ذخیره های عابدزاده به لحاظ فنی در سطح پایین تری قرار دارند و نباید احساساتی قضاوت کرد.

مدافعان

قلدرها

وجه بارز مدافعان تیم ملی در سال ۷۶، قلدر بودن آنها در هنگام درگیری با مهاجمان حریف و البته حرفه ای گری بالایشان بود؛ به طوری که با وجود درگیری های فراوان، تعداد کارت های زرد و قرمزی که می گرفتند بسیار پایین بود.

درخشش در استرالیا موجب شد مهدی پاشازاده جواز حضور در بازی منتخب ستارگان حاضر در جام جهانی که روز سیزدهم آذر سال ۷۶ در مارسی برگزار شد را هم به دست آورد. (البته به خاطر عدم انتخاب مسیر پروازی مناسب و بروز مشکل در فرودگاه پاریس به این مسابقه نرسید.)

علاوه بر پاشازاده ما محمد خاکپور را هم داشتیم که انصافا قدرت بازیخوانی خوبی داشت و افشین پیروانی نیز بود که البته به سبک بازی اش انتقادات بسیاری در آن مقطع وارد بود. این نکته را فراموش نکنیم که تیم ملی در استرالیا با روش ۲-۵-۳ بازی می کرد. پاشازاده و خاکپور عنوان مدافعان یارکوب جلوی پیروانی را داشتند اما در جام جهانی پیروانی جای خودش را به نادر محمدخانی داد که انصافا نمایش بسیار مطمئنی ارائه کرد. البته در حد فاصل صعود به جام جهانی تا بازی در این تورنمنت مرحوم تومیسلاو ایویچ تلاش بسیاری کرد تا تیم ملی را با شیوه ۲-۴-۴ روانه میدان کند اما زحماتش بی ثمر بود و پس از روی کار آمدن جلال طالبی، دوباره شیوه کار تیم ملی به روال قبلی برگشت.

یک هیچ عقبیم (2)

حالا اگر آن خط دفاعی را با این خط دفاعی مقایسه کنیم، متوجه می شویم که به رغم اینکه هر دو خط، ضعف هایی داشته اند، باز هم مدافعان ۱۷ سال قبل بهتر بودند و نباید این مسئله را از نظرها دور نگاه داشت که به رغم منسوخ شدن شیوه ۲-۵-۳، شاهد نمایش بسیار خوبی از آنها با همین روش تاکتیکی در جام جهانی فرانسه بودیم.

الان بهترین نفرات ما در خط دفاعی همان هایی هستند که چند ماه قبل در جام جهانی برای مان بازی کردند. از جلال حسینی گرفته تا پژمان منتظر و البته امیرحسین صادقی که این روزها جایگاه ثابت خودش را از دست داده است. مهرداد پولادی نیز به خاطر مشکل خدمت فعلا ملی پوش نیست. الان تیم ملی با سبک ۲-۴-۴ بازی می کند و مدافعانش در قیاس با مدافعان تیم ملی در روز بازی با استرالیا تحرک بیشتری دارند اما انصافا باید پذیرفت که صلابت آن خط دفاعی را ندارند.

ضعف این خط هنگامی که کره جنوبی از کناره ها حرکت می کرد، نمایان می شد. در یک صحنه همه مدافعان در نقش تماشاگر ظاهر شدند و اگر درایت احسان حاج صفی نبود، قطعا دروازه ایران باز می شد.

هافبک ها

ستاره بازی

شاید با خواندن کل این مطلب عده ای گمان کنند که هدف ما از نگارش آن رویارویی با تیم ملی کنونی و به رخ کشیدن گذشته ها به شاگردان کی روش است، حال آن که اصلا چنین نظری نداشته و معتقدیم تیم ملی در هر زمان و هر حالتی، تیم ملی است و باید مورد حمایت (و البته نقد) قرار بگیرد اما قطعا افرادی که بازی فراموش نشدنی ایران - استرالیا را به خاطر دارند، اگر با دید بی طرفانه به قضیه بنگرند، حق خواهند داد که آن تیم به مراتب قوی تر از تیم ملی کنونی ماست. شاید بهتر است بگوییم که آن نسل به مراتب از نسل کنونی فوتبال ایران توانمندتر بود و این توانمندی در خط میانی تیمی که خالق حماسه ملبورن شد، به وضوح عیان بود.

کریم باقری، رضا شاهرودی، حمید استیلی، علیرضا منصوریان، مهدی مهدوی کیا، مهرداد میناوند؛ فقط کافی است این اسامی را مرور کرده، توانایی هایشان را به خاطر آورده و در مقام مقایسه با هافبک های کنونی برآیید تا بر صحت ادعای ما مهر تایید بزنید.

یک هیچ عقبیم (2)

آن تیم حتی نعیم سعداوی را هم داشت که در استرالیا فیکس بازی کرد و همان زمان انتقادات زیادی از عملکردش مطرح می شد اما انصافا همان سعداوی اگر الان فوتبال بازی می کرد، قطعا جزو میلیاردرهای فوتبال ایران به حساب می آمد.

در استرالیا و به طور کلی در آن برهه، کریم باقری مغز متفکر خط میانی ایران و به نوعی موتور تیم ملی بود. به همین جهت وقتی بعد از بازی با قطر محروم شد داریوش مصطفوی برای بازگرداندان او حتی به رییس فیفا هم رو انداخت و در نهایت مجوز حضورش در بازی برگشت مقابل استرالیا را گرفت تا میانه میدان ما صاحب ژنرال شود. مهدوی کیا و شاهرودی هم در نفوذ خوب بودند و دوندگی استیلی و منصوریان هم ارزشمند بود. استیلی تخریب چی بود و منصوریان هم بازیسازی می کرد.

حالا نقش فرماندهی تیم ملی برعهده جواد نکونام است؛ بازیکنی شایسته که لژیونر هم محسوب می شود اما در امر بازیسازی نمی توان همانند کریم باقری روی او حساب کرد.

از سوی دیگر خسرو حیدری افت کرده و هاشم بیک زاده هم با آسیب دیدگی های گاه و بی گاه همه را نگران می کند. در چنین اوضاعی از آندرانیک تیموریان هم آن نمایش بسیار خوبی که در جام جهانی دیدیم، شاهد نیستیم و همین مسئله نگران مان می کند. البته انصافا اشکان دژاگه را داریم که الفبای فوتبال را خوب بلد است و جزو معدود نفرات کنونی تیم ملی تلقی می شود که سبب بازی اش به تیم ۱۹۹۸ می خورد. اشکان گاهی اوقات یک تنه جور بقیه را می کشد.

به این لیست می شد مجتبی جباری را هم اضافه کرد اما افسوس که این هافبک بسیار خوش تکنیک قید بازی های ملی را زده و حتی حاضر نشد در جام جهانی هم کنارمان باشد. در این میان معمای تیم ملی به حضور مسعود شجاعی برمی گردد، بازیکنی که به جرأت می توان گفت توانایی های خاصی دارد اما الان اصلا در حد مهره فیکس تیم ملی نیست.

مهاجمان

زوج رویایی

هرگاه یاد تیم ملی در نیمه دوم دهه هفتاد می افتیم، ناخودآگاه خاطرات زوج رویایی خط حمله آن تیم جلوی چشمان مان رژه می رود. خاطرات روزهایی که خداداد عزیزی و علی دایی را آن جلو داشتیم و یادمان نمی رود که این دو چهره ماندگار، چقدر برای فوتبال ایران زحمت کشیدند و ما را در رسیدن به چه افتخاراتی رهنمون ساختند.

اتفاقا گل تاریخی ملبورن هم حاصل همکاری این دو نفر بود. دایی پاس بسیار خوبی را به خداداد داد تا عزیزی با ضربه فوق العاده فنی خودش غزال تیزپای ملبورن لقب بگیرد. این دو مهاجم واقعا چهره هایی فراتر از فوتبال ایران بودند و تقریبا همه کارشناسان اذعان دارند که بهترین زوج خط حمله تاریخی فوتبال ما به حساب می آیند.

یک هیچ عقبیم (2)

آنها نه تنها تمام کننده های خوبی بودند بلکه در مواقعی که بازی گره می خورد، خودشان نقش سازنده و خلاق را هم ایفا می کردند. بنابراین بدون هیچ اغماض و تعصبی باید گفت از مهاجمان کنونی تیم ملی بهتر بودند.

اگر پای حرف های فورواردهای امروزی تیم ملی بنشینید، قطعا خودشان هم اذعان دارند که دایی و خداداد چیز دیگری بودند؛ زوجی که کلی خاطره خوب با آنها داریم. از جام ملت های آسیا ۱۹۹۶ گرفته تا حماسه ملبورن و البته حضور در جام جهانی فرانسه.

البته افسوس که نه دایی و نه خداداد نتوانسته اند بازیکنی با خصوصیاتی شبیه به توانایی های خودشان تحویل فوتبال ایران بدهند و این مسئله در روزهایی که تیم ملی در امر گلزنی دچار مشکل است، نمود عینی بیشتری پیدا می کند. صادقانه باید گفت اگر عزیزی و دایی هم اکنون عضو تیم ملی بودند، بخش قابل توجهی از دغدغه های کارلوس کی روش برای گلزنی برطرف می شد.

البته الان نیز نباید ناامید بود چون اگر رضا قوچان نژاد در روزهای اوج خودش باشد، قطعا می تواند همچون بازی برگشت مقابل کره جنوبی بدرخشد و گل های حساسی برای مان بزند.

از سوی دیگر کریم انصاری فرد نیز قطعا می تواند دوباره اوج بگیرد و به این نفرات باید علیرضا جهانبخش را هم افزود که هر روز چشم انداز روشن تری از فوتبالش را شاهد هستیم و کارلوس کی روش بسیار امیدوار است که در جام ملت های آسیا از وجودش به عنوان جوانی که توانایی تغییر نتیجه در دیدارهای حساس را داراست، استفاده کند.

بدون شک اگر جهانبخش دچار بدبیاری نشود، از جمله بازیکنانی است که می تواند مدارج ترقی را طی کرده و همچون دایی، کریمی و مهدوی کیا به عالی ترین سطوح فوتبال جهان برسد.

ذخیره ها

اسلحه های پنهان

بدون شک رسیدن به نیمکت ذخیره های تیم ملی در سالی که استرالیا را آن گونه حذف کردیم، از حضور در ترکیب اصلی تیم ملی کنونی هم سخت تر بود. تیم ملی در حالی راهی ملبورن شدکه نیما نکیسا را ذخیره عابدزاده می دید و جواد زرینچه و مجید نامجومطلق هم بعد از برکناری محمد مایلی کهن دوباره ملی پوش شده بودند. از سوی دیگ رعلی اکبر استاد اسدی پس از روی کار آمدن ویه را و ذوالفقارنسب دیگر جایی در ترکیب فیکس نداشت و باید به نیمکت نشینی بسنده می کرد که کرد.

یک هیچ عقبیم (2)

مهرداد میناوند و علیرضا منصوریان نیز در ملبورن ذخیره بودند و ابراهیم تهامی که او هم جزو مغضوبان مایلی کهن بود و با روی کار آمدن کادر جدید به تیم ملی فراخوانده شده بود، همراه با علی اصغر مدیرروستا به استرالیا رفت. اتفاقا منصوریان، تهامی و استاد اسدی در آن بازی رویایی بازی کردند و در این میان ابراهیم تهامی بر روی گل اول ما نقش پررنگی داشت.

با نگاه به نام هایی که برشمردیم، متوجه قدرت تیم ملی و غنی بودن از ستاره در آن مقطع می شوید. از جمعی که برشمردیم، نکیسا، منصوریان، میناوند و زرینچه مجال حضور در جام جهانی را پیدا کرده و غیر از منصوریان سه نفر دیگر حتی به ترکیب ثابت هم رسیدند. در همان مقطع آنقدر تیم ملی به لحاظ نیروی انسانی تامین بود که نفراتی چون فرهاد مجیدی، هاشم حیدری، علیرضا اکبورپور و حامد کاویانپور، با وجودی که در دوران اوج بودند، اصلا مسافر استرالیا نشدند.

الان اما حکایت فرق کرده است. نیمکت تیم ملی آنقدر چهره سرشناس ندارد که بتوان برای تغییر نتایج روی آنها حساب کرد. اگر از دروازه بانان بگذریم، سرمایه های اصلی ما در جمع نفرات ذخیره، بازیکنانی چون محمد نوری، امید ابراهیمی، امید عالیشاه، وریا غفوری، سردار آزمون، حسین ماهینی و مهدی شریفی هستند. نفراتی که امیدواریم در جام ملت ها بتوانند کمک حال مان شوند و کی روش هم امیدوار است که چنین اتفاقی رخ بدهد. البته انصافا سردار آزمون امتحانش را خوب پس داده وسایر نفرات جوان هم کلی انگیزه دارند. آنها آنقدر باانگیزه هستند که کی روش را وادار کنند بر روی امثال خلعتبری حساب باز نکند.

ملبورن روزی شهر آرزوهای فوتبال ایران شد و تا چندی دیگر هم جام ملت های آسیا برای مان از همین شهر شروع می شود. این اتفاق را به فال نیک می گیریم. امیدواریم دوباره استرالیا به سرزمین خوشبختی فوتبال مان بدل شود؛ اتفاقی که وقوع آن اصلا بعید نیست.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۵ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج