دورهمی ایرانی در خانهای به دور از هیاهوی شهر
شاید رویای داشتن وسایل سنتی ایرانی در خانههای امروزی، بسیار دور از واقعیت به نظر برسد اما خانه خانواده حقیقتگو، حقیقتا فضایی نمونه برای دورهمنشینیهای ایرانی است.
مجله منزل - عرفان شریف نژاد: گفتهاند قدیمها كه خانهها بزرگتر بود، رابطهها صمیمانهتر بود. تلویزیون و ماهوارهها فضای خانهها را تسخیر نكرده بودند، اقوام و دوستان شبها گرد هم میآمدند و با سادهترین پذیراییها، شبهای زمستان دور كرسی و تابستانها در حیاط كنار حوض جمع میشدند و از همه دری با هم صحبت میكردند.
شاید رویای داشتن چنین فضایی در خانههای امروزی، بسیار دور از واقعیت به نظر برسد اما خانه خانواده حقیقتگو، حقیقتا فضایی نمونه برای دورهمنشینیهای ایرانی است. تقسیمبندی فضا به گونهای است كه میتوان هم مهمانیهای رسمی و مدرن و هم سنتی و بیآلایش و خودمانیتر را در هر فصلی از سال در جوار كوههای شمال تهران و در بالاترین نقطه محله سوهانك به دور از هیاهوی شهر تجربه کرد.
فاضل حقیقتگو كه به اتفاق خواهرش معماری خوانده و با وجود سن و سال نه چندان زیاد، سابقهای در زمینه طراحی دكوراسیون دارد، داستان این خانه چشمنواز و صمیمی را این چنین تعریف میكند: یك روز كه به اتفاق مادرم به كوه رفتیم، موقع بازگشت ایوان این خانه را دیدیم. از دور خیلی به نظرمان زیبا و جذاب آمد. پیش خودمان گفتیم چقدر این ایوان قشنگ است. كنجكاو شدیم و بعد از پرس و جو متوجه شدیم كه صاحب این خانه، قصد فروش آن را دارد. اولین بار كه خانه را دیدیم، ایدههایی در ذهنمان شكل گرفت كه در این خانه میشد اجرا كرد. فضا و دكوراسیون قبلی این خانه هم بسیار قشنگ بود اما ما ایدههایی داشتیم كه از این فضا، استفاده بهتری كنیم.
در فرجه یكسالهای كه اینجا ساكن شویم، ایدههای مختلفی را مرور كردیم كه ببینیم چطور میشود از فضای این خانه، استفاده بهتری كرد. با همفكری مادرم و خواهرم، ایدهای به خرج دادیم كه از ایوان اتاق خوابها، استفاده بهتری شود. در نقشه قبلی، آشپزخانه فعلی، حمام اتاق خوابها بود و به خاطر وجود سیستم فاضلاب، امكان استفاده از آن فضا به عنوان آشپزخانه وجود داشت. قسمت سنتی خانه، دوتا اتاق خواب مشرف به یك ایوان بزرگ داشت. اتاق خوابها را به آشپزخانه قدیمی منتقل كردیم. حدود دو ماه تعمیرات داشتیم. فقط داكت آسانسور و راهپله از خانه قبلی باقی مانده و تقریبا بیشتر قسمتهای خانه، تغییرات و جابهجایی داشته است. خانه قبلی حتی نیاز به نقاشی هم نداشت و بسیار زیبا بود اما ما دوست داشتیم كه از ایوان هم استفاده كنیم و به خاطر همین نقشه خانه را عوض كردیم.
با نقشه جدید مهمانها عاشق ایوان خانه ما میشوند. تابستانها مهمانها مرتب به منزل ما میآیند و كل مدت مهمانی را در ایوان هستیم. برای استفاده بهتر از فضای ایوان، یک باكس را لبه ساختیم كه گلها را روی سكو گذاشتیم تا محیط كف ایوان خالیتر باشد. گیاهان زیادی اینجا كاشتیم که بعد از مدتی پژمرده شدند. سرانجام گیاهی را كه با آب و هوای اینجا سازگارتر باشد پیدا كردیم. از آغاز بهار فضای اینجا بسیار سرسبز میشود.
دو قسمت بودن خانه و تفكیك شدن فضای سنتی آن ریشه در علتهایی دارد. سابقا ما در باغ مادربزرگم ساكن بودیم. باغ بسیار زیبایی بود كه به محض ورود حس میكردید كه دیگر در تهران نیستید. در انتهای باغ، فضایی بسیار سنتی وجود داشت با حوضی كه تابستانها در آن هندوانه میانداختند و سماور زغالی كنار حوض همیشه روشن بود. اتاقهای زیر شیروانی و آشپزخانه به سبك مطبخهای قدیم و همهچیز شبیه فیلمهای قدیمی ایرانی بود. به خاطر همین دوست داشتیم در خانه خودمان نیز فضای سنتی داشته باشیم. بیشتر وسایلی كه در اینجا استفاده كردیم هم قدیمیاند و كمتر وسیلهای اینجا دیده میشود كه جدیدا خریداری شده باشد.
صندلیهای لهستانی یادگار خاله مادربزرگم است و سایر وسایل را قبلا از دوستان، اقوام و آشنایان به یادگار گرفته بودیم. همه اینها را مدتها نگهداری كردیم تا اگر روزی به خانه جدید رفتیم، بتوانیم از آنها استفاده كنیم.
فضای مدرن خانه نیز در تقارن با فضای سنتی، بسیار شیك و لوكس طراحی و چیده شده است. بیشتر مواقع، اول مهمانها را به قسمت مدرن میبریم اما كمكم همه به قسمت سنتی میآیند و مهمانی آنجا ادامه پیدا میكند؛ به خصوص شبهای یلدا و شبنشینیهای زمستان.
كابینتهای قبلی خانه هم تماما از جنس چوب و بسیار مرغوب بود که با جابهجایی آشپزخانه، كابینتسازی كه با ما كار میكرد به ما میگفت باید كابینت جدید تهیه كنیم. اما ما نمیخواستیم كابینتها تغییر كند؛ برای همین همفكری كردیم و تكتك كابینتها را مثل پازل كنار هم چیدیم. هرچه كه اضافه آمد را تا راهروی كنار آشپزخانه ادامه دادیم و به عنوان ویترین و كنسول از آن استفاده كردیم.
سینك آشپزخانه را رو به شهر قرار دادیم. بیشتر ایدههای مهندسی آشپزخانه از مادرم بود. ایوانها را هم به دو قسمت تقسیم كردیم؛ یك قسمت گلهای حساستر را گذاشتیم و فضای آن را بستیم تا مثل یك گلخانه گرم بماند. در تابستان این فضا باز شده و ایوان یك تكه میشود. سعی كردیم فضای خرمی در میان هیاهوی شهری داشته باشیم.
داستان این پنجرههای مشبك هم به این صورت است كه ساختمان همجوار ما كه ساخته شد، به خانه ما اشراف داشت. مادرم همیشه پرده را میكشید كه داخل خانه مشخص نباشد اما من دوست داشتم كه نور هم وارد خانه شود. از پل چوبی این پنجرههای مشبك را تهیه كردم و دقیقا اندازه قابهای پنجره سفارش دادم و با چسب به شیشه چسباندم.
بعد از چیدن خانه به مرور فضا را با سلیقه و در تناسب با سایر عناصر خانه مرتب کردیم. قسمت آجرچین آشپزخانه را به خاطر اینكه این فضا قبلا متعلق به ایوان اولیه بود، دست نخورده باقی گذاشتیم و سعی كردیم كاشیهایی متناسب با آجرچینها انتخاب كنیم. پنجرههای آشپزخانه را هم طوری قرار دادیم كه از طاقچه لب پنجره برای گذاشتن گلدانها استفاده کنیم.
گاری سنتی را از غرفه صنایع دستی شهروند فرمانیه خریدم که آن را سفارشی ساختند. آن زمان همه گلایه میكردند كه چرا این را خریدهای و كجا میخواهی آن را نگه داری؟ آن زمان هنوز به این خانه نیامده بودیم. جالبتر اینكه معادل مدرن این گاری در نیمه مدرن خانه وجود دارد.
شاید رویای داشتن چنین فضایی در خانههای امروزی، بسیار دور از واقعیت به نظر برسد اما خانه خانواده حقیقتگو، حقیقتا فضایی نمونه برای دورهمنشینیهای ایرانی است. تقسیمبندی فضا به گونهای است كه میتوان هم مهمانیهای رسمی و مدرن و هم سنتی و بیآلایش و خودمانیتر را در هر فصلی از سال در جوار كوههای شمال تهران و در بالاترین نقطه محله سوهانك به دور از هیاهوی شهر تجربه کرد.
با نقشه جدید مهمانها عاشق ایوان خانه ما میشوند. تابستانها مهمانها مرتب به منزل ما میآیند و كل مدت مهمانی را در ایوان هستیم. برای استفاده بهتر از فضای ایوان، یک باكس را لبه ساختیم كه گلها را روی سكو گذاشتیم تا محیط كف ایوان خالیتر باشد. گیاهان زیادی اینجا كاشتیم که بعد از مدتی پژمرده شدند. سرانجام گیاهی را كه با آب و هوای اینجا سازگارتر باشد پیدا كردیم. از آغاز بهار فضای اینجا بسیار سرسبز میشود.
دو قسمت بودن خانه و تفكیك شدن فضای سنتی آن ریشه در علتهایی دارد. سابقا ما در باغ مادربزرگم ساكن بودیم. باغ بسیار زیبایی بود كه به محض ورود حس میكردید كه دیگر در تهران نیستید. در انتهای باغ، فضایی بسیار سنتی وجود داشت با حوضی كه تابستانها در آن هندوانه میانداختند و سماور زغالی كنار حوض همیشه روشن بود. اتاقهای زیر شیروانی و آشپزخانه به سبك مطبخهای قدیم و همهچیز شبیه فیلمهای قدیمی ایرانی بود. به خاطر همین دوست داشتیم در خانه خودمان نیز فضای سنتی داشته باشیم. بیشتر وسایلی كه در اینجا استفاده كردیم هم قدیمیاند و كمتر وسیلهای اینجا دیده میشود كه جدیدا خریداری شده باشد.
صندلیهای لهستانی یادگار خاله مادربزرگم است و سایر وسایل را قبلا از دوستان، اقوام و آشنایان به یادگار گرفته بودیم. همه اینها را مدتها نگهداری كردیم تا اگر روزی به خانه جدید رفتیم، بتوانیم از آنها استفاده كنیم.
فضای مدرن خانه نیز در تقارن با فضای سنتی، بسیار شیك و لوكس طراحی و چیده شده است. بیشتر مواقع، اول مهمانها را به قسمت مدرن میبریم اما كمكم همه به قسمت سنتی میآیند و مهمانی آنجا ادامه پیدا میكند؛ به خصوص شبهای یلدا و شبنشینیهای زمستان.
كابینتهای قبلی خانه هم تماما از جنس چوب و بسیار مرغوب بود که با جابهجایی آشپزخانه، كابینتسازی كه با ما كار میكرد به ما میگفت باید كابینت جدید تهیه كنیم. اما ما نمیخواستیم كابینتها تغییر كند؛ برای همین همفكری كردیم و تكتك كابینتها را مثل پازل كنار هم چیدیم. هرچه كه اضافه آمد را تا راهروی كنار آشپزخانه ادامه دادیم و به عنوان ویترین و كنسول از آن استفاده كردیم.
داستان این پنجرههای مشبك هم به این صورت است كه ساختمان همجوار ما كه ساخته شد، به خانه ما اشراف داشت. مادرم همیشه پرده را میكشید كه داخل خانه مشخص نباشد اما من دوست داشتم كه نور هم وارد خانه شود. از پل چوبی این پنجرههای مشبك را تهیه كردم و دقیقا اندازه قابهای پنجره سفارش دادم و با چسب به شیشه چسباندم.
بعد از چیدن خانه به مرور فضا را با سلیقه و در تناسب با سایر عناصر خانه مرتب کردیم. قسمت آجرچین آشپزخانه را به خاطر اینكه این فضا قبلا متعلق به ایوان اولیه بود، دست نخورده باقی گذاشتیم و سعی كردیم كاشیهایی متناسب با آجرچینها انتخاب كنیم. پنجرههای آشپزخانه را هم طوری قرار دادیم كه از طاقچه لب پنجره برای گذاشتن گلدانها استفاده کنیم.
گاری سنتی را از غرفه صنایع دستی شهروند فرمانیه خریدم که آن را سفارشی ساختند. آن زمان همه گلایه میكردند كه چرا این را خریدهای و كجا میخواهی آن را نگه داری؟ آن زمان هنوز به این خانه نیامده بودیم. جالبتر اینكه معادل مدرن این گاری در نیمه مدرن خانه وجود دارد.
پ
ارسال نظر