طنز؛ مصاحبه با كراوات
كراوات: سلام از ماست.
ما: گویا همه آتشها از گور تو بلند میشود. چرا تلویزیون با تو مشکل دارد؟
كراوات: ببینید من یک چیز آویزونی هستم. تلویزیون با آویزونبودن مشکل ندارد چون اگر توجه بفرمایید خیلیها از تلویزیون آویزون هستند، تلویزيون هم از خیلیها آویزون است، خیلیها را هم توی برنامههاشان اول میشورند بعد آویزون میکنند تا خشک شوند. بههمیندلیل تلویزیون با جامعه كراوات احساس رقابت میکند.
ما: چرا اگر شما گردن خارجیها باشی اوکی است، اما گردن ایرانیها باشی اوکی نیست؟
كراوات: آهان. ببینید چون اینها دوست دارند هرگونه لباس و ظواهر غربی را گردن خارجیها بیندازند.
ما: فرق شما با دیگر لباسها که خاستگاه غربی دارند مثل کت و شلوار چیست؟
كراوات: اتفاقا من با یکی از دوستان عزیزم به نام کت یقهانگلیسی صحبت میکردم و ازش پرسیدم چرا تو را میپوشند، اما من را نمیبندند؟ کت یقهانگلیسی به من گفت چون تو شوآفت زیاد است.
ما: رفتار جامعه با شما چطور است؟
كراوات: خیلی خوب است. مأمورهای آسانسور، دربانها و پزشکها همچنان از من استفاده میکنند که من از ایشان ممنونم. توی عروسی هم داماد، برادر عروس، برادر داماد، بستگان دور یا نزدیک، همسایگان و دیگر آشنایان نیز من را میبندند که از آنها هم ممنونم. آقای اصغرزاده هم گفته بود اگر مردم بهش رأی بدهند، رانندههای تاکسی كراوات خواهند بست که از ایشان هم ممنونم.
ما: از وقتی که به ما دادید ممنونم. الان اجازه میدهید با توجه به اینکه من دارم میروم عروسی یکی از آشنایان، بهعنوان یادگاری، من شما را دور گردنم ببندم؟
كراوات: بله. بفرمایید. اصلا خودم خودم را دور شما میبندم. منتها باید دقت کنید که من میتوانم خودم را سفت کنم، اما آخرش شما باید گره را شل کنی. حالا بیا جلو خودم را گره بزنم.
ارسال نظر