طنز؛ مندلیف، کِلِی آرمسترانگ و رازی
آدمها آرزوهایی دارند. پول، موفقیت، عشق و چیزهایی از این قبیل که در نهایت باعث رسیدن به احساس آرامش و شادی در زندگیشون میشه. برای رسیدن به این اهداف تاک تیکهای گوناگون و بعضا عجیبی ارائه شده؛ مثلا یه زمانی قانون جذب خیلی روی....
علیرضا مصلحی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
آدمها آرزوهایی دارند. پول، موفقیت، عشق و چیزهایی از این قبیل که در نهایت باعث رسیدن به احساس آرامش و شادی در زندگیشون میشه. برای رسیدن به این اهداف تاک تیکهای گوناگون و بعضا عجیبی ارائه شده؛ مثلا یه زمانی قانون جذب خیلی روی بورس بود. تو اتاق هر کی میرفتی یه عالمه عکس رو در و دیوار میدیدی که در واقع خواستههاش از کائنات بود. داستانی بود واسه خودش. یه عدهای عکس شخصیتهای معروف رو میچسبوندن و میخواستن دقیقا مثل اون شخص بشن.
آدمها آرزوهایی دارند. پول، موفقیت، عشق و چیزهایی از این قبیل که در نهایت باعث رسیدن به احساس آرامش و شادی در زندگیشون میشه. برای رسیدن به این اهداف تاک تیکهای گوناگون و بعضا عجیبی ارائه شده؛ مثلا یه زمانی قانون جذب خیلی روی بورس بود. تو اتاق هر کی میرفتی یه عالمه عکس رو در و دیوار میدیدی که در واقع خواستههاش از کائنات بود. داستانی بود واسه خودش. یه عدهای عکس شخصیتهای معروف رو میچسبوندن و میخواستن دقیقا مثل اون شخص بشن.
گاهی برای افزایش نیروی جذب ظاهرشون رو شبیه اون فرد میکردن و حتی از دیگران میخواستن به اون نام صداشون کنن. مثلا پدره پسرش رو صدا میزد، میگفت: «الیورهاردی اون گوشی بیصاحاب رو بذار کنار بیا شام بخور چاقالو!». در همین راستا یادمه یکی از همخدمتیها عکس ریوالدو، استیو جابز و آنجلیناجولی رو گذاشته بود که باعث شد کائنات زبون باز کنه و بگه: «داداش وا بده. این توقعاتی که تو از من داری نویسنده سرمقاله کیهان از برجام نداره». رو دیوار یه عزیز دیگه عکس دیمیتری مندلیف، محمدعلی کلی، نیل آرمسترانگ و زکریای رازی بود. تاحدودی به خواستههاش رسید الان یه سری عناصر رو با هم ترکیب میکنه، میزنه، میره فضا و خیلی هم راضیه! برادرش کم توقع بود فقط عکس علیدایی رو چسبونده بود. الان همهاش گل میزنه!
بزرگواری رو میشناختم که اعتقاد راسخ داشت، اگر از شادی شروع کنیم بقیه چیزها دنبالش میاد. به شکل غریبی همیشه شاد بود. الکی میخندید. بد هم نبود، حال میکرد واسه خودش ولی بعد از اتفاقاتی که تو مراسم درگذشت پدرش افتاد گذاشتنش دیوونه خونه. الان یکساله دارن داروهای افسردهکننده بهش میدن بلکه به زندگی برگرده.
یهبار خونه یکی از دوستان بودم دیدم فضا یه جوریه؛ مثلا مبل در فاصله پنج سانتی السیدی قرار داشت. میگفت: «بر اساس اصول فنگشویی قرار گرفتن مبل در این قسمت باعث جریان بهتر انرژی «چی» و جذب ثروت میشه». گفتم: «لامصب مبل به کنار این موقع سال گراز تب میکنه چرا شومینه روشنه؟» جواب داد: «شمع گیرم نیومد، شومینه روشن کردم تا عنصر آتش حذف نشه». خلاصه اینکه وسط مرداد یک هفته نشسته بودم روی مبل، کنار شومینه و نوک دماغم مماس بر مرکز ال سی دی بود در حالی که تمام مدت سمفونی شماره ۹ بتهوون گوش میدادم. آخرش هم انرژی «چی» تف هم کف دستم ننداخت. ما که نفهمیديم انرژی «چی» چیه! ولی هر چیه خدا از سرش نگذره.
وضعیت عجیبی شده. اگه دیدید یه نفر با خودش درگیره، اذیتش نکنید. در واقع داره چاکراهای اول و دوم رو دستکاری میکنه تا انرژی حیات به جریان بیفته و به خشنودی و امنیت و آرامش برسه. یه چیزی شبیه باز کردن لوله با فنر. نیاز به تمرکز داره مزاحمش نشید.
درنهایت میخوام بگم انسانها با انواع روشها تلاش کردن به آرامش و شادی برسن ولی هنوز بدجور کمیابه. شاید اگر در طول تاریخ به همین اندازه برای رشد انسانیت تلاش میکردن، احساس آرامش و شادی واقعی جزو داشتههامون بود نه آرزوهامون.
بزرگواری رو میشناختم که اعتقاد راسخ داشت، اگر از شادی شروع کنیم بقیه چیزها دنبالش میاد. به شکل غریبی همیشه شاد بود. الکی میخندید. بد هم نبود، حال میکرد واسه خودش ولی بعد از اتفاقاتی که تو مراسم درگذشت پدرش افتاد گذاشتنش دیوونه خونه. الان یکساله دارن داروهای افسردهکننده بهش میدن بلکه به زندگی برگرده.
یهبار خونه یکی از دوستان بودم دیدم فضا یه جوریه؛ مثلا مبل در فاصله پنج سانتی السیدی قرار داشت. میگفت: «بر اساس اصول فنگشویی قرار گرفتن مبل در این قسمت باعث جریان بهتر انرژی «چی» و جذب ثروت میشه». گفتم: «لامصب مبل به کنار این موقع سال گراز تب میکنه چرا شومینه روشنه؟» جواب داد: «شمع گیرم نیومد، شومینه روشن کردم تا عنصر آتش حذف نشه». خلاصه اینکه وسط مرداد یک هفته نشسته بودم روی مبل، کنار شومینه و نوک دماغم مماس بر مرکز ال سی دی بود در حالی که تمام مدت سمفونی شماره ۹ بتهوون گوش میدادم. آخرش هم انرژی «چی» تف هم کف دستم ننداخت. ما که نفهمیديم انرژی «چی» چیه! ولی هر چیه خدا از سرش نگذره.
وضعیت عجیبی شده. اگه دیدید یه نفر با خودش درگیره، اذیتش نکنید. در واقع داره چاکراهای اول و دوم رو دستکاری میکنه تا انرژی حیات به جریان بیفته و به خشنودی و امنیت و آرامش برسه. یه چیزی شبیه باز کردن لوله با فنر. نیاز به تمرکز داره مزاحمش نشید.
درنهایت میخوام بگم انسانها با انواع روشها تلاش کردن به آرامش و شادی برسن ولی هنوز بدجور کمیابه. شاید اگر در طول تاریخ به همین اندازه برای رشد انسانیت تلاش میکردن، احساس آرامش و شادی واقعی جزو داشتههامون بود نه آرزوهامون.
پ
نظر کاربران
عالی بود