گوش دادن به کارهای این خواننده ایرانی در پایینشهر ممنوع است
کنسرتهای اخیر گروه بمرانی در کاخ نیاوران و انتشار تازهترین آلبوم آنها با نام «شاید بهترین روزم گذشته» بار دیگر این گروه را به مرکز بحث و جدلهای موسیقایی کشانده است.
برترینها: کنسرتهای اخیر گروه بمرانی در کاخ نیاوران و انتشار تازهترین آلبوم آنها با نام «شاید بهترین روزم گذشته» بار دیگر این گروه را به مرکز بحث و جدلهای موسیقایی کشانده است. بمرانی از همان ابتدا با ترکیبی غیرمتعارف از سازبندی و فضایی میان ژانرهای جز، کانتری و بلوز وارد صحنه شد و در ادامه با افزودن رنگولعاب پاپ و الکترونیک توانست دامنه مخاطبان خود را گسترش دهد. همین ترکیب چندلایه باعث شده هوادارانشان آنها را صدایی تازه در موسیقی ایران بدانند و منتقدان، کارشان را بیشتر نوعی «ادای هنری» بخوانند.
ماجرا وقتی داغ شد که کاربری به نام «تونی» در شبکههای اجتماعی نوشت: «کنسرت به این میگن که موسیقی رو حس کنی، یه جوری که با گوش دادن در خونه فرق داشته باشه و حس کنی آرتیست برای مخاطب احترام قائله. قشنگ بمرانی یه لِوِل از موسیقی ایران بالاتره.» این جمله که لحنی آشکارا اغراقآمیز داشت، موجی از واکنشها را برانگیخت. بسیاری از کاربران پاسخ دادند که تونی «موسیقی خوب چندان گوش نکرده» و سطح کار بمرانی را به خطای شناختی بالاتر از جایگاه واقعی آنها قرار داده است.
در دنیای راغب و هیراد، بُمرانی شاخ است
محبوبیت اصلی بمرانی با آلبوم «گذشتن و رفتن پیوسته» رقم خورد؛ آلبومی که با اشعار چندلایه و حالوهوای پستمدرنش مورد توجه قرار گرفت و بسیاری آن را اوج کارنامه این گروه دانستند. در آن مقطع، فضای موسیقی بمرانی همچنان رگههای پررنگی از کانتری و جز داشت، اما حالا در آلبوم جدیدشان میتوان اثرگذاری پاپ شهری و حتی الکترونیک را به وضوح شنید.
این تغییر مسیر همزمان با نوعی مینیمالیسم در شعرها و اجراست. برای مثال در قطعاتی مثل «بعدش میریم پپرونی» گروه به جای مفاهیم پیچیده، به زندگی روزمره و عادات نسلی خاص اشاره میکند. این زبان ساده و صمیمی به بخشهایی از جوانان شهری نزدیک است و همانها را به طرفداران پروپاقرص بمرانی بدل کرده، هرچند از دید منتقدان، چنین اشاراتی بیشتر به شعارهای سطحی شبیهاند تا ترانههای ماندگار.
بُمرانی را باید از پاسداران به بالا گوش کرد!
بمرانی همیشه میان دو قطب واکنش قرار داشته است. از یک سو، کارگردانانی چون مرضیه برومند سالها پیش به طنز گفته بودند که اعضای گروه «نه صدا دارند، نه قیافه و نه هنر» اما شانس آوردند که مطرح شدند؛ از سوی دیگر، هوادارانشان کنسرتهای شلوغ و انرژیزای آنان را نمونه احترام به مخاطب میدانند.
آنچه به جذابیت و البته محل مناقشه بدل میشود، سبک آوازی گروه است: خوانشی تقریبا بدون ملودی که بیشتر بر تکرار عبارتها و تأکید ریتمیک استوار است. همین الگوی متفاوت باعث شده برخی از شنوندگان احساس کنند با نوعی بیان روزآمد و صادقانه طرفاند، در حالی که دیگران آن را فقدان تکنیک و مهارت میدانند.
در این میان، بمرانی قطعاتی هم دارد که به جای روایتهای روزمره، در قالبی استعاری و آموزشی ظاهر میشود. مثلا قطعه "تو خیلی دوری" که بر محور تعریف و تفسیر چند واژه مهم و پرمفهوم بنا شده است؛ در میانه اجرا خواننده معنای کلمات را با طنز و جدیت در هم میآمیزد و همین بازی زبانی برای برخی شنوندگان به شدت جذاب است. همین تجربه نشان میدهد که بمرانی علاوه بر سرگرم کردن، میخواهد مرزهای معمول ترانه را جابهجا کند، حتی اگر نتیجه همیشه هنرمندانه نباشد.
به طور کلی، جایگاه بمرانی را میتوان حاصل تلاقی سه عامل دانست: کنسرتهای پرانرژی، شعرهای به ظاهر ساده اما بازتابدهنده زیست روزمره، و سبکی خاص از اجرا که مرز میان جدی بودن و بازیگوشی را مخدوش میکند. این ترکیب برای گروهی از مخاطبان نو و متفاوت است و برای عدهای دیگر تنها جلوهای از «ادا درآوردن». در هر صورت، حضور بمرانی در صحنه موسیقی ایران نشان میدهد که حتی یک گروه غیرمتعارف میتواند به سوژهای عمومی بدل شود؛ چه برای تحسین، چه برای تمسخر.
ارسال نظر