این شهر با سینما زنده است + عکس
جشنواره کن که هرساله تعداد زیادی از علاقمندان سینما را به جنوب فرانسه میکشاند، یکی از مهمترین رویداد سینمایی سال محسوب میشود.
شصت و هشتمین جشنواره فیلم کن که شامگاه ۲۳ اردیبهشت با نمایش فیلم «سربلند» به کارگردانی امانوئل برکو کارش را آغاز کرده بود، شامگاه ۲ خرداد ماه با معرفی برگزیدگانش و با اهدای نخل طلا به فیلم «دیپان» ساخته ژاک اودیار، کارگردان سرشناس فرانسوی به کار خود پایان داد.
«ناهید» ساخته آیدا پناهنده، تنها نماینده سینمای ایران در کن ۶۸ به طور مشترک با فیلم «ماسان» ساخته نراج قیوان، کارگردان هندی جایزه «آینده روشن» بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن را به دست آورد.
این جشنواره که هرساله تعداد زیادی از علاقمندان سینما را به جنوب فرانسه میکشاند، یکی از مهمترین رویداد سینمایی سال محسوب میشود، شهری که گفته میشود،فقط در زمان برگزاری جشنواره کن به قولی زنده است و میزبان گردشگران مختلف از نقاط مختلف دنیاست.
مسعود مهرابی روزنامهنگار و صاحب امتیاز مجله فیلم سالها پیش در سیاحتنامهی جشنوارههای جهانی فیلم با نام «پشت دیوار رویا» در بخشی از یادداشتش که به روزهای پایانی جشنوارهی کن مربوط میشود، اینگونه نوشته است:
«انگار خاک مرده پاشیدهاند. بولوار کوروازت سنگین و خسته آرمیده است. سوت و کور. نه کسی میآید نه کسی میرود. از آن موج مواج جمعیت پرشور و اشتیاق - شیدا و سرگشته- خبری نیست. از آن مرد که چون تندیسی مرمرین - سراپا سفید- ساعتها بیحرکت میایستاد و رهگذران را مجذوب خود می کرد، از آن نوازندهای که با ویلنسلاش غمگین مینواخت، از پیکر تراش پیری که با چشمانی کم سو، صبح علی الطلوع شروع میکرد و تا غروب آفتاب از تکهای چوب زمخت، مجسمهای زیبا و با احساس خلق میکرد،از گدای سالخورده و محجوبی که سر در گریبان داشت و بر تکهای کاغذ نوشته بود «مرا در شادیهای خود شریک کنید» و عابران به جای شادی، خرده سکه در برابرش می نهادند، از بساط خنزرپنزر سیاه پوستی که از بطن فقر و فلاکت قبیلهای در آفریقا به ساحل یکی از اشرافیترین شهرهای دنیا پرتاب شده بود، خبری نیست.
سوت و کور. از خیل فیلمبرداران شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای که چون پروانه گرد بازیگران و کارگردانهای مشهور میگشتند و از هر لحظهشان فیلم و خبر به سراسر جهان می فرستادند، از نویسندگان و منتقدان شیفته و خوره فیلم که از میان جمعیت انبوه باشتاب راه باز میکردند،تنه میزدند و میخوردند تا خود را از فیلمی به فیلم دیگر برسانند، خبری نیست. انگار قطره آبی بر زمین تفته و تشنه فرو افتاده است.
دوازده روز گذشته است. جشنواره به پایان رسیده و حالا به سان آرامش پس ازتوفان، نسیم ملایم، شاخه نخلهای بالا بلند بولوار کوروازت را نوازش میدهد. سنگفرش کنار ساحل را میروبد. در بستههای رنگارنگ نشریههای رها شده بر سنگ فرشها میپیچد و روزنامهها و مجلهها را ورق میزند. نوشتهها و عکسهای لیبراسیون، فیگارو، لوموند، اسکرین، ورایتی، مووینگ پیکچرز، بیزینس، استودیو، کایه دوسینما، فیلم... از میان صفحهها سر میخورند و بر زمین پراکنده میشوند. نسیم، تکه فیلمی را- همچون دنباله رها شده یک بادبادک - آرام با خود میبرد. تکه فیلم لابه لای ردیف نخلها پیچ و تاب میخورد و خیابان را طی میکند و بالا میرود. بالاتر از پنجرههای سفید و زیبای هتل کارلتون. بالاتر از کاخ عظیم جشنواره، لابه لای ابرها، رها در پهنه آسمان لاجوردی. رها.
این جا کن است. شهری بر ساحل دریای مدیترانه، شهر سینما، شهر جشنواره، شهر شادی و غم، شهر ثروت و فقر، شهر سکوت و هیاهو و شهر گفت وگوی واقعیت و رویا.»
ارسال نظر