۳۸۱۴۷۰
۳ نظر
۵۱۴۳
۳ نظر
۵۱۴۳
پ

لحظه ای که «فروشنده» میخکوب تان می کند...

فرید سجادی حسینی، بازیگر و کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون است که بازی او در فیلم «فروشنده» مخاطبان فیلم را شگفت زده کرد. با او در این باره، وجوه مختلف کاراکتر پیرمرد داستان، تجربه همکاری با اصغر فرهادی و... گفت و گو کرده ایم.

روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر: فرید سجادی حسینی، بازیگر و کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون است که بازی او در فیلم «فروشنده» مخاطبان فیلم را شگفت زده کرد. با او در این باره، وجوه مختلف کاراکتر پیرمرد داستان، تجربه همکاری با اصغر فرهادی و... گفت و گو کرده ایم.

درباره وجوه مختلف «فروشنده» می توان حرف زد و تحلیل های متنوعی از آن داشت؛ از بازی شهاب حسینی تا خشونتی که عماد ذره ذره به آن می رسد و خیلی چیزهای دیگر. در این تحلیل و نقد و نظرها یک اسم زیاد به گوشتان می خورد: پیرمرد داستان با بازی فرید سجادی حسینی.

فیلم که تمام می شود همه می پرسند این پیرمرد کیست، چقدر خوب بود، کاری نکرد ولی همه کار کرد! در صفحات اجتماعی هم مشابه این دیدگاه را می توان درباره جناب سجادی حسینی مشاهده کرد. او بازیگر، کارگردان و دستیار است و سال ها در این حرفه فعالیت داشته اما حضورش در «فروشنده» شهرتش را سبب شده. روایت او از همکاری با اصغر فرهادی و نقشی که در «فروشنده» بازی کرده، خواندنی است.

لحظه ای که «فروشنده» میخکوب تان می کند...
در سینما تجربیات مختلفی داشته اید؛ بازیگری، کارگردانی، دستیاری و مسئولیت های اجرایی اما اکران «فروشنده» خیلی زود بیش از سابقه هنری تان شما را به شهرت رسانده. ابتدا مایلم روایت شما از چگونگی همکاری با اصغر فرهادی را بشنوم.

از طریق کاوه سجادی حسینی، برادرزاده ام به من اطلاع داده شد که آقای فرهادی از من دعوت کرده اند. مثل هر اهل سینمایی، به خاطر شناختی که از این هنرمند ارزشمند مملکت داشتم فوق العاده خوشحال شدم و با اشتیاق خدمتشان رفتم. علی الظاهر خودشان فرموده بودند که کار من را در «روزگار قریب» کیانوش عیاری دیده اند و به نظر می آمد ظواهر و سن و سال و جنس بازی را می پسندند. هفته ای دو سه بار ملاقات داشتیم، مدتی صحبت می کردیم، فیلمنامه می خواندم و بالاخره همای سعادت بر شانه ما نشست.

نقش، به خاطر اقتضای استیصالی که پیرمرد باید به آن برسد، حساس و مهم است. شما نه طغیان می کنید و نه ظاهرا کاری می کنید ولی ما ذره ذره آب شدن پیرمرد را می بینیم. چطور به این نقطه رسیدید که بازی را حذف کنید؟

اول از همه تاثیر آقای فرهادی و درایت ایشان و شناختی که از حرکات و اطوار و روحیات آدمی دارد، خیلی موثر بود. حقیقتا اگر کیمیای فرهادی نبود شاید اتفاق خاصی نمی افتاد. علاوه بر این من شاگرد مهین اسکویی بوده ام. چند تا تئاتر مثل «در اعماق»، «سه خواهر» و... در گروه ایشان بازی کرده ام.
آموزشی که آن جا دیده ایم برگرفته از مکتب استانیسلاوسکی بود و به مرور بعد از آن که از ایشان جدا شدیم با شیوه های دیگر بازیگری آشناشدیم. این جنس بازی از این طور مکاتب بیرون می آید؛ آموزه های این اساتید است که منجر به این بازی می شود. مضافا این که دائم با نگاه کردن به کارهای ارزشمند بازیگران، نکات مختلف را فراگرفته ام.

این جنس بازی باید خویشتن دار باشد و شخصیت ذره ذره باز شود و فرجامش پیش چشم مخاطب قرار گیرد؛ چقد تمرین داشتید؟

خیلی زیاد تمرین داشتیم. از ابتدا که درباره فیلمنامه صحبت کردیم نوعی تمرین را با خودش به همراه داشت و یواش یواش صحبت درباره فیلمنامه کنار گذاشته شد و مستقیما آقای فرهادی روی نقش کار کردند و هر جا ممکن بود بیراهه بروم من را هدایت می کردند تا دوباره به مسیری بازگردم که مقتضای این شخصیت است.

بازی شما چند روز طول کشید؟

فکر می کنم 16 روز. ولی از چند ماه قبل متناوبا و یواش یواش تمرین متوالی داشتم.

بازی شما در «فروشنده» چند دقیقه است؟

حدود چهل و چند دقیقه. تقریبا حدود یک سوم آخر فیلم این شخصیت وارد می شود؛ درواقع از موقعی که رد پای خونین این آدم روی پله ها دیده می شود انگار وجود دارد. اما از لحظه ای که به طور فیزیکال رویت می شود حدود چهل و پنج دقیقه می شود.
لحظه ای که «فروشنده» میخکوب تان می کند...
با شهاب حسینی هم تمرین رو در رو داشتید؟ چون موقعیت دونفره شما خیلی درخشان است.

بله؛ با آقای حسینی از وقتی که فیلمبرداری شروع شد قبل از پلان ها تمرین می کردیم. اصلا حضور آقای حسینی این قدر کمک خوبی بود و بده بستان من با ایشان و حتی خانم علیدوستی که موفقیت نقش را مدیون ایشان هم هستم.

شخصیتی که بازی می کنید مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد، این حس فقط در لحظه فیلمبرداری با شما بود و بعد از کار فراموشش می کردید؟

واقعیت این است که اصلا تمام من با این شخصیت بود و حتی گاهی می خوابیدم احساس می کردم این آدم است که خوابیده نه من. دائم در ذهن و روحم بود البته بگویم اثر اصغر فرهادی در روح آدم ماندگار است و چیزی که نوشته چیزی نیست که بتوان از آن رها شد. شخصیت فیلم هم طوری است که شما به عنوان مخاطب وقتی او را می بینید تا مدتی ول تان نمی کند؛ خیلی خوب نوشته شده.

چرا کاراکتر اسم نداشت؟

قبلا یک اسم داشت ولی چون اسم ایرانی و ریشه مذهبی داشت آقای فرهادی به این نتیجه رسید برای کسی که شبیه آدم منفی است، اسم نگذاریم. درواقع برای این که شبهه ای پیش نیاید شخصیت بدون اسم بود.

حسی که پیرمرد به مخاطب می دهد چندوجهی و متفاوت است. به همسرش خیانت کرده ولی از آن طرف مرد خانواده بوده، معیشت آهو (زن بدکاره) را فراموش نکرده و بابت این ارتباط پول به او داده و حالا یک بار دچار وسوسه می شود و جنایتی می کند و حس تنفر مخاطب را بر می انگیزد. خود شما دل تان برایش سوخت، نسوخت؟

هرکدام از ما آهویی در درون مان داریم. یک شیطانی در وجودمان لانه کرده و کامل ترین ما کسی است که بر این شیطان غلبه می کند. شخصیتی که ما روی پرده می بینیم شخصیت کامل ندارد. اتفاقا پیرمرد پول را به عنوان کمک به آهو داده و انگار مقدارش را هم شمارش نکرده. چه بسا خطبه ای بین شان خوانده شده، برای بچه دوچرخه خریده و... یعنی یک جوری با این زن حشر و نشر انسانی داشته تا حیوانی. مع الوصف این شیطان درون قابل کتمان نیست و باید هوشیار بود. خیلی از ما متاسفانه هوشیار نیستیم و وسوسه ها ما را به سمت پرتگاه می کشاند.

اصغر فرهادی خواسته پیرمرد ترحم برانگیز هم باشد. درست است؟

دقیقا. آقای فرهادی روی این مسئله تاکید داشد؛ می گفت یک آدم خطی و گناهکار است ولی آدم خبیثی نیست و بالفطره اهل دنائت نیست. بالاخره خطا کرده و در توبه به روی این آدم باز است. هم قابل ترحم است و هم قابل نکوهش و این را خیلی حواست باشد و خودش هم حواسش بود که وجه مثبت یا خباثتش زیاد نشود.

دنبال این بودیم که در پایان مخاطب به عماد (شهاب حسینی) بگوید اگر این پیرمرد را مثل یک شهروند متمدن به کلانتری معرفی می کردی آیا قاضی برای او حکم اعدام صادر می کرد که تو این کار کردی و به او مرگ تدریجی رساندی؟ تو چه کاره بودی، مملکت قوانین دارد و هر حکمی که قاضی صادر می کند جاری است نه حکم تو که انگار می خواهی انتقام بگیری.

عماد ذره ذره به خشونت می رسد و این وجه بارز دیگر «فروشنده» است.

بله او یک آدم فرهنگی است، اهل تئاتر است. درس می دهد و با بچه سر و کار دارد. خیلی مهربان و شریف است ولی به مرور شیطان درون او رشد می کند و دچار خشم می شود.
لحظه ای که «فروشنده» میخکوب تان می کند...
شما نقش را طوری بازی می کنید که حس چندگانه ای که در پرسش قبل اشاره کردم به مخاطب منتقل می شود. یکی از آن ها تنفر است در حالی که رفتار ظاهری از شما نمی بینیم که به حس تنفر دامن زده شود. از آن طرف ترحم می کنیم که نکند آبروی چندساله اش از بین برود. ارزش کار شما در این لحظات بحرانی به چشم می آید.

واقعا رسیدن به این حس سخت بود. همان طور که عرض کردم هر جا هم که ممکن بود درک درستی از نقش نداشته باشم و به بیراهه بروم فرهادی با هوشیاری عجیبی و به شکل خیلی مینیاتوری هدایت می کرد. نمی دانم کتاب «قلب سلیم» شهید دستغیب را خواندهاید یا نه. ایشان خصوصصیات انسان و ویژگی های روان آدمی مثل حسد، کینه و... را این قدر ظریف و دقیق ترسیم می کند که خواننده حیرت می کند. در «فروشنده» هم اصغر فرهادی ملغمه ای از خصوصیات انسانی را نوشته اند و دائم مراقبت می کرد که همه این خطوط ریز مینیاتوری درست و به اندازه سر جایش بنشیند. اگر اهل انصاف باشم باید مدام زحمات آقای فرهادی را به یاد بیاورم.

یکی از مشخصات اصغر فرهادی گرفتن بازی از بازیگران است. البته فراموش نمی کنیم که استعداد شما دست کارگردان را برای رسیدن به این شخصیت باز گذاشته.

احتمالا. یک وقت حمل بر خودستایی نشود (سکوت) بله بالاخره جایی پیدا شد تا من هم آن چه را در تمام عمرم به آن عشق ورزیده بودم بتوانم به ظهور برسانم و نتیجه اش را ببینم. تفاهم و نوع نگاهی که ایشان در جایگاه کارگردان و بنده در جایگاه بازیگر داشتیم برای من خیلی ارزشمند بود. فکر می کنم اتفاق خیلی عجیبی در زندگی من با این نقش افتاد.

احتمالا از این به بعد پیشنهادهای بازیگری بیشتر برای شما فرستاده شود.

البته خدا کند پیشنهادهای خوبی داده شود که تا زنده ام چهار تا کار خوب بازی کنم. بازی خوب نوعی باقیات صالحات است دیگر.

«فروشنده» را اولین بار کی دیدید؟

فیلم را اولین بار در جشنواره کن دیدم. قبل از ما خبرنگاران و منتقدان دیده بودند. وقتی بیرون آمدند صورت شان مسخ شده بود و طوری مبهوت دور و بر فرهادی پرپر می زنند و جوری نگاه می کردند که معلوم بود هنوز منگ اتفاقات فیلم هستند. صحنه آن شب در ذهنم ثبت شده که چه حالی داشتند. بعضی هایشان با زبان خودشان دستشان را نشان می دادند که ببین هنوز موهای بدنم سیخ است.

واکنش منفی متوجه شخصیت شما نبود؟ منظور بازی نیست، رفتار شخصیت است.

نه، برعکس از همه اقوام و ملل این قدر محبت کردند که تو خیلی خوب نقش را بازی کرده ای. بعضی ها چیزی می گفتند که معادل فارسی اش این بود که «ما هنوز تو کف لبخندی هستیم که زدی». یا «مرگ را در چشمانت دیدیم». خیلی لطف بود و انرژی خیلی زیادی در کن گرفتیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      امیدوارم روزی برسه فیلمسازهای خوبی مثل آقای فرهادی درباره نخبه ها و آدم های خوب جامعه ایرانی فیلم بسازه ما کم نخبه در کشور نداریم خوب عیب های خودمون بدونیم و درباره اش فیلم بسازیم ولی همیشه که نباید همیشه نیم خالی لیوان ببینیم همین طوری کلی نا امیدی بین جوانان هست که چاره اش فقط در ترک وطن میبینن ما بدترشون نکنیم

    • بدون نام

      ای آقا ، کجای کارین؟؟؟
      قیمتهاست که ما را همیشه میخکوب میکنه نه فروشنده.

    • زهرا

      چرا بعضیا نظرچرت و پرت میذارن؟ چه ربطی به قیمتها داره؟فیلم فوق فوق فوق العاده بود! ایا حرفی برای گفتن یا ایراد گرفتن باقی مونده؟!نه والا! منم مبهوت قصه م!

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج