فیلم های اکشن و جنایی کمهزینه ولی جذاب
درست است كه فیلمهای سینمای مستقل و كم هزینه در صنعت سینما چندان جای مانور ندارند و هر چند سال یكبار شاید تنها چند استثنا را بتوان پیدا كرد كه با فروش یا اقبال بالایی كه مواجه میشوند، علاقهمندان به سینما در سراسر جهان را غافلگیر كنند
پایان شیفت End of Watch
دیوید آیر تا پیش از كارگردانی «پایان شیفت» در سال 2012با نگارش فیلمنامه فیلم تحسین شده «روز تمرین» و كارگردانی فیلم «سلاطین خیابان» علاقهاش به ساخت آثار پلیسی را نشان داده بود، اما «پایان شیفت» یك اثر متفاوت در كارنامه سینمایی اوست. این بار او برخلاف دو فیلمی كه اشاره شد، به سراغ نشان دادن درگیری بین پلیس سالم و فاسد نرفته بلكه سرنوشت دو پلیس را كه از قضا رفیق شفیق هستند به تصویر كشیده است. دو پلیس درستكار كه در محله جنوبی لسآنجلس مشغول به انجام خدمت هستند. محلهای بدنام كه مركز اصلی خرید و فروش موادمخدر و جنایت در كل شهر لسآنجلس است.
شبگرد Nightcrawler
شاید كمتر كسی تصور میكرد نخستین تجربه كارگردانی دن گیلروی، فیلمنامهنویس نه چندان مطرح آمریكایی آن هم در سن 55سالگی تا این اندازه مورد استقبال قرار گیرد. تریلری تكان دهنده، روانشناسانه و مهیب كه بسیاری از علاقهمندان به سینما را غافلگیر كرد. گیلروی «شبگرد» را در سال 2014و با بودجه بسیار محدود 8.5میلیون دلار جلوی دوربین برد كه 50میلیون دلار فروخت و یكی از آثار موفق سینمای مستقل در این سال بود. «شبگرد» یك ضدقهرمان پیچیده و غیرقابل پیشبینی به نام لوییس بلوم دارد كه جیك جیلنهال در یكی از درخشانترین نقش آفرینیهای كارنامه سینماییاش این شخصیت را به تصویر كشیده است.
رانندگی Drive
در سال 1978والتر هیل یكی از سرشناسترین كارگردانان سینمای جهان یكی از بهترین فیلمهای كارنامه سینمایی خود به نام «راننده» را با بازی رایان اونیل، بروس درن و ایزابل آجانی جلوی دوربین برد. فیلمی كه داستان علاقهمند شدن یك راننده حرفهای به دختر جوانی است ؛آن هم درحالیكه پلیس در تعقیب اوست. فیلم طرفداران سفت و سختی پیدا كرد و شخصیت راننده آن یكی از محبوبترین شخصیتهایی سینمایی آن دهه شد. سال 2011نیكلاس ویندینگ رفن كارگردان سرشناس دانماركی فیلمی ساخت به نام «رانندگی» كه هر چند حسین امینی فیلمنامه نویس ایرانی آن را از روی رمانی به همین نام اثر جیمز سالیس اقتباس كردهاست، اما شباهتهای انكارناپذیری با فیلم «راننده» والتر هیل دارد.
رفن در «رانندگی» یك قهرمان درست و حسابی خلق كرده و رایان گاسلینگ هم به خوبی توانسته به این قهرمان جان دهد. شخصیت «راننده» بسیار كم حرف و درون گراست و گاسلینگ تمام و كمال جزئیات شخصیتی او را به تصویر كشیده است. البته دیگربازیگران فیلم ازجمله كری مولیگان، برایان كرانستون، آلبرت بروكس و اسكار ایزاك هم در نقشهای مكمل، كار خود را درست و دقیق انجام دادهاند. كلیف مارتینز هم با موسیقی متنی كه ساخته نقش مهمی در ساخت فضای مورد نظر كارگردان ایفا كرده است. راننده با بودجهای 15میلیون دلاری حدود 80میلیون دلار فروخت.
مهمان The Guest
آدام وینگارد تا پیش از ساخت «مهمان» چند فیلم در ژانر وحشت ساخته كه آثار نسبتا خوش ساختی بودند، اما این فیلم یك سر و گردن از همه آنها بالاتر ایستاده است. فیلم هم تریلر است و هم تعلیقهایی كه در آن وجود دارد، بیشباهت با كلیشههای رایج در آثار ژانر وحشت نیست. در كل «مهمان» فیلمی است كه تقریبا از ژانرهای مختلف میتوان در آن رد و نشانی پیدا كرد و این از نقاط قوت فیلم است. این فیلم داستان خانواده پترسون است كه پسر جوان خود را در جنگ آمریكا و افغانستان از دست دادهاند.
آمریكایی The American
آنتون كوربین یكی از بهترین موزیك-ویدئو سازان جهان است كه هر از چند گاهی پشت دوربین ساخت فیلم سینمایی هم قرار میگیرد. «آمریكایی» تا اینجا بهترین فیلم كارنامه كاری اوست كه با بودجهای ۲۰میلیون دلاری در سال ۲۰۱۰ساخته شده است. در این فیلم مخاطب با یكی از بهترین بازیهای كارنامه سینمایی جورج كلونی مواجه میشود. جك با بازی كلونی یك متخصص در ساخت سلاحهای تركیبی است و معمولا مشتریان خاص و محدودی دارد. رئیس جك به او میگوید، باید برای انجام ماموریتی به روستای كوچكی در ایتالیا برود و به سفارش یك ایتالیایی اسلحهای را آماده كند. این در حالی است كه او تحت تعقیب هم قرار گرفته و عدهای كه مشخص نیست نام و نشان آنها چیست بهدنبال جك افتادهاند. جك در ایتالیا پس از پذیرفتن سفارش، كارش را مخفیانه درایتالیا آغاز میكند. یكی از قوانین زندگی جك این است كه برای زنده ماندن به كسی اعتماد نكند، اما شرایطی در این روستای كوچك ایتالیایی بهوجود میآید و او مجبور میشود پا روی قوانین بگذارد و طبیعتا عهد شكستن تاوان خودش را دارد.
این فیلم با اقتباس از رمانی به نام «یك جنتلمن خیلی خاص» نوشته مارتین بوث ساختهشده و كلونی تمام تلاش خود را كرده همان تصویری را از شخصیت جك به تصویر بكشد كه در رمان از آن یادشده است. شخصیتی آرام، خوش پوش، كم حرف و بسیار حساس به اطرافش كه به سختی باید رفتارش را طوری جا بیندازد كه كسی به كاری كه میكند مشكوك نشود، حتی زمانی كه خطر، لحظه به لحظه به او نزدیك میشود. هر چند فیلم صحنههای اكشن و تعقیب و گریز آنچنانی ندارد، اما تعلیقی كه در فیلم موجود است آن را تبدیل به تریلری جذاب و موردپسند منتقدان و مخاطبان سینما كرده است. البته خیلیها مهمترین نقدی كه به این فیلم میكنند كمبود صحنههای موش و گربه بازی پرهیجانتر است و معتقدند ظرفیت فیلم با توجه بهخود رمان بیش از اینها بوده است.
كمین The Raid
در سال 2004پیر مورل فرانسوی فیلمی ساخت به نام «بلوك 13» كه صحنههای اكشن آن بهدلیل تخصص شخصیت اصلی در ورزش پاركور متفاوت بود و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت و دنبالههایی هم برایش ساخته شد. این فیلم كم هزینه صحنههای اكشن خلاقانه زیادی داشت و از همین جهت خیلی از علاقهمندان سینما را غافلگیر كرد، اما كمتر كسی تصور میكرد كارگردانی اصالتا انگلیسی در سال 2011در مالزی با بودجهای اندك فیلمی بسازد كه طراحی صحنههای اكشن آن بسیار هیجانانگیزتر و میخكوب كنندهتر باشد و داستان آن نفسگیرتر. گرت ایوانز در «كمین» با فیلمنامهای كه خودش نوشته سراغ سوژهای عجیب رفته است.
لوپر Looper
اگر از آن دست مخاطبان جدی سینما باشید و به شما بگویند قرار است فیلمی درباره سفر در زمان به شما نشان دهند احتمالا منتظر یك اثر علمی- تخیلی كلیشهای یا كمدی خواهید نشست، اما «لوپر» تمام تصورات قبلی شما را به هم میزند. فیلمی كه با وجود كلی لوكیشن و داشتن جلوههای ویژه نسبتا خوب تنها 30میلیون دلار هزینه آن شد و در كمال ناباوری حدود 180میلیون دلار فروخت و در بسیاری از نظرسنجیها یكی از برترین فیلمهای سال 2012لقب گرفت. رایان جانسون كه موفقیت اش در این فیلم باعث شد بهعنوان كارگردان قسمت جدید مجموعه «جنگهای ستارهای» هم انتخاب شود، علاوه بر كارگردانی، فیلمنامه «لوپر» را هم به نگارش درآورده است. داستان در ذات خودش اتفاق پیچیدهای را روایت میكند، ولی حسن فیلم در آن است كه این پیچید گی با زبانی ساده و با استفاده از صحنههای اكشن و جذاب و بازیهای درخشان به مخاطب ارائه میشود تا دیدن فیلم لذتبخش ترشود.
در سال 2044«لوپر» بودن یك شغل پردرآمد است. از آینده یا دقیق تر؛ سال 2074كه ماشین زمان اختراع شده ولی استفاده از آن ممنوع است، توسط گروههای مزدور و گنگسترهای خلافكار، آدمهای ناشناسی به سال 2044فرستاده میشوند كه باید كشته شوند. با هر كدام از این افراد شمشی طلایی هم بهعنوان دستمزد برای لوپرها فرستاده میشود. حالا دلیل فرستادن افراد به گذشته چیست؟ لوپرها نه میدانند و نه خیلی به نفعشان است كه بدانند. لوپر بودن قوانینی دارد كه یكی تمرد نكردن از دستورات است. هر لوپری كه قوانین را نقض كند آینده را به سراغش میفرستند و بعد از آن تنها 30سال میتواند زندگی كند.
نظر کاربران
رايان گاسلينگ رو نوشتين رايان اونيل
پاسخ ها
اشتباه نیست متن رو با دقت بخون