گفتگوی نوروزی با پسرِ آرامِ تیم ملی
سید جلال و خسرو، سر سفره هفت سینِ پژمان منتظری
پسر خوش اخلاق فوتبال ایران در حالی در لیگ قطر مشغول بازی است که از همان ابتدای مصاحبه دلش برای عید نوروز، سفره هفت سین و آمدن به ایران تنگ شده بود.
روزنامه گل - مهدی ابراهیمی: پسر خوش اخلاق فوتبال ایران در حالی در لیگ قطر مشغول بازی است که از همان ابتدای مصاحبه دلش برای عید نوروز، سفره هفت سین و آمدن به ایران تنگ شده بود. پژمان منتظری که سال ۹۴ برای او و همسرش با تولد دخترش حال و هوایی دیگر داشته، در گفتگویی صمیمی در قطر، جوابگوی سوالات نوروزی ما از حال و هوای خودش در این چند سالی بود که به خاطر درگیری در تیم های باشگاهی و تیم ملی فرصت چندانی بابت حضور در کنار خانواده را نداشته است.
از شرایط زندگی در قطر راضی هستی؟
- خدا را شکر راضی هستم و بد نیست.
سال ۹۴ برای تو چطور بود؟
- سال بدی نبود و معتقدم سال خوبی داشتم چون سعی می کنم با دید مثبت شرایط را نگاه کنم. با این حال در سالی که گذشت فرزندم به دنیا آمد که یکی از اتفاقات خوب زندگی من بود و جمع من و همسرم را گرم تر کرد.
به به! حالا دختر است یا پسر؟
- دختر!
اسم او را چه گذاشتید؟
- من و همسرم اسم دخترمان را ارغوان گیسو گذاشتیم.
پس تولد دخترت سال ۹۴ را برای تو به یادماندنی کرد؟
- دقیقا همین طور است. برای من بیشتر سال ها خوب بوده، امسال ویژه تر بود به خاطر به دنیا آمدن فرزندم اما من همه این سال ها را دوست داشتم و حسرت می خورم که به این زودی می روند. من معتقدم باید بابت هر اتفاقی که می افتد لذت ببریم و امیدوارم همه مردم ما خوشحال باشند.
از الان برای نوروز برنامه داری و آیا قرار است به ایران بیایی؟
- بله می آیم اما طبق هفت و هشت سال گذشته دوباره عید هم در اردوی تیم ملی هستیم.
یعنی هفت، هشت سال است که در هنگام تحویل سال نو در اردو هستی؟
- بله، در این مدت مدام اردو هستیم چه آن موقع که در استقلال بودم و در جام باشگاه های آسیا بازی می کردیم و در تیم ملی هم که مدام اردو بوده است. سختی داشته اما خدا را شکر راضی هستم.
دلت برای روزهایی که با خانواده عید را سپری می کردی، تنگ نشده؟
- چرا و از همین حالا دلم تنگ شده چون در این چند سال آرزوی آن روزها را دارم.
در این چند سالی که در کنار خانواده نبودی در اردوها سال جدید را چطور جشن می گرفتید؟
- معمولا همه کنار خانواده های خودشان هستند اما فکر کنید من در کنار سید جلال هستم و روبروی من هم خسرو حیدری نشسته است. در این چند سال ۳۵ تا ۳۶ مرد گنده (همان بازیکنان تیم ملی) دور یک میز می نشینیم و نوروز را جشن می گیریم. خیلی کم پیش آمده کنار خانواده باشیم و این یکی از سختی های کار بوده است. فقط سال گذشته بود اگر اشتباه نکنم چون با استقلال در جام باشگاه ها نبودم و تیم ملی هم اردو نداشت؛ در همین قطر من و همسرم نوروز را جشن گرفتیم.
به هر حال در استقلال و تیم ملی هم یک خانواده بودید؟
- بله، صددرصد و به خاطر همین است که می گویم بد نبوده است. این ۸-۷ سال با استقلال به خاطر جام باشگاه های آسیا درگیر بازی ها بودیم یا برای تیم ملی درگیر اردوهای آن بودیم.
در تیم ملی به یکدیگر عیدی هم می دهید؟
- نه بابا! مثلا هر کاری کردیم از این اشکان عیدی بگیریم نداد که نداد!
شاید اشکان با رسم و رسوم ما آشنا نیست؟
- نه بابا، بلد است اما رو نمی کند.
مرخصی می گیرید دیگه احتمالا؟
- بله، آقای کی روش آن موقع مرخصی می دهد و اجازه داریم به خانه برویم.
در صحبت هایت خیلی اسم خسرو را می آوری؟
- خسرو واقعا بچه دلپاکی استو از دوستان خوب من است. واقعا بعضی وقت ها دلم برای خسرو تنگ می شود.
در سالی که با همسرت در قطر عید نوروز را جشن گرفتی، هفت سین هم چیدید؟
- بله، همسر من کاملا به این سنت های اصیلی ایرانی حواسش است و هفت سین را می چیند.
خود تو هم به این آداب و رسوم مقید هستی؟
- صددرصد چون چیزی است که پیشینه دارد و من هم این رسم را ادامه می دهم.
سخت نبود اینجا و در حالی که حال و هوای عید ندارد، این مراسم را جشن بگیرید؟
- بله سخت بود چون یک مقدار جمع کردن وسایل هفت سین سخت است اما نمی دانم همسرم چطور آنها را جفت و جور کرد.
کامل شد حالا؟
- بله.
چطوری؟
- نمی دانم با سیخ و سنگ و هر چی که به ذهنش می رسید اما همیشه آن چیزی که در ذهنت است اتفاق نمی افتد، چون دوست داری موقع سال تحویل، خانواده خودت یا همسرت کنارت باشند که نمی شود و این یک مسئله رویایی است. طی این سال ها این موضوع برایم به خاطر بودن در اردو اتفاق نیفتاده است. من اهواز به دنیا آمدم. چند سال اهواز بودم بعد در تهران و حالا هم قطر و نشد که پیش آنها باشم.
تو از رسم و رسوم عید چه چیزهایی را می دانی و کدام را دوست داری؟
- تا یادمان می آید عیدی گرفتن بهترین اتفاق نوروز بوده است.ما هم بچه بودیم و زود بزرگ شدیم اما هر چه هست نوروز همه چیزش به آن سفره ای است که پهن می شود.
با این فراموشی که از آن می گویی یادت هست چه چیزهایی سر سفره هفت سین است؟
- (خنده) این را دیگه همه می دانند.
کدام سین را بیشتر از همه دوست داری، آنطور که شنیدم سیب آن را از همه بیشتر دوست داری و هر روز صبح می خوری؟
- بله، آن را بیشتر از همه دوست دارم و همه میان وعده ها را با سیب سپری می کنم.
سکه چطور؟
- آن را خانم ها خیلی دوست دارند.
منظورت به همسرت است؟
- نه، منظورم کل خانم ها هستند چون در یک جبهه قرار دارند.
عیدی هم می دهید؟
- صددرصد اگر کنار خانواده باشم این کار را می کنم اما خوشبختانه (خنده) چون نیستم عیدی هم نمی دهم.
با این اوصاف و با بازاری که هست اگر قرار بود عیدی بدهی چقدر می دادی؟
- الان مهم نیست عیدی چه باشد و اصلا بحث مالی آن نیست چون یکدفعه یک عید دیدنی ارزش آن به مراتب بیشتر از عیدی دادن است.
مگر خودت بچه بودی دوست نداشتی عیدی بیشتر بگیری و خوشحال تر نمی شدی؟! حالا هم بچه ها دوست دارند از تو عیدی بگیرند؟
- بله، آن موقع وقتی یک هزاری سبز عیدی می گرفتیم آنقدر انرژی داشتیم که دوست داشتیم دو، سه ساعت بعدش فوتبال بازی کنیم.
اهواز ویژگی خاصی برای جشن گرفتن سال جدید دارد؟
- اهواز مردم ساده و خونگرمی دارد و زیاد ویژگی خاصی نسبت به دیگر جاهای ایران ندارد.
دلت برای اهواز تنگ شده؟
- بله، یکی از سخت ترین اتفاقات برای من جدایی از اهواز بوده و در این چند سالی که در اردوی تیم ملی بودم فرصت زیادی نداشتم که بروم. در این چند سال هر موقع که توانستم بروم یکی، دو روز بوده و مدام درگیر باشگاه یا تیم ملی بودم. پیش خودم فکر می کردم اتفاقاتی که دوست داشتم نیفتاده و همین مسئله برای همسرم هم بوده اما باز هم خدا را شکر.
خاطره خاصی که از عید نوروز داری؟
- خاطره ای از عید ندارم چون همیشه کنار بچه های تیم بودم و بهتر است بگویی از خسرو چه خاطره ای داری؟
مگر می شود؟ یعنی از بچگی ها خاطره ای نداری؟
- یکی از بحث هایی که همیشه بین من و همسرم است به همین خاطر بوده که از دوران کودکی چیزی به خاطر ندارم و همسرم من را به همین خاطر مدام اذیت می کند. او می گوید این مسئله به خاطر توپ هایی است که مدام به سر تو خورده و چیزی را به یاد نمی آوری. همسرم وقتی از خاطرات اول دبستان و راهنمایی خودش تعریف می کند به او می گویم این چیزها را چطور یاد داری چون من به زور بتوانم خاطره ای از دوران راهنمایی خودم داشته باشم.
به هر حال باید از عید و سال تحویل که لحظه شیرینی هست، خاطره ای داشته باشی؟
- بله اما تا این حد که دور یک سفره می نشستیم اما ان چیزی که بیشتر در ذهنم هست بیشتر سال تحویل هایی است که در آن روزها با خدابیامرز مادرم سر خاک پدرم می رفتیم و چند عید را اینطور گذراندیم.
اما دوست داریم یک خاطره ویژه از ایام عید برای ما بگویی؟
- یکی از عیدها بود که لباس عید را پوشیدیم و با دایی خودم می خواستیم سر مزار پدرم برویم. مادرم قبل از ما با ماشین رفته بود و قرار شد من با موتور دایی به سر مزار برویم. آن موقع اگر اشتباه نکنم ۱۲ سال سن داشتم و یک عینک جدید هم خریده بودم. کمتر از یک ساعت به سال تحویل مانده بود و دایی من هم عشق موتور! برای اینکه سر موقع برسیم گاز می داد و با سرعت می رفتیم که به این خاطر و عجله داشتن، زمین خوردیم و دست من شکست. یادش به خطر در این زمین خوردن عینک من هم شکست و آن لحظه به خاطر این موضوع خیلی دلم سوخت. به بیمارستان رفتیم و دست من را گچ گرفتند اما چون عشق فوتبال بودم سیزده به در آن را باز کردم تا بتوانم راحت بازی کنم.
یک مقدار عقب تر برگردیم که کوچکتر بودی! آن ۱۵ روز تعطیلی را چه می کردی؟ لابد فقط فوتبال بازی می کردی؟
- ما ۱۵ روز قبل از سال جدید به استقبال سال نو می رفتیم و ۱۵ روز تعطیلی یک ماه را می پیچاندیم و پیک ها را هم حل نمی کردیم. خدا را شکر معلم ها هم شرایط ما را درک می کردند و گیر نمی دادند و ما هم از خدا خواسته به فوتبال می پرداختیم که عشق مان بود و هر از گاهی هم به خانه فامیل ها می رفتیم. بیشتر تعطیلات ما اینطور سپری می شد و یادش به خیر.
امسال اتفاقات مهمی در کشور ایران افتاد، به خصوص از لحاظ سیاسی آن هم بابت برجام و توافق هسته ای؛ نظرت در این خصوص چیست؟
- اتفاق خوبی است و وقتی مردم ایران خوشحال هستند، من هم خوشحال هستم. امیدوارم اتفاقات بهتری بیفتد چون مردم ایران مستحق بهترین ها هستند و مردم ما همیشه خوشحال باشند.
چه چیزی به مردم ایران عیدی می دهی؟
- کار خاصی که نمی توانم برای عیدی مردم انجام بدهم و فقط می توانم آرزوی سلامتی و داشتن سال خوب برای آنها داشته باشم و در تیم ملی هم بردن را به آنها هدیه کنیم چون خوشحال می شوند. در هنگام سال تحویل هم دو بازی ملی داریم و در آن دو بازی پیروز شویم، قطعا دل مردم شاد می شود.
و تبریک نوروزی تو به مردم ایران!
- در سال جدید برای همه مردم ایران آرزوی سلامتی می کنم چون هیچ دعایی بالاتر از سلامتی نیست. برای هموطنان عزیزم امیدوارم هر جای دنیا که هستند سالی پر خیر و برکت با اتفاقات خوب پیش رو داشته باشند و جمع شان گرم تر از همیشه باشد و هر زمان که خوشی باشد آن روز عید است.
از شرایط زندگی در قطر راضی هستی؟
- خدا را شکر راضی هستم و بد نیست.
سال ۹۴ برای تو چطور بود؟
- سال بدی نبود و معتقدم سال خوبی داشتم چون سعی می کنم با دید مثبت شرایط را نگاه کنم. با این حال در سالی که گذشت فرزندم به دنیا آمد که یکی از اتفاقات خوب زندگی من بود و جمع من و همسرم را گرم تر کرد.
به به! حالا دختر است یا پسر؟
- دختر!
اسم او را چه گذاشتید؟
- من و همسرم اسم دخترمان را ارغوان گیسو گذاشتیم.
پس تولد دخترت سال ۹۴ را برای تو به یادماندنی کرد؟
- دقیقا همین طور است. برای من بیشتر سال ها خوب بوده، امسال ویژه تر بود به خاطر به دنیا آمدن فرزندم اما من همه این سال ها را دوست داشتم و حسرت می خورم که به این زودی می روند. من معتقدم باید بابت هر اتفاقی که می افتد لذت ببریم و امیدوارم همه مردم ما خوشحال باشند.
از الان برای نوروز برنامه داری و آیا قرار است به ایران بیایی؟
- بله می آیم اما طبق هفت و هشت سال گذشته دوباره عید هم در اردوی تیم ملی هستیم.
یعنی هفت، هشت سال است که در هنگام تحویل سال نو در اردو هستی؟
- بله، در این مدت مدام اردو هستیم چه آن موقع که در استقلال بودم و در جام باشگاه های آسیا بازی می کردیم و در تیم ملی هم که مدام اردو بوده است. سختی داشته اما خدا را شکر راضی هستم.
دلت برای روزهایی که با خانواده عید را سپری می کردی، تنگ نشده؟
- چرا و از همین حالا دلم تنگ شده چون در این چند سال آرزوی آن روزها را دارم.
در این چند سالی که در کنار خانواده نبودی در اردوها سال جدید را چطور جشن می گرفتید؟
- معمولا همه کنار خانواده های خودشان هستند اما فکر کنید من در کنار سید جلال هستم و روبروی من هم خسرو حیدری نشسته است. در این چند سال ۳۵ تا ۳۶ مرد گنده (همان بازیکنان تیم ملی) دور یک میز می نشینیم و نوروز را جشن می گیریم. خیلی کم پیش آمده کنار خانواده باشیم و این یکی از سختی های کار بوده است. فقط سال گذشته بود اگر اشتباه نکنم چون با استقلال در جام باشگاه ها نبودم و تیم ملی هم اردو نداشت؛ در همین قطر من و همسرم نوروز را جشن گرفتیم.
به هر حال در استقلال و تیم ملی هم یک خانواده بودید؟
- بله، صددرصد و به خاطر همین است که می گویم بد نبوده است. این ۸-۷ سال با استقلال به خاطر جام باشگاه های آسیا درگیر بازی ها بودیم یا برای تیم ملی درگیر اردوهای آن بودیم.
در تیم ملی به یکدیگر عیدی هم می دهید؟
- نه بابا! مثلا هر کاری کردیم از این اشکان عیدی بگیریم نداد که نداد!
شاید اشکان با رسم و رسوم ما آشنا نیست؟
- نه بابا، بلد است اما رو نمی کند.
مرخصی می گیرید دیگه احتمالا؟
- بله، آقای کی روش آن موقع مرخصی می دهد و اجازه داریم به خانه برویم.
در صحبت هایت خیلی اسم خسرو را می آوری؟
- خسرو واقعا بچه دلپاکی استو از دوستان خوب من است. واقعا بعضی وقت ها دلم برای خسرو تنگ می شود.
در سالی که با همسرت در قطر عید نوروز را جشن گرفتی، هفت سین هم چیدید؟
- بله، همسر من کاملا به این سنت های اصیلی ایرانی حواسش است و هفت سین را می چیند.
خود تو هم به این آداب و رسوم مقید هستی؟
- صددرصد چون چیزی است که پیشینه دارد و من هم این رسم را ادامه می دهم.
سخت نبود اینجا و در حالی که حال و هوای عید ندارد، این مراسم را جشن بگیرید؟
- بله سخت بود چون یک مقدار جمع کردن وسایل هفت سین سخت است اما نمی دانم همسرم چطور آنها را جفت و جور کرد.
کامل شد حالا؟
- بله.
چطوری؟
- نمی دانم با سیخ و سنگ و هر چی که به ذهنش می رسید اما همیشه آن چیزی که در ذهنت است اتفاق نمی افتد، چون دوست داری موقع سال تحویل، خانواده خودت یا همسرت کنارت باشند که نمی شود و این یک مسئله رویایی است. طی این سال ها این موضوع برایم به خاطر بودن در اردو اتفاق نیفتاده است. من اهواز به دنیا آمدم. چند سال اهواز بودم بعد در تهران و حالا هم قطر و نشد که پیش آنها باشم.
تو از رسم و رسوم عید چه چیزهایی را می دانی و کدام را دوست داری؟
- تا یادمان می آید عیدی گرفتن بهترین اتفاق نوروز بوده است.ما هم بچه بودیم و زود بزرگ شدیم اما هر چه هست نوروز همه چیزش به آن سفره ای است که پهن می شود.
با این فراموشی که از آن می گویی یادت هست چه چیزهایی سر سفره هفت سین است؟
- (خنده) این را دیگه همه می دانند.
کدام سین را بیشتر از همه دوست داری، آنطور که شنیدم سیب آن را از همه بیشتر دوست داری و هر روز صبح می خوری؟
- بله، آن را بیشتر از همه دوست دارم و همه میان وعده ها را با سیب سپری می کنم.
سکه چطور؟
- آن را خانم ها خیلی دوست دارند.
منظورت به همسرت است؟
- نه، منظورم کل خانم ها هستند چون در یک جبهه قرار دارند.
عیدی هم می دهید؟
- صددرصد اگر کنار خانواده باشم این کار را می کنم اما خوشبختانه (خنده) چون نیستم عیدی هم نمی دهم.
با این اوصاف و با بازاری که هست اگر قرار بود عیدی بدهی چقدر می دادی؟
- الان مهم نیست عیدی چه باشد و اصلا بحث مالی آن نیست چون یکدفعه یک عید دیدنی ارزش آن به مراتب بیشتر از عیدی دادن است.
مگر خودت بچه بودی دوست نداشتی عیدی بیشتر بگیری و خوشحال تر نمی شدی؟! حالا هم بچه ها دوست دارند از تو عیدی بگیرند؟
- بله، آن موقع وقتی یک هزاری سبز عیدی می گرفتیم آنقدر انرژی داشتیم که دوست داشتیم دو، سه ساعت بعدش فوتبال بازی کنیم.
اهواز ویژگی خاصی برای جشن گرفتن سال جدید دارد؟
- اهواز مردم ساده و خونگرمی دارد و زیاد ویژگی خاصی نسبت به دیگر جاهای ایران ندارد.
دلت برای اهواز تنگ شده؟
- بله، یکی از سخت ترین اتفاقات برای من جدایی از اهواز بوده و در این چند سالی که در اردوی تیم ملی بودم فرصت زیادی نداشتم که بروم. در این چند سال هر موقع که توانستم بروم یکی، دو روز بوده و مدام درگیر باشگاه یا تیم ملی بودم. پیش خودم فکر می کردم اتفاقاتی که دوست داشتم نیفتاده و همین مسئله برای همسرم هم بوده اما باز هم خدا را شکر.
خاطره خاصی که از عید نوروز داری؟
- خاطره ای از عید ندارم چون همیشه کنار بچه های تیم بودم و بهتر است بگویی از خسرو چه خاطره ای داری؟
مگر می شود؟ یعنی از بچگی ها خاطره ای نداری؟
- یکی از بحث هایی که همیشه بین من و همسرم است به همین خاطر بوده که از دوران کودکی چیزی به خاطر ندارم و همسرم من را به همین خاطر مدام اذیت می کند. او می گوید این مسئله به خاطر توپ هایی است که مدام به سر تو خورده و چیزی را به یاد نمی آوری. همسرم وقتی از خاطرات اول دبستان و راهنمایی خودش تعریف می کند به او می گویم این چیزها را چطور یاد داری چون من به زور بتوانم خاطره ای از دوران راهنمایی خودم داشته باشم.
به هر حال باید از عید و سال تحویل که لحظه شیرینی هست، خاطره ای داشته باشی؟
- بله اما تا این حد که دور یک سفره می نشستیم اما ان چیزی که بیشتر در ذهنم هست بیشتر سال تحویل هایی است که در آن روزها با خدابیامرز مادرم سر خاک پدرم می رفتیم و چند عید را اینطور گذراندیم.
اما دوست داریم یک خاطره ویژه از ایام عید برای ما بگویی؟
- یکی از عیدها بود که لباس عید را پوشیدیم و با دایی خودم می خواستیم سر مزار پدرم برویم. مادرم قبل از ما با ماشین رفته بود و قرار شد من با موتور دایی به سر مزار برویم. آن موقع اگر اشتباه نکنم ۱۲ سال سن داشتم و یک عینک جدید هم خریده بودم. کمتر از یک ساعت به سال تحویل مانده بود و دایی من هم عشق موتور! برای اینکه سر موقع برسیم گاز می داد و با سرعت می رفتیم که به این خاطر و عجله داشتن، زمین خوردیم و دست من شکست. یادش به خطر در این زمین خوردن عینک من هم شکست و آن لحظه به خاطر این موضوع خیلی دلم سوخت. به بیمارستان رفتیم و دست من را گچ گرفتند اما چون عشق فوتبال بودم سیزده به در آن را باز کردم تا بتوانم راحت بازی کنم.
یک مقدار عقب تر برگردیم که کوچکتر بودی! آن ۱۵ روز تعطیلی را چه می کردی؟ لابد فقط فوتبال بازی می کردی؟
- ما ۱۵ روز قبل از سال جدید به استقبال سال نو می رفتیم و ۱۵ روز تعطیلی یک ماه را می پیچاندیم و پیک ها را هم حل نمی کردیم. خدا را شکر معلم ها هم شرایط ما را درک می کردند و گیر نمی دادند و ما هم از خدا خواسته به فوتبال می پرداختیم که عشق مان بود و هر از گاهی هم به خانه فامیل ها می رفتیم. بیشتر تعطیلات ما اینطور سپری می شد و یادش به خیر.
امسال اتفاقات مهمی در کشور ایران افتاد، به خصوص از لحاظ سیاسی آن هم بابت برجام و توافق هسته ای؛ نظرت در این خصوص چیست؟
- اتفاق خوبی است و وقتی مردم ایران خوشحال هستند، من هم خوشحال هستم. امیدوارم اتفاقات بهتری بیفتد چون مردم ایران مستحق بهترین ها هستند و مردم ما همیشه خوشحال باشند.
چه چیزی به مردم ایران عیدی می دهی؟
- کار خاصی که نمی توانم برای عیدی مردم انجام بدهم و فقط می توانم آرزوی سلامتی و داشتن سال خوب برای آنها داشته باشم و در تیم ملی هم بردن را به آنها هدیه کنیم چون خوشحال می شوند. در هنگام سال تحویل هم دو بازی ملی داریم و در آن دو بازی پیروز شویم، قطعا دل مردم شاد می شود.
و تبریک نوروزی تو به مردم ایران!
- در سال جدید برای همه مردم ایران آرزوی سلامتی می کنم چون هیچ دعایی بالاتر از سلامتی نیست. برای هموطنان عزیزم امیدوارم هر جای دنیا که هستند سالی پر خیر و برکت با اتفاقات خوب پیش رو داشته باشند و جمع شان گرم تر از همیشه باشد و هر زمان که خوشی باشد آن روز عید است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر