۱۱۴۲۹۰۴
۱۰ نظر
۵۷۴۶
۱۰ نظر
۵۷۴۶
پ

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

حسن یزدانی از آن روزی که توی ۱۵سالگی در مستند گوش‌های شکسته بازی کرد، تا همین دیروز که فینال المپیک را باخت، بدون تغییر مانده؛ پسری خجالتی، کم‌حرف، بی‌توقع و دوست‌داشتنی.

محمد امیرپور در رشته توئیتی نوشت: اسفند ۹۵ بود که حسن یزدانی را به عنوان یکی از چهره‌های ورزش سال ایران انتخاب کردیم و قرار شد برای ویژه‌نامه نوروزی ۱۳۹۶ با او گفتگو کنیم. چندماه قبل مدال طلای المپیک گرفته بود، اما از شانس بد یکی دوهفته پیش در جام جهانی کشتی آزاد با شکست خورده بود.

با این‌که در تهران بود و بغل گوش‌مان، اما قهرمان المپیک حاضر به مصاحبه نمی‌شد. بعد از ناامیدی از گرفتن مصاحبه، تصمیم گرفتیم به جویبار و روستای محل زندگی‌اش برویم و با پدر و برادرانش گپ بزنیم و گزارشی هم از روستایشان بگیریم. پس راهی جویبار شدیم.

ردپای قهرمان المپیک در جویبار خیلی پررنگ بود. تمام سوله‌های شهر پر از پسربچه‌هایی بود که چندماه پیش همشهری‌هایشان یزدانی و کمیل قاسمی در المپیک مدال گرفته بودند و شاید قهرمان المپیک ۲۰۲۴ هم بین‌شان روی تشک بود. پرس‌وجوها درباره خانه حسن یزدانی ما را به روستای لپوصحرا رساند

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

حوالی عصر همراه مهدی شادمانی به روستا رسیدیم. اول جاده روستا از مردی مسن پرسیدیم خانه یزدانی کجاست و جوابش جالب بود؛ توی این روستا همه یزدانی و فامیل هستند. بعد هم توضیح داد دوران رضا شاه دوبرادر از سوادکوه به اینجا تبعید می‌شوند و همه ساکنان روستا از نسل همین دوبرادر هستند

پیرمرد آدرس را بهمان می‌دهد. ماشین را کنار دیوار خانه پارک می‌کنیم و از پسر جوانی که گله گوسفندها را به سمت آغل هل می‌دهد، می‌پرسیم خانه حسن یزدانی همین جاست؟ پسر به سمت‌مان می‌آید و با چهره‌ای متعجب می‌پرسد چه کارش دارید؟

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

بعد از این‌که می‌فهمد خبرنگاریم و از تهران آمده‌ایم و می‌خواهیم گزارش بگیریم؛ خودش را معرفی می‌کند؛ «من برادرش هستم». امیر برادر کوچک حسن که برخلاف او هیچ علاقه‌ای به کشتی ندارد و اصرارهای پدر هم نتوانسته بود او را در باشگاه کشتی نگه دارد.

در غیاب حسن که زندگی‌اش در اردو و روی تشک کشتی میگذشت، مسئولیت کارهای خانه برعهده امیر بود. برادر کوچک و خوش‌قیافه‌ای که خبر خوبی بهمان داد:" حسن دیروز از تهران اومده و الانم با بابا رفتن قائمشهر و برمیگردن."

امیر می‌گفت حسن هر وقت می‌بازد، برمیگردد روستا. توی خودش می‌رود و چند روزی با کسی حرف نمی‌زند. هر روز صبح هم از اینجا تا دریا که فاصله‌ای ۵کیلومتری است می‌دود و برمی‌گردد. تنها راه به آرامش رسیدنش دویدن تا ساحل و تنهایی است.

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

بعد از چندروز تلاش بی‌نتیجه برای مصاحبه، حالا جلوی خانه پدرش در لپو صحرا منتظر بودیم.با این بیم و امید که ممکن است اصلا مصاحبه نکند. تماس امیر با برادرش استرسمان را بیشتر کرد: "حسن میگه مصاحبه نمیکنم.

نیم ساعتی گرم حرف زدن با امیر و چندتایی از پسرعموهاش بودیم که یه ال۹۰ سفید از جاده باریک روستا معلوم شد و رسید به ما و جلوی در خونه ایستاد. حسن یزدانی و پدرش سمتمان آمدند

بعد سلام و احوالپرسی و گفتن این‌که از تهران آمده‌ایم و فکر نمی‌کردیم او را اینجا ببینیم، خودم را جمع‌وجور کردم تا هر جوری هست رضایتش را برای مصاحبه بگیرم؛ اما نیازی نبود. فروتن و متواضع برای این‌که این همه راه برای دیدنش آمده‌ایم، سرش را انداخت پایین و دعوتمان کرد داخل خانه.

خانه قهرمان المپیک و جهان، هنوز هم اصالتش را حفظ و تغییری نکرده بود. روی دیوار پذیرایی عکسی از حسن یزدانی بود که مدالش را گاز گرفته و کاپ بهترین بازیکن مسابقات کشوری هم گوشه اتاق بود. توی پذیرایی نشستیم و مشغول صحبت شدیم.

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

به وضوح معلوم بود دل و دماغ ندارد؛ اما با محبت و روی باز جواب سوال‌هایمان را می‌داد. حسن اهل حرف زدن نیست؛ سوال‌ها را گاهی انقدر کوتاه جواب می‌داد که پدرش به کمکش می‌آمد. بین هر یکی دوتا سوال هم میوه‌ای هم پوست می‌کند و می‌خورد.

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

مصاحبه تمام شد و ازش خواستیم وسایل تمرینش در خانه را نشانمان دهد. تنها وسیله‌ ورزشی‌ داخل خانه یک میز هالتر کهنه و قدیمی بود، با یک تاب آهنی داخل حیاط که طنابی بلند ازش آویزان بود و برای حفظ آمادگی از آن بالا می‌رفت. و البته دویدن‌های هر روز صبح تا دریا.

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

می‌گفت حوصله باشگاه رفتن در جویبار را ندارد. گاهی هفته‌ها همین‌جا می‌ماند و با همین‌ وسایل ساده تمرین می‌کند. قهرمان محجوب، با این وسایل دوست‌داشتنی، خانه‌ ساده پدری و برادری که هنوز گوسفندها را چرا می‌برد، چقدر دوست‌داشتنی بود.

تعریف می‌کرد که بعد از گذشت شش‌ماه هنوز پاداش المپیک را نداده‌اند، اما هفته‌ای چندبار آدم‌های مستمند به خیال اینکه وضعش عالی است، دم خانه‌اش می‌آیند و او یا پدرش کارشان را راه می‌اندازند، چون مردم گناهی ندارند و پاداش نگرفتن من به آنها ربطی ندارد.

حوالی ۹شب کارمان تمام شد. اما اجازه نمی‌داد مهمان‌های ناخوانده‌اش شام نخورده از خانه‌‌اش بیرون بروند. کلی اصرار کرد اما بهانه آوردیم که همین الان هم دیرمان شده و باید زودتر راهی تهران شویم بالاخره رضایت داد و تا دم ماشین آمد و بدرقه‌مان کرد. لحظه آخر هم نصیحت که آرام بروید.

خاطرات یک ژورنالیست از منش حسن یزدانی

حسن یزدانی از آن روزی که توی 15سالگی در مستند گوش‌های شکسته بازی کرد، تا همین دیروز که فینال المپیک را باخت، بدون تغییر مانده؛ پسری خجالتی، کم‌حرف، بی‌توقع و دوست‌داشتنی. جز صورتش که از رنج مسئولیت‌هایی که روی دوش‌اش گذاشته‌اند سال‌ها پیرتر شده / پایان.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      عزت رو خداوند به آدم میده

    • بدون نام

      عشقی به مولا

    • ARTEN

      عشقی داداش ب مولا

      پاسخ ها

      • علی حق گو

        حسن جان فدای سرت .تو باتمام وجودت جنگیدی.امکانات و پاداشهای تو با تیلور که هبچ با فوتبالیستای درجه سه هم قابل قیاس نیست نا همینجا تو با یک طلا و نقره جزوه استثاهای ورزش ایرانی .جهانی نروژ به حق دعاهای پدر ومادر عزیزت طلا میگیری

    • بدون نام

      دمش گرم..پهلوان ایران

    • بابک

      یزدانی اگر آرامش داشته باشه تا چند
      سال دیگه و المپیک بعدی هیچکس
      نمیتونه طلا رو ازش بگیره

    • مرتضی با اراده دوست

      خداوند به این بچه عزت داده و تو دل همه جا کرده خودشو من خودم خیلی خیلی دوستش دارم
      حسن آقا ی روز میام جویبار باهات ی عکس بندازم پهلوان ایران زمین

    • بدون نام

      قلبمون از باختش شکست اشک ریخیتم ..خدا پشت و پناهت قهرمان

    • بدون نام

      مدال شما عشق ملت ايران است كه بر گردن هركسي نيست

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ممنون که مردمو با پهلوونشون بیشتر آشنا میکنید
        عزت وشکوه حسن یزدانی خداییه وتا ابد پابرجاست
        تختی زمانه
        حسن یزدانیه
        همیه مردم ایران دوست دارن پهلوون

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج