طنز؛ من انتحاری نیستم
ما جلوي در موزه لوور پاریس ایستاده بودیم، یکهو دوتا هلیکوپتر از بالا و ٦٠ تا تکاور از روبهرو ما را محاصره کردند و یک پلیس توی بلندگوی سبزیفروشها، داد میزد: دستها را ببر بالا و بخواب زمین. گفتم: شرمنده. به این رفتارتان ادامه بدهید زنگ میزنم پلیس و....
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
امروز داستان واقعی دیروز را که در سفرمان پیش آمد، برایتان تعریف میکنم:
ما جلوي در موزه لوور پاریس ایستاده بودیم، یکهو دوتا هلیکوپتر از بالا و ٦٠ تا تکاور از روبهرو ما را محاصره کردند و یک پلیس توی بلندگوی سبزیفروشها، داد میزد: دستها را ببر بالا و بخواب زمین. گفتم: شرمنده. به این رفتارتان ادامه بدهید زنگ میزنم پلیس و به جرم اقدام برای آزار، ازتان شکایت میکنم. پلیس: پس فقط دستهات را ببر بالا و خودت را تسلیم کن.
من گفتم: یعنی تا الان داشتم میجنگیدم که الان خودم را تسلیم کنم؟ پلیس: نه. بازداشتی چون شما تروریستی. گفتم: توریستم.
پلیس: شما خاورمیانهایها به تلفظ کلمات اعتقاد ندارید. ما هفتهای سهتا توریست داریم که وقتی خودشان را منفجر میکنند معلوم میشود تروریستند. گفتم: بابا معلومه از اول. همین الان یک آقایی با افتخار داد میزد أنا تروریست... أنا تروریست... پلیس فرانسه براش دست تکان داد که بونژوق... ما توریستها را دوست داریم...
پلیس: بعد چی شد؟ گفتم: هیچی آقاهه آغوشش را باز کرد و رفت بغلشان کند که وسط راه سکسکه کرد و منفجر شد. پلیس هم تعجب کرد.
پلیس: ما با شهرداری صحبت کردیم حالا که خودانفجاری برای بعضی توریستها جذاب است، شهرداری اتاقکهای ضدانفجار امنی را مشرف به برج ایفل درست کند که توریستهای علاقهمند بروند توش و با پنج یورو بتوانند خودشان را منفجر کنند و کیف کنند. اینطوری به کسی هم آسیب نمیرسد.
گفتم: حالا من دستها را بیاورم پایین؟
گفت: یعنی منصرف شدی خودت را منفجر کنی؟
گفتم: حالا شما چه اصراری داری که من خودم را بترکانم؟
گفت: چون لباست برات گشاد است و تا زانوت آمده، تهریشت هم درآمده، با موبایل هم داشتی صحبت میکردی؛ عینهو انتحاریها.
گفتم: اولا این لباسها الان توی ایران مد است و همه پسرجوانها لباسهاشان آویزان شده تا زانو، تهریش هم قبلا تو ایران ضایع بود، الان خوشتیپها تهریش دارند، موبایل هم که داشتم حالت ازدواجم را تلفنی هندل میکردم. مأمورمخفی و داعشیها که حمله کردند به مجلس ما، واقعا بهسختی قابل تشخیص بودند و همین امر سبب شد کار طول بکشد.
پلیس گفت: پس هیچی و همراه هلیکوپترها و تکاورها من را وسط غربت رها کردند و رفتند.
من گفتم: یعنی تا الان داشتم میجنگیدم که الان خودم را تسلیم کنم؟ پلیس: نه. بازداشتی چون شما تروریستی. گفتم: توریستم.
پلیس: شما خاورمیانهایها به تلفظ کلمات اعتقاد ندارید. ما هفتهای سهتا توریست داریم که وقتی خودشان را منفجر میکنند معلوم میشود تروریستند. گفتم: بابا معلومه از اول. همین الان یک آقایی با افتخار داد میزد أنا تروریست... أنا تروریست... پلیس فرانسه براش دست تکان داد که بونژوق... ما توریستها را دوست داریم...
پلیس: بعد چی شد؟ گفتم: هیچی آقاهه آغوشش را باز کرد و رفت بغلشان کند که وسط راه سکسکه کرد و منفجر شد. پلیس هم تعجب کرد.
پلیس: ما با شهرداری صحبت کردیم حالا که خودانفجاری برای بعضی توریستها جذاب است، شهرداری اتاقکهای ضدانفجار امنی را مشرف به برج ایفل درست کند که توریستهای علاقهمند بروند توش و با پنج یورو بتوانند خودشان را منفجر کنند و کیف کنند. اینطوری به کسی هم آسیب نمیرسد.
گفتم: حالا من دستها را بیاورم پایین؟
گفت: یعنی منصرف شدی خودت را منفجر کنی؟
گفتم: حالا شما چه اصراری داری که من خودم را بترکانم؟
گفت: چون لباست برات گشاد است و تا زانوت آمده، تهریشت هم درآمده، با موبایل هم داشتی صحبت میکردی؛ عینهو انتحاریها.
گفتم: اولا این لباسها الان توی ایران مد است و همه پسرجوانها لباسهاشان آویزان شده تا زانو، تهریش هم قبلا تو ایران ضایع بود، الان خوشتیپها تهریش دارند، موبایل هم که داشتم حالت ازدواجم را تلفنی هندل میکردم. مأمورمخفی و داعشیها که حمله کردند به مجلس ما، واقعا بهسختی قابل تشخیص بودند و همین امر سبب شد کار طول بکشد.
پلیس گفت: پس هیچی و همراه هلیکوپترها و تکاورها من را وسط غربت رها کردند و رفتند.
پ
نظر کاربران
هر هر
چقدر بیمزه بود.