اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۱۴۷۶۲
۳ نظر
۵۰۰۵
۳ نظر
۵۰۰۵
پ

شهیدی فرد از پشت پرده پارک ملت می گوید

شهیدی فرد دقیقا همانی است که شما در قاب جعبه جادویی تلویزیونی می بینید؛ به همان خوش صحبتی و به همان رندی و زیرکی. دلیل ساده ما برای «خوش صحبتی»اش، گفت و گوی طولانی و ۴ ساعته ای است که شما اینجا فقط بخش کوتاه شده اش را می خوانید؛ رندی و زیرکی»اش را خودتان در گوشه گوشه مصاحبه کشف خواهید کرد.

برترین ها به نقل از

همشهری جوان : شنبه، روزی که به دلیل پخش برنامه «نگاه یک» پارک ملت پخش نمی شود، محمدرضا شهیدی فرد مهمانمان شد. همانطور که انتظار می رفت با روی گشاده و گاردی باز، به اغلب انتقادها جواب داد. خیلی هایش را پذیرفت و برای خیلی هایش توجیه های قابل قبولی دست و پا کرد. از سختی تجربه های تازه حرف زد و با همه توان، از اعتقاداتش دفاع کرد.


شهیدی فرد از پشت پرده پارک ملت می گوید

شهیدی فرد دقیقا همانی است که شما در قاب جعبه جادویی تلویزیونی می بینید؛ به همان خوش صحبتی و به همان رندی و زیرکی. دلیل ساده ما برای «خوش صحبتی»اش، گفت و گوی طولانی و ۴ ساعته ای است که شما اینجا فقط بخش کوتاه شده اش را می خوانید؛ رندی و زیرکی»اش را خودتان در گوشه گوشه مصاحبه کشف خواهید کرد.

*تصور خود شما از برنامه پارک ملت چی بود؟ فکر می کردید بعد از کار موفق «مردم ایران سلام» چمه برنامه ای روی آنتن می فرستید؟

در بعضی موارد ذهنیت من، این برنامه ای که داریم می بینیم نبود.

*این جمله را با شجاعت می گویید؟

نه با خجالت می گویم! شجاعت نمی خواهد، اسباب شرمساری است. همیشه در تلویزیون یا هر جای دیگر، فاصله طرح تا اجرای یک ایده فاصله زیادی است؛ مثلا مردم ایران سلام هم تفاوت زیادی با طرح اولیه داشت. طرح اولیه پارک ملت هم خیلی متفاوت است با این چیزی که شما می بینید. یکی اش شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که با آن مواجهیم و مانع شکل گیری بسیاری از ایده ها می شود.

*توضیح می دهید یعنی چه؟

ببینید یک برنامه تلویزیون که به تنهایی ساخته نمی شود؛ با مجموعه ای از مخاطبانش ساخته می شود. برای ما مهم است که در چه مقطع تاریخی، برای مردمی که چه توقعی دارند و چه حالی دارند، برنامه می سازیم. بخشی از طراحی ما به دلیل آنکه مردم میل پذیرش آن وضعیت را در شرایط فعلی روحی شان نداشتند، عملی نبود. پارک ملت با هدف ایجاد فرح، نشاط و انبساط خاطر طرح ریزی شد، ولی عملا و به شکل مستمر قابل انجام نیست. چون در دوره ای زندگی می کنیم که تقریبا همه ما آشفته ایم و بهم ریخته. مثلا بخش عمده ای از طرح ما حضور گروه های اجتماعی بود. ولی عملی نشده هنوز.

*خب مشکلش چی بود که عملی نمی شد؟

تلویزیون ایران تمرینی روی گفت و گو با مردم، بخصوص در برنامه های پخش زنده ندارد. ما هیچ سیستم و سازوکاری برای حضور مردم در استودیوهای تلویزیونی نداریم؛ در فرنگ تاک شوهایی وجود دارد که مبنای وجودشان بر حضور مردم است و لی ما اینجا چنین سازوکاری نداریم. مثلا چه جوری باید مردم را انتخاب کنیم؟ طبیعتا باید «انتخاب» شوند؛ به آن معنا که بتوانند ارتباط گرمی با مخاطب پیدا کنند، دامنه اطلاع مناسبی داشته باشند و خیلی نکته های دیگر، مثلا در استودیو هم به امکاناتی محتاجیم که وجود ندارد. ضمن اینکه نگرانی عبور از خط قرمزها هم هست.
*شما سعی کردید با دعوت از زوج های جوان و خانواده هایشان به این ایده آلتان نزدیک شوید، ولی درنیامد.

اول اینکه اگر به فرم درستی برسیم، قطعا ادامه می دهیم. از آنجایی که مردم حاضر نیستند درباره مسائل خصوصی شان حرف بزنند، تعدادی از آدم هایی که قرار بود بیایند، نیامدند و آنهایی هم که آمدند، شرط کردند که درباره فلان نکته و فلان چیز حرف نمی زنند. بنابراین طرحمان به نتیجه نرسید و گفت و گو تبدیل شد به حرف های کلی کاملا معمولیو به همین دلیل از بین رفت.

*می گفتند می خواهید تعریف نویی از مستند تلویزیونی ارائه دهید.

ما خیلی روی این فرم تازه فکر کردیم. خیلی هم زمان و هزینه گذاشتیم تا آیتمی تولید کنیم که هم جذاب باشد و هم پرانرژی و حال مردم را خوب کند؛ یعنی جنسی از مستند را می خواستیم که به درد تلویزیون بخورد، مخاطب عام هم با آن ارتباط برقرار کند؛ خوش ریتم باشد، امید و نشاط و انرژی داشته باشد.

ولی برای اجرای این ایده هم به مشکلاتی برخوردیم؛ یکی اینکه برخی مستندسازان ما، دون شان خودشان می دانند که درباره زندگی عادی و امروزه مردم برنامه بسازند باید حتما بروند دبنال تلخی ها و سیاهی ها و بدبختی ها، از طرفی من با مستندسازانی روبرو بودم که برای یک موضوع، خیلی هنر کنند، نزدیک به شش ماه زمان می خواهند برای تولید. روی قول و قرارشان هم نمی توان حساب کرد! یعنی آن چابکی و پویایی را ندارند که گام به گام با یک برنامه تلویزیونی روتین جلو بیایند و خوراکش را تهیه کنند. مشکل سوم هم حوصله مخاطبان بود. آنها می خواهند که سرعت برنامه و ریتمش تندتر از چیزی باشد که هست. برای همین ایده اولیه مستند تلویزیونی را به شکلی که می بینید، تغییر دادیم و حجمش را کم کردیم.

*یعنی چیزی بالاتر از گزراش های آیتمی معمول و تلویزیون ما و پایین تر از مستند؟

تقریبا به این فرم رسیدیم مدت آن را هم کوتاه کردیم که ریتم تندتری پیدا کند و با مردم ارتباط بیشتری برقرار کند. البته در همین مدت محدود و با همین تجربه ها کارهای خوبی هم روی آنتن رفته که قابل دفاع و ارائه هاست؛ یعنی با همه این حرف ها، مطمئنم که ما به مستندهایی رسیدیم که به بارقه هایی از یک حال خوب و نگاه متفاوت نزدیک شده ایم و حتی بعضی مستندهایمان در جشنواره ها شرکت کردند.

*برنامه شما ترکیبی است از همین مستندها و گفت و گوها؟

در طراحی اولیه قرار بود چیزی حدود 30 نفر مجری داشته باشد! با تعداد زیادی از این 25 تا 30 نفر هم حرف زدیم و خیلی هایشان نپذیرفتند.

*مجری حرفه ای؟

کسی که بالاخره متولی اداره یک بخشی باشد. البته در بینشان گروهی مجری حرفه ای هم بودند ولی عده ای از گروه های نخبگان.

*متوجه نشدم؛ مثل همان مردم ایران سلام؟

توضیحش مشکل است و باید اتفاق می افتاد تا فهمیده می شد. ولی قرار بود چیزی حدود 30 نفر افراد ثابت برنامه باشند. بخشی از این 30 نفر خودشان کار را نپذیرفتند، بخشی را تلویزیون نپذیرفت و گروه کمی ماندند که دیگر آن فکر عملی نبود. البته توضیح بدهم من هر وقت خواستم برنامه بسازم، این مشکل را داشته ام. همیشه با این برخورد رو به رو بودم که این فکر عملی نیست. در مردم ایران سلام هم حدود 4-3 ماه اول همه برخوردها انتاقدی بود، مردم همه تلفن هایشان نقد بود و مدیران سازمان هم همه می گفتند این چه کرای است. در برنامه اینجا فرداست هم همین مساله وجود داشت. در برنامه هشت و نیم هم که بیست سال پیش آقای آتش افروز تهیه کننده اش بودند همینطور. همه تا 4-3 ماه اول همیشه مخالف بودند.

*خب دلیل این نوع واکنش ها چیست؟

این برخورد چند دلیل دارد؛ یکی اش این است که ما عادت هایی داریم که به آن عادت ها وابسته ایمن و وقتی برنامه ای عادت هایمان را بهم می ریزد آشفته می شویم. خیلی ها از رضا شهیدی انتظار د ارند برنامه قبلی اش را بسازد؛ یعنی اگر مثلا گفت و گوهای انتقادی تعریف رضا شهیدی باشد، همه انتظار دارند همان گفت و گو ها را ادامه دهد و حالا اگر کار دیگری انجام دهد، زمانی صرف می شود تا به رضا شهیدی جدید عادت کنند که می تواند کار دیگری هم انجام دهد. من از شما انتظار دارم که اگر کار تکراری کردم یقه من را بگیرید و بپرسید چرا کار تکراری می کنی؟ یک دلیل دیگر هم این است که اینجور برنامه ها در مسیر ساختنشان ساخته می شوند. شما یک طراحی اولیه داری ولی در واقع برنامه روی آنتن ساخته می شود.

*یعنی ایده های شما برای این برنامه نتیجه نداده؟

مردم، گروه های نخبگان و محدودیت های تلویزیونی، امکان اجرای خیلی از ایده ها را اساسا گرفت. من تصور می کردم که شرایط اجتماعی به ثبات و آرامش رسیده، ولی وقتی شروع کردیم، فهمیدم که همه آشفته اند. واقعیت این است که من تصوری که در این چند ماه اخیر از شرایط اجتماعی و فرهنگی به دست آوردم، نداشتم؛ انگار یک عصبیت عمومی بین مردم وجود دارد. میلشان به چیز خاصی نمی رود. شما به راحتی نمی توانید متوجه شوید که مردم چه می خواهند. در این شرایط باید ایجاد آرامش و امنیت کنی، ایجاد امنی کنی، نه این که این وضعیت عصبی را بدتر کنی. در دوره ای که ما هستیم، یکی از سخت ترین دوره های برنامه سازی تلویزیون است؛ به دلیل بی ثبتی شرایط نه مدیران سیاسی و فرهنگی ما تصویر روشنی از آنچه باید انجام بدهند دارند و نه مردم تصویر روشنی از آ«چه باید انجام بدهند دارند ونه مردم تصویر روشنی از آنچه که می خواهند. بنابراین شما اگر اقبال مردم را از فیلم های سینمایی و روزنامه و مجلات و سریال های پی گیری کنید، نمی توانید روند مشخصی را پیدا کنید؛ مثلا به یک فیلم اقبال نشان دادند که به مشابه آن نشان ندادند. اقبال مردم شدیدا در حال تغییر است. بنابراین ما در شرایطی کار می کنیم که خیلی شرایط معلقی است.

*جالب اینکه ما هم این ناهمگونی و بهم ریختگی را در نظرسنجی ها یا مخاطبانمان هم می بینیم.

درباره برنامه ما، یک موضوع دیگری هم هست؛ ساعت شناور و نامنظم پخش برنامه خیلی ضربه زده است. ما در تلویزیون و رادیو نیازمند ایجاد عادت برای مخاطب هستیم، مثلا شما می گویید هر روز ضرب شیر خدا یا ساعت 9 اخبار. این ها در ایجاد موانست مردم خیلی موثر است که ما این امکان را نداریم. روزهایمان که کاملا غلط است و از یکشنبه شروع می شود و ساعتمان هم که بین 11 تا 12 متغیر است و این بی نظمی همه ما را آزار می دهد.

*پس با این اوصاف و مشکلات، امیدوارید که برنامه روی غلتک بیفتد؟

بله، برنامه تازه از الان به بعد باید روی غلتک بیفتد. تمام تلاشم را هم می کنم. دلم می خواست پارک ملت با همه برنامه های دیگر تلویزیون تفاوت های شکلی زیادی داشته باشد. الان اگر پارک ملت تفاوت هایی با برنامه های دیگر داشته باشد، بیشتر در حلا و لحنش است. البته مظورم در استودیو است، نه درمستندها، الان دکور خیلی بد است و از اول هم بد بود. من یک اشتباهی کردم و دوستان دیگرم اشتباهاتی کردند که هزینه و وقت را از ما گرفت اما متاسفانه نشد آن چیزی که باید بشود؛ طوری که من تا الان نتوانستم درستش کنم و باید این کار را بکنم.

*همین دکور اصلاح شده شیک است...

شیک هست اما سرد است. شیک هست اما در شما تعلق خاطر ایجاد نمی کند. یکی از ضرورت های این برنامه یک فضای گرم و مانوس است. شما باید دوستش داشته باشید، دلتان بخواهد که آنجا باشید، درحالی که دکور پارک ملت این ویژگی را ندارد. دکور باید رنگ های زیادی داشته باشد که به فیلمبردار اجازه قاب بندی های متفاوت بدهد درحالی که نمی دهد. بنابراین نحوه قاب بندی ها هم به شدت محدود شده. مرتب قاب سفید می بینی که سفیدی سرد است و شما را دور می کند.

*سروشکل تیتراژ هم مثل دکور است دیگر؛ راضی نیستید.

من اسم نمی برم که به چند تا از آدم های صاحب نام در این رشته سفارش داده بودیم که تیتراژ را بسازند، اما متاسفانه تقریبا همه تا نیمه کار را انجام دادند و خوب درنیامد.

*و در نوع اجرای خود شما هم نوعی آشفتگی دیده می شود؛ مثال واضحش برنامه ماشین کنترلی ها بود که در شلوغی مهمانان گم بودید.

برنامه خیلی دارد انرژی می برد و درنمی آید. شما یک فکری کردید و با کلی مرارت به آن نمی رسید. تازه شما با همه این اتفاق ها و شرط ها و نشدن ها، در پایان یک روز کاری مواجه می شوید. یعنی درست جایی که انرژی تان در حال تمام شدن است، باید روبروی مردم قرار بگیرید.

*در برابر برخی مهمانان هم سوالاتی می پرسید که انگار اصلا سوال نیست، انگار متوجه جواب ها نمی شوید یا نمایش می دهید که متوجه نشده اید. این شیوه ای است که برای این برنامه در نظر گرفته اید یا اثر همان انرژی هدر رفته است؟

این ماجرا دلیل دارد. من از آدمی که در تلویزیون خودش را دانای کل نشان دهد، به شدت گریزانم. به نظر من آنچه که مطلوب یک مجری تلویزیون و رادیو است، این است که شبیه آدم های طبقه متوسط اجتماع از لحاظ آگاهی و اطلاعات و فضای فرهنگی و اقتصادی باشد. بنابراین آدم خیلی جاها تجاهل می کند. خیلی وقت ها شده من از کسی که مهمان برنامه است و درباره موضوعی حرف می زند، بیشتر اطلاعات داشتم اما خودم را به تجاهل زدم تا آن فرد بتواند بیشتر توضیح بدهد و بیننده اطلاعات بیشتری پیدا کند. بنده همیشه این کار را کرده ام، فقط این بار چیزی که به شیوه پرسیدم اضافه شده، این است که نسبت به آن موضوع، سوال هایی دارم که نمی توانم به شکل سوال مطرحش کنم و می خواهم با چنین اصرارهایی، شرایطی فراهم کنم که خود آن آدم موضوع را ادامه دهد؛ راه دیگری ندارم.

*شرایط تلویزیون نمی گذارد که سوال ها را بپرسید یا آدم ها؟

بخشی اش اینکه آدم ها خیلی محافظه کار شده اند و حرف هایی را نمی زنند. پس پافشاری می کنم بخشی هم مربوط به مقیدات تلویزیون می شود.

*اما شما گاهی این تجاهل را اینقدر ادامه می دهید که مخاطب متوجه می شود دارید چکار می کنید؟

خب، نباید بفهمد. اگر بیننده بفهمد که من دارم تجاهل می کنم. یعنی کارم درست نبوده. ولی به هر حال من مجبورم و راه دیگری ندارم. شما می دانید که یکی از تکنیک های گفت و گو «لطفا کمی بیشتر توضیح دهید» است. نه؟ ولی من مجبور می شوم این را سه بار تکرار کنم چون طرف مقابلم مقاومت می کند و برای هامان محافظه کاری اش نمی گوید، درحالیکه با حرف زدن هم مشکلی برایش پیش نمی آید. امیدوارم راه حل بهتری پیدا کنم که اینقدر این ماجرا به چشم شما نیاید.

*شما در گفت و گویتان یک طراحی اولیه دارید و سعی می کنید گفت و گویتان در مسیر همان طراحی پیش برود؟

یک طراحی اولیه دارم و همینطور پیش می روم، اما مقاومت نمی کنم یعنی اگر مسیری خلاف طراحی ام اتفاق افتاد، تسلیم طرف مقابل هستم و آزادی عملش را نمی گیرم.

*این درگیرشدن و صرف انرژی برای دعوت آدم ها به نظر خودتان چقدر باعث شده که نتوانید روی متن کار انرژی بگذارید؟ شما از طراحی گفت و گوها گفتید اما از یک گفت و گوهایی کاملا احساس عکسش به وجود می آید و آدم حس می کند گفت و گو کاملا بداهه جلو می آید و آدم حس می کند گفت و گو کاملا بداهه جلو می رود یا گفت و گو از کنترل خارج می شود.

حرفتان درست است و این صرف انرژی ها خیلی اثر می گذارد. هم در این کار و هم در کارهای قبلی. این که من همزمان سه تا کار انجام می دهم، هم ایجادکننده محاسنی است و هم عیب هایی با خودش می آورد. این که من هم تهیه کننده و هم مجری و هم کارگردان برنامه هستم، حسنش این است که هم خودم طرح برنامه را می ریزم و هم خودم پیگیری می کنم و بنابراین در اجرا، همه چیز در اختیار خودم است.

اما از طرف دیگر، چون بالاخره این ها کار سه نفر است و انرژی سه نفر را می خواهد، یک بخش ممکن است قربانی بخش دیگر بشود. قبلا اینقدر گفت و گو سخت نبود. یکی از دلایل طراحی پارک ملت اصلا تجربه اشکال گفت و گو بود. چون تا قبل از این، همیشه می دیدیم که فقط دو نفر با هم گفت و گو می کنند اما در پارک ملت می خواستم این تعداد نفرات بیشتر شود تا یاد بگیریم حرف بزنیم اما در این شرایط واقعا حرف زدن سخت است. برخی دشورا حرف می زنند به علاوه این که با نگرانی هم حرف می زنند.

*چیزی که از کلیت حرف شما استنباط می کنیم این است که برنامه پارک ملت پکیجی از اتفاق های پیش بینی نشده است!

بله، شاید تنها برنامه ای است که بیشترین پیش بینی های درنیامده را دارد. البته برای قضاوت هنوز زود است. نمی دانم چقدر باید صبر کرد، چون هر برنامه شرایط خودش را دارد.

*شما از بی نظمی در ساعت پخش شکایت می کنید، اما خودتان هم بی نظمی در طرح برنامه تان دارید؛ مثلا اگر بیننده بداند یکشنبه ها موضوع برنامه نوستالژی است. برنامه اش را پیدا می کند.

ما باید کاری کنیم که شما هر شب برنامه را ببینید... یک کمی از حرف های شما را قبول دا رم و بیشترش را نه. من این کار را ادامه می دهم و این تنوع موضوع و غیرقابل پیش بینی بودن را همچنان دوست دارم. به نظرم ذهن آدم امروز اینقدر کلاسه شده نیست. من روی شناوربودن اصرار دارم.

*نه، مثلا ما داریم گفت و گو با یک مقام مسئول را می بینیم. بعد آیتمی پخش می شود و مهمان بعدی کاملا بی ربط به قبلی است. صحبت های حاتمی کیا را می بینیم، وسطش یک مستند پخش می شود که هیچ ربطی به موضوع برنامه ندارد؛ یعنی آن غافلگیری که می گویید، خارج از چارچوب کلی برنامه است.

نه، جایی که نیاز به وحدت موضوعی داریم، قطعا این اتفاق می افتد.

ببینید، مثل نقاشی می ماند، شما از یک رنگ استفاده نمی کنید ولی مجموعه رنگ ها با هم هماهنگی دارد؛ گاهی مستندها با مهمان، هیچ کمپوزیسیونی ندارد.

شاید این اتفاق بیفتد، ولی در همه موارد سعی کرده ایم که هماهنگی به وجود بیاید. وظیفه همه ما تلاش برای ارتقا فرهنگی کشور است. به لطف خدا، بسیاری از گروه های مردم و شخصیت های فرهنگی، علمی، هنری و سیاسی مایل به حضور در پارک ملت هستند. ما هم تلاش می کنیم که نه تنها حرمت شان محفوظ بماند، بلکه بر قدر و منزلتشان هم اضافه شود. تعریف زیادی نباشد ولی الان، پارک ملت با همین مختصات و انتقاداتی که می گویید، از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون است. پس باید قدردان توجه مردم باشیم که سهم و حق شان خیلی بیشتر از این هاست. با همه کاستی ها، اقبال مردم بسیار بیشتر از انتظار ما در این مدت کوتاه بوده. خدا کند که در قیامت، شرمنده مردم نباشیم.

*بین برنامه هایتان کدام را بیشتر دوست دارید؟ تهران بیست، مردم ایران سلام، اینجا فرداست، ماه ریز و...

ببینید، من معمولا برنامه هایم را خیلی دوست ندارم. یعنی حسی این جوری باهاشان برقرار نمی کنم، شاید برای اینکه لذت تماشایشان را نمی چشم.

*یعنی کاری را که دوست ندارید انجام می دهید؟!

من تلویزیون را دوست ندارم. علاقه من رادیو است؛ معتقدم اگر جهان، تلویزیون نمی داشت، جهان سعادتمندتری بود. این جمله ولی تلویزیون را از بین نمی برد. بالاخره هست. باید راهی برای استفاده از آن پیدا کرد. من سعی می کنم استفاده شایسته تری بکنم و عاشقانه کار کنم.

*خب این ها که همه اش تنقاض است؛ تلویزیون را دوست ندارم، از برنامه خودم خوشم نمی آید، عاشقانه کار می کنم و دوست دارم مردم هم از برنامه من امید بگیرند.

نه، تعارض ندارد، تناقض هم ندارد! خیلی اتفاق های دیگر در زندگی هرکدام از ما همینطوری است، دوستش ندارید یا انتخاب شما نیست، ولی مجبورید آن کار را انجام بدهید. خب عاقلانه اش این است که به بهترین شکل ممکن انجامش بدهید. استفاده از رسانه شر محض نیست ولی خیلی مواقع، شر غالب می شود. خب از این منظر علاقه ندارم، ولی از حیث اینکه باید انجامش بدهم، به بهترین شکل ممکن است انجامش می دهم.

تلویزیون رسانه مسلط روزگار ماست. سعی ما در استفاده اخلاقی و متناسب با آرمان ها و باورهای دینی و ایرانی از تلویزیون است. تلویزیون از حیث اقتضائات دنیای امروز، به غفلت سازی و سرگرم کردن مخاطبانش، به وجیزه ها و نادرستی های اخلاقی نزدیک تر است. شاید فقط تلویزیون در کشور ما و چند شبکه دیگر، به استفاده رحمانی از آن فکر و عمل می کنند. متاسفانه بیش از آنکه تلویزیون در تصرف ما باشد، این ماییم که در تصرف تلویزیون قرار گرفته ایم. (با خنده) در این زمینه که می توانم مدت ها برایتان سخنرانی کنم! چون دغدغه اصلی ام بوده در همه این سال ها.

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

شهیدی فرد از پشت پرده پارک ملت می گوید

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      سلام
      ممنون از اینکه گفت گو ی جناب شهیدی فرد را گذاشتید.
      مــــــــــــــــــرســـــــــــــــــی

    • masih

      گاهی برنامه پارک ملت را تماشا میکنم و بعضی از برنامه هاش جذاب و دیدنی است
      ولی متاسفانه در یکی از اجراهای آقای شهیدی فرد بسیار حرکت ایشان و گفتگویشان با مخاطبشان بی ادبانه و حتی توهین آمیز بود
      دو سری مهمان دعوت کرده بودند یک سری دو سه نفر از خانم های بازیگر بودند و یک سری از مهمان ها دو خانمی بودند که در اوایل جنگ در مناطق جنوب از جمله خرمشهر پا به پای همرزمان از شهر محافظت میکردند و این خانمها خاطراتشان را تعریف میکردند که برخورد آقای شهیدی فرد بسیار تند و تاحدودی مغرضانه بود ولی برعکس خانمهای بازیگر به راحتی صحبتشان را میکردند ولی به محض اینکه این خانمهای که درباره خاطراتشان صحبت میکردند مرتب بین صحبت ایشان میپرید که حتی من بیننده عصبی شدم
      به نظرمن بعضی از مجری های تلویزیون بسیار متکبر و ازخودراضی هستند ازجمله آقای مجری برنامه ماه عسل

    • ريحانه *م*ا

      يا لطيف
      سلام
      خوشحال شدم از اينکه گفتگوي ايشان روديده وخواندم به آقاي شهيدي فرد ارادت ويژه دارم وازحاميان پروپاقرص ايشون هستم. دست مريضاد ! اگرچه اين برنامه کم و کاست داره وليکن اونقدرکه انتقاد ازايشون وبرنامشون ميشه تاحدودي کم لطفيه چون ابتداي برنامست واگه ادامه پيداميخواد بکنه بايد مدتي بگذره تاروي غلطک بيفته واين مستلزم زمان بيشتريه من ايشون رو از نوجوانيم که حدودآ14سالم بود ميشناسم بابرنامه هشت ونيم با اون علامت تيک معروفش.اگرچه سنم کم بود ولي بينندش بودم وعلامتش همون علامت تيک فکرکنم قرمزرنگيه که مابين قسمتهاي مختلف برنامشون بودوتاحالا کسي به اين قسمتش اشاره نکرده ودليل آوردن اين قسم از نوشتم به خاطراين بودکه با سن کم اون موقعم بينندشون بودم ومورد توجم.نميدونم چراهميشه همه درشروع يه کارجديدي نگاه تند نقادانه دارندوسعي نمي کنندکمي تأمل وتحمل کنند تاادامه ييداکنه و کار وتلاش رو ببينندبعداگرنقدي بود آنوقت توک پيکانوبه سمتش بگيرندمن هم دغدغه ي فکريم مثل ايشونه بااينکه شغلم مثل ايشون نيست ودرحديه فرهنگي ساده در دبيرستا ن هستم ولي هرجاکه لازم بود کوتاهي نکردم . موفقيتش آرزومه تندرست باشند .

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج