ماجرای یک دخترکشی وحشتناک در تهران
مردی که دختر مطلقهاش را به قتل رسانده است، به خاطر جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه میرود.
اعتماد آنلاین: مردی که دختر مطلقهاش را به قتل رسانده است، به خاطر جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه میرود.
پدر متعصب وقتی فهمید دخترش بعد از طلاق قصد دارد به تنهایی زندگی کند، او را با ضربات چاقو به قتل رساند.
متهم که در ابتدا سعی داشت قتل دخترش را پنهان کند، بعد از تحقیقات پلیس لب به اعتراف گشود. یک سال قبل پلیس در جریان قتل زنی جوان به نام شیما قرار گرفت. پدر شیما که در صحنه حاضر بود، گفت نمیداند چه اتفاقی برای دخترش افتاده است. مأموران از رفتار سرد این مرد نسبت به مرگ فرزندش متوجه شدند این مرد قصد دارد موضوعی را پنهان کند.
تحقیقات مأموران نشان داد شیما با پدرش به نام حمید اختلافات زیادی داشت اما حمید و همسرش قصد دارند این اختلافات را پنهان کنند.
در نهایت مأموران حمید را در بنبست قرار دادند و مرد میانسال به قتل اعتراف کرد. او گفت: دخترم یک سال قبل از شوهرش جدا شد. آنها چند ماه بیشتر نبود که زندگیشان را شروع کرده بودند اما طلاق گرفتند. دخترم بعد از جدایی در خانه من زندگی میکرد. به او گفتم باید در همین خانه بمانی اما قبول نمیکرد. به هر حال در خانه من مانده بود تا اینکه روز حادثه متوجه شدم دخترم از خانه بیرون رفته است. همسایهها گفتند شیما در نبود من و همسرم جهیزیهاش را بار کامیون کرده و با خود برده است. مدتها دنبال دخترم گشتم تا توانستم خانهاش را پیدا کنم.
متهم در ادامه گفت: به دخترم گفتم به خانه برگردد. خیلی با هم صحبت کردیم و از او خواستم دست از این کارهایش بردارد اما توجهی نمیکرد. روز حادثه وقتی در خانه دخترم با هم جروبحث کردیم و من مطمئن شدم که شیما قصد ندارد برگردد، از شدت عصبانیت با چاقو به او حمله کردم. شیما داشت ظرف میشست و اصلاً متوجه اطراف نشد. یکدفعه غافلگیر شد. من ضربه را زدم و بعد هم طوری وانمود کردم که انگار کسی دیگر این کار را کرده است.
مادر شیما در تحقیقات گفت از شوهرش هیچ شکایتی ندارد و رضایت کامل میدهد. در نهایت با توجه به اینکه شیما ولی دم دیگری نداشت، پرونده بدون شاکی خصوصی و با توجه به جنبه عمومی جرم به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
نظر کاربران
امان از طلاق.امان از خونه مجردی.بابای بیچاره حق داشته بگه تنها زندگی نکن .حتما اختلالات جامعه را میشناخته.ناراحت بوده