۱۵۳۸۹۶۲
۱۳۱۷۰
۱۳۱۷۰
پ

تغییر استراتژی چین با آغاز کمک نظامی به ایران؟

از زمان پایان درگیری‌ها میان اسرائیل و ایران در اواخر ژوئن، گزارش‌های متعددی درباره تلاش‌های پکن برای کمک به تهران در بازسازی توانایی‌های نظامی‌اش منتشر شده است. اگر درست باشد، این اقدامات نشان‌دهنده یک تغییر قابل توجه از بی‌طرفی رسمی چین در قبال مناقشات خاورمیانه است.

انتخاب: استیون کوک در نشریه آمریکایی فارن پالیسی نوشت: بهار گذشته، این فرصت را داشتم که به هنگ‌کنگ سفر کنم. در آنجا با افرادی از سرزمین اصلی چین دیدار کردم و درباره مجموعه‌ای از موضوعات در دستور کار روابط ایالات متحده و چین گفت‌وگو کردیم. وقتی بحث به خاورمیانه رسید، یکی از مخاطبانم گفت که پکن نگاه متفاوتی نسبت به واشنگتن به این منطقه دارد و اظهار داشت: «ما فقط می‌خواهیم از خاورمیانه خرید کنیم و به آن بفروشیم. همین.»

2026335_135 (1)

در ادامه این مطلب آمده است: طی سال‌ها، مجموعه‌ای از تحلیلگران چین‌پژوه غربی سیاست پکن را با همین عبارات توصیف کرده‌اند، اما من این پرسش را دارم که آیا رویکرد چینی‌ها نسبت به این منطقه در حال تغییر است یا نه.

از زمان پایان درگیری‌ها میان اسرائیل و ایران در اواخر ژوئن، گزارش‌های متعددی درباره تلاش‌های پکن برای کمک به تهران در بازسازی توانایی‌های نظامی‌اش منتشر شده است. اگر درست باشد، این اقدامات نشان‌دهنده یک تغییر قابل توجه از بی‌طرفی رسمی چین در قبال مناقشات خاورمیانه است. چرا این تغییر؟

هنوز آماده نیستم شلوارهای لی دهه هشتادی acid-wash را بیرون بیاورم، اما به نظر می‌رسد نوعی مناقشه نیابتی شبیه به جنگ سرد دهه ۱۹۸۰ در خاورمیانه در حال شکل‌گیری است. ایالات متحده و اسرائیل به ایران حمله کردند. چین، برای محافظت از سرمایه‌گذاری‌اش در ایران، ظاهراً احساس می‌کند که باید به این کشور برای بازسازی توانایی‌های نظامی‌اش کمک کند. هر کسی که با تاریخ روابط ایالات متحده و اتحاد شوروی آشنا باشد، این پویایی را به‌خوبی تشخیص می‌دهد. احتمالاً این وضعیت منطقه را امن‌تر نخواهد کرد.

منافع چین در خاورمیانه حول همان ضرورتی می‌چرخد که در هنگ‌کنگ شنیدم: فروش کالا به منطقه و خرید کالا (عمدتاً انرژی) از آن. این یعنی پکن به دنبال ثبات منطقه‌ای، جریان آزاد منابع انرژی، آزادی کشتیرانی و دسترسی به بازارهاست.

این شرایط با منافع ایالات متحده در منطقه همپوشانی دارد، اما به جای همکاری، واشنگتن و پکن درگیر یک رقابت راهبردی هستند. این موضوع کمتر به خاورمیانه مربوط است و بیشتر به تایوان، بخش‌هایی از آسیا که پکن آن‌ها را حوزه نفوذ خود می‌داند، و همچنین به رقابت اجتناب‌ناپذیر میان یک قدرت مستقر و قدرتی نوظهور که می‌خواهد نظم جهانی را به نفع خود تغییر دهد.

با این حال، این رقابت در نقاط مختلف جهان بروز می‌کند، از جمله در خاورمیانه، جایی که پکن و واشنگتن دائماً تلاش می‌کنند یکدیگر را دور بزنند.

یمن و حوثی‌ها نمونه خوبی از نحوه بروز این رقابت است. هرچند چین و واشنگتن در تضمین آزادی کشتیرانی منافع مشترک روشنی دارند، اما در مواجهه با تهدید حوثی‌ها علیه کشتیرانی در دریای سرخ رویکردهای کاملاً متفاوتی در پیش گرفته‌اند. پکن اساساً با حوثی‌ها معامله کرد تا خطوط کشتیرانی چین از حمله در امان بماند. واشنگتن، در مقابل، از قدرت نظامی برای عقب راندن حوثی‌ها استفاده کرد (با نتایج مختلط). این بازی کاملی برای پکن است. واشنگتن به خاطر حمله به حوثی‌ها در افکار عمومی جهانی هزینه می‌دهد، و منابع نظامی آمریکا که ممکن بود در آسیا مستقر شوند، در خاورمیانه گرفتار شده‌اند. در عین حال، ارتش چین از پایگاه خود در جیبوتی استفاده می‌کند تا به‌خوبی نحوه عملکرد نیروی دریایی ایالات متحده را زیر نظر بگیرد—چیزی که در صورت بروز درگیری در تنگه تایوان می‌تواند بسیار مفید باشد.

چینی‌ها همچنین از حمایت آمریکا از اسرائیل پس از حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بهره‌برداری کرده‌اند تا نه تنها در خاورمیانه، بلکه در سراسر آنچه به «جنوب جهانی» معروف است، دست بالا را پیدا کنند. پکن به‌طور غیرمعمولی از اسرائیل انتقاد کرده است، اما لحن تند بیشتر ارتباطی با وضعیت فلسطینی‌ها در غزه ندارد و همه چیز به تلاش برای گره زدن واشنگتن به رنج فلسطینیان مربوط می‌شود، به این ترتیب که اعتبار جهانی ایالات متحده بیش از پیش آسیب ببیند.

معامله با حوثی‌ها و تشدید لحن ضداسرائیلی راه‌هایی کم‌هزینه برای سیاستگذاران چینی هستند تا برای همتایان آمریکایی خود دردسر ایجاد کنند. این موضوع با رویکرد پکن نسبت به ایران که واقعاً به آن نیاز دارد، بسیار متفاوت به نظر می‌رسد. دولت چین می‌تواند بدون حوثی‌ها یا خطابه‌های ضداسرائیلی سر کند، اما نمی‌تواند به‌آسانی حدود ۱۳ درصد نفتی را که از تهران وارد می‌کند جایگزین کند. این مسأله بزرگی برای بزرگ‌ترین واردکننده نفت خام جهان (۱۱.۱ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۴) است و دلیل اصلی سرمایه‌گذاری چین در ثبات ایران. در سال ۲۰۲۱، وزیران خارجه دو کشور یک توافق‌نامه همکاری ۲۵ ساله امضا کردند. هرچند نسخه نهایی هرگز علنی نشد، نیویورک تایمز پیش‌نویسی را به دست آورد که پکن را ملزم می‌کرد ۴۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری کند، در ازای تأمین بدون وقفه نفت به‌شدت تخفیف‌خورده.

اگرچه دسترسی آسان به منابع انرژی برای پکن در مرکز این توافق بود، اما پیش‌نویس شامل بندهایی درباره پروژه‌های زیربنایی و همکاری‌های تقویت‌شده دفاعی و امنیتی نیز بود.

با این حال، حتی اگر توافق نهایی با پیش‌نویس تفاوت داشته باشد، تجارت نفت به‌تنهایی نشان‌دهنده روابط نزدیک‌تر میان پکن و تهران است، بیش از آنچه تحلیلگران و سیاستگذاران معمولاً درک می‌کنند. به همین دلیل جنگ ماه ژوئن میان ایران و اسرائیل به سود پکن نبود.

عملیات‌های نظامی اسرائیل که از لحاظ فناوری پیشرفته و از نظر اجرا بسیار دقیق بودند—به‌همراه حملات هوایی ایالات متحده به سه سایت هسته‌ای ایران—دو ضربه اساسی به پکن وارد کردند: اول اینکه به نظر می‌رسد این عملیات‌ها نظم تحت رهبری آمریکا در منطقه را تقویت کرده است. در سال‌های اخیر، زمانی که هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان گام‌هایی برای کاهش حضور آمریکا در منطقه برداشتند، این عقب‌نشینی رهبران خاورمیانه را تشویق کرد تا به سمت چین (و روسیه) متمایل شوند.

عملیات «چکش نیمه‌شب» نشان داد که واشنگتن نگرانی‌های امنیتی کشورهای منطقه—نه فقط اسرائیل—را جدی گرفته است. این اقدام، نظم تحت رهبری آمریکا را که پیش‌تر به‌دلیل نگرانی‌ها در منطقه نسبت به اینکه «چرخش به سمت آسیا»ی واشنگتن شرکایش را در برابر تهران بی‌پناه بگذارد، متزلزل به نظر می‌رسید، تحکیم کرد. نمایش قاطعیت آمریکا به معنای پایان نفوذ چین در خاورمیانه نیست. رهبران منطقه روابط اقتصادی خود با پکن را دوست دارند، اما امنیتی را که آمریکا تأمین می‌کند به هر جایگزینی ترجیح می‌دهند.

دوم، اسرائیلی‌ها به توان نظامی ایران آسیب وارد کردند. ایران تضعیف‌شده و بالقوه بی‌ثبات می‌تواند هم از نظر اقتصادی و هم ژئو‌استراتژیک به چین آسیب بزند. چین به‌طور هوشمندانه نفت ذخیره می‌کند، اما اگر جریان نفت به پکن حتی موقتاً قطع شود، احتمالاً تأثیر منفی بر چینی‌ها (و همچنین بقیه) خواهد داشت. اگر تهران متمایل به ایالات متحده شود، احتمالاً توانایی پکن برای دور زدن یا به بن‌بست کشاندن واشنگتن در منطقه تضعیف خواهد شد. بنابراین، منطقی است که دولت چین سریعاً برای بازسازی توانایی‌های پدافند هوایی ایران و همچنین ذخایر موشک‌های بالستیک آن اقدام کند.

این وضعیت برای کسانی که دهه‌هاست تحولات خاورمیانه را دنبال کرده‌اند، بخشی از یک الگوی منطقه‌ای آشنا به نظر می‌رسد. در سال ۱۹۶۷، شوروی‌ها پس از پیروزی شگفت‌انگیز اسرائیل در جنگ شش‌روزه، به‌سرعت برای بازسازی نیروهای مصر وارد عمل شدند. شکست سنگین اسرائیل بر نیروهای تحت حمایت مسکو در آن جنگ، همچنین پیروزی‌ای برای ایالات متحده بود. تقریباً شش دهه بعد، به نظر می‌رسد محرک‌ها و فشارهای مشابهی در حال شکل‌دهی به روابط رقابتی میان ایالات متحده، اسرائیل، ایران و چین هستند. دولت ترامپ متعهد است که مطمئن شود اسرائیل هرآنچه برای مقابله با تهدیدات امنیتی، از جمله از سوی ایران، نیاز دارد در اختیار داشته باشد. چین نیز به‌طور مشابه در حال کمک به تهران برای کاهش تهدید از سوی اسرائیل است. اگر دوباره درگیری میان ایران و اسرائیل شعله‌ور شود، این روند احتمالاً تکرار خواهد شد و سطح بالای رقابت منطقه‌ای میان ایران و اسرائیل را بیش از پیش ارتقا خواهد داد. این تقریباً همان چیزی است که در دوران جنگ سرد رخ داد.

البته این قیاس کامل نیست. اسرائیل کمتر به یک دولت دست‌نشانده شبیه است تا، مثلاً، السالوادور در دهه ۱۹۸۰. همچنین روابط اقتصادی قدرتمندی با چین دارد، چیزی که شرکای آمریکا در دوران جنگ سرد به‌طور معمول نداشتند. با این حال، دشوار است که وقتی زیر سطح رقابت ابرقدرت‌ها، مناقشات حاصل جمع صفر حاکم بودند و جهان بسیار خطرناک‌تر به نظر می‌رسید، احساس نکنیم که دوباره حال‌وهوای دهه ۱۹۸۰ بازگشته است.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج