تصمیم دوقلوهای برنده کنکور ۱۴۰۴ درباره مهاجرت
وقتی صحبت از رقابت در کنکور میشود، معمولا ذهنمان بهسمت هزاران داوطلبی میرود که هرکدام در مسیری جداگانه برای موفقیت گام برمیدارند اما امسال قصه فرق داشت.
«جامجم» در گفتوگو با خواهران ناطقی، داستان رفاقت و رقابت آنها را بررسی کرد.
این روزنامه نوشت: وقتی صحبت از رقابت در کنکور میشود، معمولا ذهنمان بهسمت هزاران داوطلبی میرود که هرکدام در مسیری جداگانه برای موفقیت گام برمیدارند اما امسال قصه فرق داشت. در میان تبوتاب کنکور ۱۴۰۴ جایی که هزاران دانشآموز برای رسیدن به رویاهایشان تلاش میکردند، دو خواهر دوقلو (فاطمه و زهرا ناطقی) با همدلی و پشتکاری بینظیر رتبههای ۵ و ۶ رشته علوم انسانی را از آن خود کردند.
این دو نهتنها با درسخواندن کنار هم بلکه با رقابت دوستانه و حمایت بیوقفه از یکدیگر مسیری الهامبخش را رقم زدند که از کلاسهای درس تا لحظه اعلام نتایج، پر از خاطره، چالش و موفقیت بود. در گفتوگویی صمیمانه با این دو خواهر، داستان این موفقیت را روایت کردیم.
وقتی خبر کسب رتبه تکرقمیتان را شنیدید چه حسی داشتید؟
فاطمه: ما اصلا نرسیدیم تلویزیون ببینیم. حتی اخبار را هم دنبال نکردیم. بعد یکی از دوستان زنگ زد و به ما خبر داد.
زهرا: وقتی خبر را شنیدیم خیلی خوشحال شدیم و شروع کردیم به گریه کردن و جیغ زدن. اصلا حال خیلی عجیبی بود. بعد سریع حاضر شدیم و رفتیم مدرسهمان.
چنین رتبهای را پیشبینی میکردید؟
فاطمه: پیشبینی نمیکردیم ولی آرزو داشتیم. چون خیلی برای بهدست آوردنش خیلی تلاش کرده بودیم.
چطور دقیقا دو رتبه پشت سر هم را کسب کردید؟
فاطمه: ما کلا با هم درس میخواندیم،در یک کلاس بودیم، با هم آزمون میدادیم و در جلسه امتحان شرکت میکردیم و درس را به هم تحویل. مثلا اگر آزمونی بود، با هم سر جلسه شرکت میکردیم یا کتاب را وسط میگذاشتیم و با هم میخواندیم، تست میزدیم، تحلیل میکردیم و آزمون میدادیم.
زهرا: دقیقا همه چیز برایمان مشترک بود. واقعا اختلافهایمان خیلی کم بود. گاهی پیش میآمد که بعد از آزمون وقتی چک میکردیم، میدیدیم مثلا من یک سوال را غلط زدهام و فاطمه هم دقیقا همان سوال را اشتباه زده است.
پس این موفقیت درواقع یک موفقیت دو نفره است؟
زهرا: بله، دقیقا.
برنامههای مطالعاتیتان به چه شکل بود؟ روزی چند ساعت درس میخواندید؟
فاطمه: ما از همان سال دهم که وارد دبیرستان شدیم، بهخاطر جوی که در مدرسه وجود داشت و جدیتی که دبیرها داشتند، درس خواندن را شروع کردیم اما نقطه عطف آن کمی قبل از امتحانهای نهایی سال یازدهم بود. چون آن موقع تأثیر معدل در کنکور جدی شد.
زهرا: ساعت مطالعهمان با توجه به بازههای زمانی فرق داشت. مثلا سال یازدهم حدودا روزی هفت تا هشت ساعت درس میخواندیم. اوایل سال دوازدهم چون مدرسه میرفتیم، مطالعهمان حدود شش- هفت ساعت در روز بود اما این اواخر برای کنکور روزانه سیزده- چهارده ساعت درس میخواندیم.
چه منابع یا روشهایی بیشترین تأثیر را در موفقیت شما داشت؟
فاطمه: برای ما مهمترین منبع کتابهای درسی بود. مخصوصا برای رشته انسانی که بیشتر مطالب مفهومی و حفظی است، خیلی مهم است دانشآموز خط به خط کتاب را بلد باشد. بهنظرم باید ابتدا سر کلاس کامل گوش بدهید و درس جدید را در ساعات و روزهای بعدی مرور کنید.
زهرا: دقیقا درس خواندن ما اینطور بود که وقتی دبیر میگفت فردا امتحان داریم، برای فردا نمیخواندیم. چون آن درس با روشی که فاطمه گفت در ذهن ما تثبیت شده بود. در عوض، درسهای جدید را میخواندیم و این روش خیلی کمککننده بود.
خیلیها موفقیت را مشروط به پرداخت هزینههای بالا برای کلاس و مؤسسات خاص میدانند. نظر شما چیست؟
فاطمه: برای ما اینگونه نبود. ما هیچ کلاس کنکور یا کلاس خصوصیای نرفتیم. فقط همان کلاسهای مدرسه را داشتیم.
زهرا: قطعا حرف اول را تلاش، اراده و پشتکار دانشآموز میزند و هیچ چیز جای آن را نمیگیرد.
در درس خواندن با هم رقابت هم داشتید؟
فاطمه: قطعا هم رقابت بود و هم رفاقت. زهرا بهترین رفیق من است و هیچکس به اندازه او به من انگیزه نمیداد یا از موفقیتم خوشحال نمیشد و کمکم نمیکرد. هر وقت سوالی داشتم، پشتم بود یا وقتی در امتحانها با هم درس میخواندیم او قوت قلب من بود.
زهرا: در کنار حمایت، رقابت هم بود. همین رقابت باعث میشد جلو برویم، صبح زودتر بیدار و کمتر خسته شویم. درواقع در عین بهترین حامیها، رقیبی خیلی قوی هم بودیم برای هم.
یکی از تصورات رایج این است که رتبههای برتر کنکور از بچگی با بقیه فرق دارند. برای شما هم اینطور بود؟
فاطمه: سوال سختی است. نمیدانم ولی فکر میکنم ما واقعا عادی بودیم چراکه از ما بهتر خیلیها هستند اما چیزی که همیشه برای ما اهمیت داشت، جدیت، تلاش و پشتکار بود.
یک خاطره شیرین از دوران کنکور؟
فاطمه: خاطره شیرین زیاد داریم اما این اواخر در آزمونهای جامع، یکبار زهرا رتبه یک کشور شد و من رتبه دو و در آزمون بعدی من رتبه یک شدم و زهرا رتبه دو! این توالی برای خودمان خیلی جالب و بامزه بود.
سختترین شرایطی که با هم پشت سر گذاشتید چه بود؟
فاطمه: سختیها زیاد بود مخصوصا بازه نزدیک به کنکور اردیبهشت. تنش آن زمان برایمان بیشتر بود. هم امتحانات نهایی بود و هم کنکور ولی اساتید و خانواده کاری میکردند که مسیر برایمان شیرین شود و سعی کنیم این سختیها را به چشم فرصت ببینیم.
نقش خانواده را در این موفقیت چقدر پررنگ میدانید؟ در این مدت چطور حمایتتان کردند؟
فاطمه: واقعا نقش خانواده از ما بیشتر بود. فضایی که دانشآموز برای درس خواندن لازم دارد، آرامش و سکوت خانه است. خانواده این فضا را کاملا برای مافراهم کرده بود؛مخصوصا وقتی اردوی مطالعاتی نمیرفتیم وفقط درخانه درس میخواندیم. زهرا: من هم کاملا موافقم. حمایت خانواده نقش کلیدی داشت. وقتی رتبه خوب میآوردیم، خانواده بیشتر از ما خوشحال میشدند. وقتی هم نتیجه دلخواه نمیگرفتیم، هیچوقت سرزنش یا نگاه سنگینی از سمت خانواده وجود نداشت.
با این رتبه، مسئولیتی نسبت به جامعه همسنوسالهای خود احساس میکنید؟
زهرا: قطعا. اول اینکه ما در یک مدرسه رشد کردیم و زحمات اساتیدمان را دیدیم پس دین اولی که داریم این است که به همان مدرسه برگردیم و کنار دوازدهمیهای جدید باشیم.
فاطمه: یکی از چیزهایی که وقتی خسته میشدیم به ما امید میداد این بود که اگر موفق شویم، میتوانیم به بقیه دانشآموزان انگیزه بدهیم.
اگر بخواهید تغییری در روند کنکور ایجاد کنید، آن چه خواهد بود؟
زهرا: بهنظرم اول باید از اساتید و مدارسی که درست کار میکنند حمایت بیشتری شود و الگوی دیگر مدارس قرار گیرند. چون بخش زیادی از موفقیت ما بهخاطر اساتیدی بود که همیشه پاسخگوی ما بودند و با محبت و دلسوزی حمایت و تدریس میکردند.
اگر به عقب برگردید در مسیر درس خواندن، چه چیزی را تغییر میدهید؟
فاطمه: اگر به عقب برگردم، دوست ندارم چیزی تغییر کند. همهچیز همانطور خوب بود. واقعا خدا را شکر میکنم. برای من اینطور نبود که فقط منتظر نتیجه باشم بلکه از لحظهلحظه مسیر لذت میبردم.
با توجه به اینکه کشور تجربه جنگ را داشت و این موضوع کنکوریها را با استرس مواجه کرد، شما این چالشها را چطور مدیریت کردید؟
زهرا: در آن بازه نگرانیهایی بود. مثلا زمان برگزاری کنکور معلوم نبود. فاصله بین اردیبهشت و تیر هم نگرانیها جدیتر شد ولی خدا را شکر خانواده فضایی فراهم کردند که ما این فاصله را فرصت دیدیم برای تلاش بیشتر، در حالیکه خیلیها تحت تأثیر شرایط درس را رها کرده بودند.
رشتهتان را هم مثل هم انتخاب میکنید؟
فاطمه: هنوز دقیق نمیدانیم چه رشتهای انتخاب میکنیم ولی احتمالا به سمت مدیریت برویم.
توصیه شما به داوطلبهای سال بعد چیست؟
فاطمه: توصیه میکنم برای خود درس خواندن تلاش کنند، نه فقط برای کنکور. مسیر درس خواندن خودش یک اتفاق خاص است. اگر فقط منتظر کنکور بمانند و آن را برای خود خیلی بزرگ کنند، از زیباییهای مسیر جا میمانند.
زهرا: توصیه من این است که بیوقفه تلاش کنند، دنبال بهانه نباشند، شرایط سخت را فرصت ببینند و قدر زحمات پدر و مادر را به خوبی بدانند.
چشمانداز آینده رتبه ۵ و ۶ علوم انسانی چیست؟
فاطمه: بیشتر از هر چیز آرزو دارم مایه افتخار پدر و مادر، اساتید و کشورم باشم.
زهرا: هدف کوتاهمدت من انتخاب رشته و دانشگاه درست است. در بلندمدت میخواهم از استعدادهایم برای خدمت به مردم و سرزمینم استفاده کنم.
به عنوان سوال آخر، به مهاجرت فکر میکنید؟
فاطمه و زهرا: نه، واقعا نه!
انگیزه در مسیر کنکور
روزانه سیزده- چهارده ساعت درس خواندن برای کنکور حتی برای سختکوشترین دانشآموزان هم چالشبرانگیز است. هر روز بیدار شدن از خواب، پشت سر گذاشتن کلاسها، مرور درسها و شرکت در آزمونها میتواند خستهکننده و دلسردکننده باشد اما برای فاطمه و زهرا ناطقی این مسیر طولانی با یک تفاوت بزرگ همراه بود: همراهی و حمایت بیوقفه یکدیگر. این دو خواهر نهتنها با تلاش فردی بلکه بارقابت سالم و دلگرمی متقابل توانستند روزهای دشوار را پشت سربگذارند و مسیر موفقیت را ادامه دهند. فاطمه میگوید:فضای مدرسه طوری بودکه واقعا از درس خواندن خسته نمیشدیم.ازطرف دیگر چون با زهرا با هم درس میخواندیم، خجالت میکشیدم بگویم خسته شدم مخصوصا وقتی میدیدم او با جدیت ادامه میدهد. همین باعث میشد رقابتی بینمان باشد که احساس خستگی نکنیم. زهرا هم میگوید گاهی واقعا خسته میشد اما اعتقاد داشت که خدا بهترین را برایشان رقم میزند. همین باور بود که باعث دلگرمیاش میشد و کمک میکرد با قدرت ادامه دهد. او میگوید: ما هم مثل خیلیهای دیگر گاهی نگران یا مضطرب میشدیم اما دلگرمیمان این بودکه خدایی که مارا تا اینجا کنار هم آورده، خودش ادامه راه را هم تضمین میکند. به همین دلیل پرقدرت ادامه میدادم ودرگیر افکاربیهوده وفکر کردن به آینده نمیشدم.
نظر کاربران
اخه علوم انسانی مهاجرت کنه به چه درد کشور مقصد میخوره
این هایی که دم ازوطن ومیزنن ومیگن مهاجرت نمیکنیم همشون میرن مگه باسهمیه رتبه اورده باشن که رفتنشون انجا بدرد نمیخوره
انشالله موفق باشید.اما برای اینکه آیا مهاجرت میکن یا نه خیلی زوده
که جواب بدن چون آینده هنوز نرسیده و هنوز این بچها نمیدونن چی درانتظار شون هست.پس این سوال مهاجرت فعلا محلی از اعراب نداره.خود من یه بازنشسته هستم اما اگر برگردم به زمام قبل برای تحصیل ایران رو انتخاب نمیکردم هدفم کشور هند بود اما متاسفانه
شرایط اون زمان برای رفتنم مساعد نبود.