آقای ترامپ! در بحث خاورمیانه، سرعت به خرج دهید
فریدمن با لحنی آمیخته به طنز و تحسینی همراه با تردید، اعلام رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تولد «سپیدهدم تاریخی تازهای در خاورمیانه» در برابر رهبران عرب و اسرائیلی را به تلاش برای ساخت بزرگترین و مجللترین هتل بر فراز "زبالهدانی سمی" تشبیه کرده است.
انتخاب: توماس فریدمن نویسنده لیبرال آمریکایی در مقاله هفتگی خود در روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی جسورانه و مستقیم درباره تلاش رئیسجمهور دونالد ترامپ برای بازطراحی خاورمیانه پس از آتشبس در نوار غزه ارائه داد.
در ادامه این مطلب آمده است: فریدمن با لحنی آمیخته به طنز و تحسینی همراه با تردید، اعلام رئیسجمهور آمریکا مبنی بر تولد «سپیدهدم تاریخی تازهای در خاورمیانه» در برابر رهبران عرب و اسرائیلی را به تلاش برای ساخت بزرگترین و مجللترین هتل بر فراز "زبالهدانی سمی" تشبیه کرده است.
فریدمن این تلاشها را ماجرایی توصیف میکند که هرچند از سوی رئیسجمهور آمریکا دیوانهوار به نظر میرسد، اما ممکن است موفق شود. او در عین حال از توانایی ترامپ در ترکیب «قلدری، چاپلوسی و اغراق» در صحنهای واقعاً منحصربهفرد تمجید میکند؛ زمانی که ترامپ دوشنبه گذشته در کنست اسرائیل و سپس در برابر بیش از بیست رهبر جهانی در نشست شرمالشیخ در مصر سخنرانی کرد.
اعلام ترامپ درباره «فجر تاریخی جدید در خاورمیانه» شبیه ساختن بزرگترین و زیباترین هتل بر بالای یک «مکان دفن زبالههای سمی» است.
با وجود این تحسین، فریدمن اذعان دارد که ترامپ جسارتی بینظیر دارد؛ در حالی که سیاستمداران و دیپلماتهای سنتی دچار تردید میشوند، او با اعتمادبهنفس یک تاجر پیش میرود که تصور میکند هر معاملهای را میتوان با زور، تعریف یا فشار به سرانجام رساند.
اما فریدمن هشدار میدهد که نبود ساختار دیپلماتیک و فقدان تجربه لازم در سیاست خارجی در دولت ترامپ میتواند موجب شکست این پروژه شود، حتی پیش از آنکه عملاً آغاز گردد.
نبود ساختار دیپلماتیک و نداشتن تجربه کافی در سیاست خارجی ممکن است پروژه خاورمیانهای ترامپ را پیش از آغاز نابود کند.
فریدمن معتقد است که موفقیت ابتکار ترامپ مستلزم آن است که او «بهسرعت حرکت کند و موانع را بشکند». با این حال، او یادآور میشود که آنچه تاکنون به دست آمده، تنها شامل آتشبس و تبادل اسرا است.
از دید او، هنوز هیچ نیروی حافظ صلح بینالمللی برای نظارت بر خلع سلاح حماس وجود ندارد، هیچ منبع مالی برای بازسازی نوار غزه تأمین نشده و هیچ طرح روشنی برای تشکیل دولت تکنوکرات فلسطینی که اداره غزه را بهجای حماس بهعهده گیرد، وجود ندارد. فریدمن مدعی است که حماس عملاً کنترل امنیتی خود را دوباره در غزه اعمال کرده است.
او میافزاید دولت آمریکا از مسئولان با تجربه در امور خاورمیانه بیبهره است، و این امر موجب میشود مسیر این روند مبهم و بینظم به نظر برسد.
به گفته فریدمن، ترامپ نمیتواند تنها به دستاوردهای نمادین بسنده کند و باید بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و حامیان منطقهای حماس (قطر، ترکیه و مصر) را برای خلع سلاح این جنبش و هموار کردن راه برای رهبری فلسطینی جدید تحت فشار بگذارد.
او همچنین میگوید ترامپ باید نتانیاهو را صریحاً خطاب کند و بپرسد آیا قصد دارد دولتی میانهرو تشکیل دهد که با قدرت جدید فلسطینی برای اداره کرانه باختری و غزه همکاری کند، یا اینکه میخواهد همان بازی قدیمی از سال ۱۹۹۶ را ادامه دهد — بازیای که طی آن از وجود حماس برای تضعیف روند صلح واقعی و تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین سوءاستفاده میکرد.
در مقابل، فریدمن به ترامپ توصیه میکند پیامهای مشابهی به قطر، ترکیه و مصر بفرستد — کشورهایی که بر حماس تأثیر دارند — و از آنها بخواهد میان خلع سلاح حماس یا حمایت از رهبرانش برای بازگرداندن قدرتشان یکی را انتخاب کنند.
به باور او، اگر حماس در تحویل سلاح خود شکست بخورد، نتانیاهو – که از سوی دادگاه کیفری بینالمللی به اتهام ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت تحت پیگرد است – از این امر بهعنوان بهانهای برای ازسرگیری جنگ و فرار از تعهدات سیاسی آینده استفاده خواهد کرد.
فریدمن هشدار میدهد که همان عواملی که ترامپ را به آتشبس و تبادل اسرا رساند، لزومأ او را به صلح پایدار نخواهد رساند، مگر آنکه با دو طرف اصلی درگیری – اسرائیل و حماس – با قاطعیت برخورد کند.
او تأکید میکند که دستیابی به صلح پایدار مستلزم جایگزینی حماس و ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطینی اصلاحشدهای است که بتواند هم در غزه و هم در کرانه باختری حکومت کند، همزمان با تشکیل دولت اسرائیلی میانهروتر. بدون این دو تغییر موازی، طرح ترامپ شکست خواهد خورد.
فریدمن همچنین از طرح قبلی ترامپ مبنی بر تخلیه نوار غزه و تبدیل آن به «ریویرا» (منطقهای تفریحی مانند ریویرا در جنوب شرقی فرانسه در کنار مدیترانه) انتقاد میکند و میگوید این طرح توهمات راستگرایان اسرائیلی برای الحاق سرزمینهای فلسطینی را تقویت کرد.
با این حال، او یادآور میشود – بهعنوان یک نویسنده یهودی – که ترامپ بعداً از این طرح عقبنشینی کرد و به لزوم همزیستی اذعان نمود. ترامپ اکنون اعلام میکند که با الحاق غزه یا کرانه باختری به اسرائیل مخالف است؛ موضعی که راست افراطی اسرائیل را در تنگنا قرار داده و اسرائیل را وادار کرده با واقعیت روبهرو شود که «فلسطینیها باقی خواهند ماند و ما باید راهی برای زندگی با آنان بیابیم.»
فریدمن نتیجه میگیرد که موفقیت ترامپ در تبدیل آتشبس به صلح پایدار منوط به بازگرداندن سریع تشکیلات خودگردان فلسطینی به غزه در چارچوب قانونی و اقتصادی توافقنامههای اسلو است، نه ابداع نظام سیاسی جدیدی که راه را برای هرجومرج باز کند.
به گفته او، تلاش برای ساخت چنین نظامی از صفر، زمان زیادی میطلبد و به حماس فرصت میدهد تا دوباره سازماندهی شود. او خاطرنشان میکند که نیازهای سیاسی نتانیاهو با منافع واشنگتن همخوان نیست و ترامپ باید از آنها فراتر رود تا پیشرفت واقعی حاصل کند.
فریدمن همچنین به «نشانه نمادینی» اشاره میکند که در دیدار ترامپ و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، در شرمالشیخ مشاهده شد؛ جایی که آن دو لبخندها و حرکات مثبت رد و بدل کردند.
صلح پایدار مستلزم خلع سلاح سریع حماس، اصلاح تشکیلات خودگردان با حمایت عربی و بینالمللی، و پذیرش واقعیت سیاسی جدید از سوی اسرائیل است.
فریدمن این صحنه را نشانهای اولیه میداند از اینکه ترامپ شروع به درک این نکته کرده است که راهحل بلندمدت، تشکیل کشور فلسطینی در غزه و کرانه باختری با مرزهای توافقشده است؛ کشوری که توسط تشکیلات فلسطینی اصلاحشده اداره شود، نیروی صلح عربی و بینالمللی از آن حفاظت کند و موفقیت اقتصادی آن را شورای صلح بینالمللی جدیدی به ریاست خود ترامپ تضمین نماید.
در پایان، او با لحنی محتاط اما امیدوارانه تأکید میکند که صلح پایدار مستلزم خلع سلاح سریع حماس، اصلاح تشکیلات خودگردان با حمایت عربی و بینالمللی و پذیرش واقعیت سیاسی جدید از سوی اسرائیل است.
فریدمن مقاله خود را با این جمله به پایان میرساند که ترامپ تنها در صورتی میتواند به صلح مورد نظر خود دست یابد که بهسرعت عمل کند و زنجیرهای قدیمی را در هم بشکند.
ارسال نظر