برترینها: شعر، نشانه یک زندگی عالی و بشری است. انسان با خیال زندگی میکند و بهترین چیزی که خیال را تحت تاثیر قرار میدهد شعر است، شعر، حقیقتی است که اگر نمیشود سراینده آن بود، دست کم میتوان خواننده آن شد و از روزمرگی رهید.
شعر در کوتاهترین و موجزترین و خوش آهنگترین و مناسبترین همنشینی واژههای آشنا، ما را با معنایی درگیر میکند که برای عقل، نامفهوم و موهوم و بیگانه است، اما برای دل و جان، آشنا و حس شدنی است. شعر، میزبانی صادق است که قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار میدهد و آنان را به ساخت ناممکنها و ناباوریها فرا میخواند تا خود ببینند و باور کنند که اگر ایمان و عشق باشد، هر ناممکنی ممکن میشود. گاهی هم شعر ابزاری برای بیان ناگفتنیها میشود.
قبلا گزیدهای از اشعار را در قالب ابیات زیبا و تاثیرگذار با تایپوگرافیهای متفاوت در اختیار شما قرار میدادیم که به خواست شما تصمیم به بازنشر آن گرفتیم. هنوز هم مثل همیشه پذیرای پیشنهادات و انتقادات شما همراهان همیشگی برترینها هستیم. شما هم میتوانید اشعار شاعر محبوب خود را در قسمت نظرات برای ما ارسال نمایید.
***
با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
(فاضل نظری)
به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسپردم
توهم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی
(امید صباغ نو)
سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
(حافظ شیرازی)
هر که خود داند و خدای دلش
که چه دردی ست، در کجای دلش
(اخوان ثالث)
یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم
(طاهره خنیا)
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
(حافظ شیرازی)
دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری
(سعدی)
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
(صائب تبریزی)
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
(مولانا)
تو خوب مطلقی، من خوبها را با تو میسنجم
(حسین منزوی)
شاید از من دل برید، اما فراموشم نکرد
زندگی جز شاید و، اما چه دارد با خودش؟
(محمد حسن جمشیدی)
ببخش باران! تو هی میباری وما هی شسته نمیشویم...
(شاملو)
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم
وای از این حال پریشان که من امشب دارم
(مهدی اخوان ثالث)
تو اگر باشی جمعه یادش میرود دلگیر باشد
(المیرا دهنوی)
گفتم که چو ما شوی بدانی. (مثنوی)
----
گر با همه ای، چو بی منی، بی همه ای
ور بی همه ای، چو با منی، با همه ای. (مثنوی)
----
گویند بر رُخت اثر سالک است و من
گویم خدا برای من اعجاز کرده است
یعنی به گوشه رخ نازکتر از گلت
جایی برای بوسه من باز کرده است!
ولی خدایی ما رو چی تصور کردین که شعرو بالاش مینویسید؟
ممنون از زحماتتون
فقط این نکته رو بگم که شعر "ببخش باران..." از شاملو نیست. همچنین دو تا بخش شعری که از اخوان ثالث گذاشتین هم از ایشون نیستند. به اشتباه به این عزیزان نسبت دادن.
بر سرِ آن دار شوی بی بَر و بی بار شوی
نکند دام نهد؟خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی،بی پر و بی بال شوی؟
نکند جام دهد؟کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند،کافر و بی عار شوی؟
نکند مست شوی؟فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟
نکُنَد دل نکَنی،دل بکَنَد،بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری،صبح که بیدار شوی؟؟
حال باید جگر داغ و دل خون ببرم
برنگردان به من این قلب پر از خاطره را
این کتاب ورق از هم شده را چون ببرم
با سرافکندگی قلب خرابم چه کنم؟
گر سر سالم از این معرکه بیرون ببرم
ناگزیرم که در آیینه چشمت با شرم
لب خندان بنشانم دل محزون ببرم
شاعر ساحل چشم توام و همچون موج
باید از سنگدلی های تو مضمون ببرم
(فاضل نظری)
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
مال یه شاعر گمنام تو اینستاگرام تو rezavalizadeh.f.haiku
حالا یه وقت فکر نکنید نفهمیدم این سری تکرار یکی از سری های قبل بوداااا هرکی نفهمه من میفهمم.