آیاسپورت: دیده شدن به هر قیمتی، سناریویی است که اکثر اینفلوئنسرها و شاخهای اینستاگرامی هربار با رو کردن ترفندی جدید آن را تکرار میکنند و قشر سطحینگر جامعه کشور نیز با توجه بیش از حد به این قبیل افراد، زمینههای بیشتر و بیشتر دیده شدن آنها را ناخواسته فراهم میکنند؛ افرادی که حقیقتاً هیچ هنر و نبوغ خاص و فوقالعادهای ندارند و تنها از موجسواری روی توجهات و احساسات مردم ارتزاق میکنند.
ماجرای آرات حسینی اما مصداق بارز نیلوفر در مرداب است. آرات که هنوز وارد ۷سالگیاش نشده، مانند تکه یاقوتی ارزشمند محصور در کانیهای بیارزش مشغول زندگی و فعالیت بیجیره و مواجب در منجلابی است که پدرش برایش فراهم کرده؛ پدری که بهرغم سطح سواد پایین و برخورداری از شخصیتی متزلزل، راهکارهای بولد شدن در فضای مجازی را بهخوبی بلد است و با توصیههای مشاورانی که دارد، از فرزندش نردبانی ساخته برای رسیدن به خواستههای خود.
توجه غیرمنطقی خیل عظیمی از جامعه مجازی کشور که شاید کمترین اطلاعاتی راجع به فوتبال و نحوه تمریناتش نداشته باشند و از فوتبال فقط گردی توپش را بدانند باعث شده تا پدر آرات با سوءاستفاده از توجه مردم و استثمار فرزند خودش بیمحابا به اسطورههای فوتبال ایران توهین و بیاحترامی کند و با چنگاندازی به ریسمان خندهدار کامنت لیونل مسی و بازنشر ویدئوهای آرات توسط پیجهای معروف، خودش را برتر از همه مربیان و استعدادیابهای ایرانی بداند.
در این بین نمیتوان از تمرکز باورنکردنی افکار عمومی روی آرات و ویدئوهایش چشمپوشی کرد. آرات که در بهترین تفسیر یک کودک ۶ساله معمولی است، حتی نتوانسته کمی کودکی کند و علیرغم سن پایینش در حال تلاش برای تحقق رویاهای پدرش است، اما وایرال شدن پستهای اینستاگرامی پیجش نشان میدهد او توسط فالوئرهای پیجش به یک ابرقهرمان و ستاره دنیای فوتبال بیشتر شباهت دارد تا کودکی که در انگلستان فقط درس میخواند.
صرف انجام تعدادی حرکت نمایشی و اینستاگرامپسند نمیتواند این نوید را بهطور قطع بدهد که آرات میتواند ستارهای جدید برای فوتبال ایران باشد. همانطور که بارها دیدهایم بازیکنانی که حتی از روپایی زدن ساده عاجزند، در زمین فوتبال کارآیی خود را نشان داده و با تیم خود به فتح بزرگترین قلهها نائل میشوند. منتها فعلاً اقبال عمومی با لایوها، استوریها و پستهای پدر آرات همراه بوده و آنها هم از این فرصت نهایت استفاده را میبرند.
این وسط فقط دودش به چشم مخاطب بیاطلاعاتی میرود که فکر میکند آرات از همین الان یک ستاره است و خود آرات. آرات مصداق بارز یک کودک کار مدرن است که جان میدهد تا پدرش به خواستههای ناکام جوانیهایش برسد؛ پسری که در تناقضات پدر رویابافش گیر کرده و فعلاً هم کاری جز بازی با توپ گرد از دستش برنمیآید. کودکان کار مجبور به ادامهاند، زیرا راه انتخاب دیگری ندارند.
هی معلما گفتن شما هیچی نیستین ما هم باورمون شد الان باید تو بدبختی دست و پا بزنیم