معرفی بهترین انیمههای جهان در یک دهه اخیر
انیمه دنیایی است که مرزهای تخیل را به چالش کشیده و خود را به عنوان یکی از مهمترین اشکال هنری و سرگرمی معرفی کرده است.
فرادید: انیمه دنیایی است که مرزهای تخیل را به چالش کشیده و خود را به عنوان یکی از مهمترین اشکال هنری و سرگرمی معرفی کرده است.
این هنر ژاپنی نه تنها در دنیای سرگرمی بلکه در فرهنگ جهانی تأثیر عمیق و پایداری گذاشته و در طول یک قرن گذشته نیز توانسته داستانهای شگفتانگیزی را خلق کند که قلبها را فتح و ذهنها را به چالش بکشد. در این مطلب 5 مورد از بهترین انیمههای جهان را معرفی کردهایم.
۱. شیطانکش: کیمتسو نو یایبا (۲۰۲۰-۲۰۱۶ Demon Slayer: Kimetsu no Yaiba)
انیمهی «شیطانکش: کیمتسو نو یایبا » یکی از پدیدههای دنیای انیمه در دههی اخیر است که با ترکیبی از داستانی احساسی، انیمیشنی خیرهکننده و موسیقی متن درخشان، موفق شد مخاطبان سراسر جهان را با خود همراه کند. روایت آن از پسری به نام تانجیرو آغاز میشود که پس از قتل خانوادهاش به دست شیاطین، به گروهی مخفی از شکارچیان شیطان میپیوندد تا تنها بازماندهی خانوادهاش، خواهرش نزوکو را که به شیطان تبدیل شده، نجات دهد.
داستان در بستر ژاپن دوران تایشو شکل میگیرد و تقابل نفسگیر انسانها و شیاطینی با قدرتهای ماورایی را به تصویر میکشد. موفقیت این مجموعه با فیلم «قطار موگن» به اوج رسید؛ فیلمی که به پرفروشترین انیمهی تاریخ تبدیل شد. «Demon Slayer» نهتنها از نظر هنری و فنی، بلکه در روایت شخصیتمحور و طراحی مبارزات نیز اثری کمنظیر است که جایگاه خود را در میان بهترین انیمههای تاریخ تثبیت کرده است.
۲.جوجوتسو کایسن (۲۰۲۳-۲۰۲۰ Jujutsu Kaisen)
داستان دربارهٔ یوجی ایتادوری ورزشکاری است که برای نجات دوستانش انگشت نفرین شدهٔ پادشاه نفرینها، ریوُومن سوکونا، را میبلعد و ناچار میشود در آکادمی جوجوتسو به نبرد با ارواح پلید بپردازد. استودیو MAPPA با کارگردانی خلاقانهٔ سونگهو پارک، طراحی نبردهای برقآسا و موسیقی جاز–راک پرانرژی، فضای تاریک مانگای گِگه آکوتامی را به تصویری خیرهکننده تبدیل کرده است؛ فیلم پیشدرآمد «Jujutsu Kaisen 0» (۲۰۲۱) و فصل دوم (آرک حادثهٔ شیبویا) نیز موج محبوبیت جهانی آن را تثبیت کردند.
عبور شمارگان مانگا از ۱۰۰ میلیون نسخه تا ۲۰۲۴ و عطش بیوقفه برای فصل سوم نشان میدهد که «Jujutsu Kaisen» با شخصیتپردازی جسورانه، مبارزات پرتنش و هیولاهای وهمآلودش، جایگاهی محکم در فهرست بهترین انیمههای دههٔ اخیر دارد.
۳. موب سایکو ۱۰۰ (۲۰۱۶-۲۰۲۲ Mob Psycho ۱۰۰)
در دنیایی پر از ارواح، انرژیهای روانی و هیولاهای ذهنی، پسری سادهدل بهنام «ماب» فقط یک آرزوی کوچک دارد: زندگی عادی. موب سایکو ترکیبی انفجاری است از اکشن سوررئال، طنز بیوقفه و درامی عمیق درباره هویت، خشم و کنترل احساسات. خالق این اثر، «One» (خالق One Punch Man)، با طراحیهای مینیمال و داستانی که دائم از قواعد ژانر عبور میکند، شخصیتی ساخته که نه ناجی دنیاست و نه قهرمان تیپیک، بلکه پسریست که میخواهد خودش باشد.
انیمه با سه فصل پرانرژی و استودیوی Bones در اوج کیفیت بصری و روایی به پایان رسید؛ پایانی که نه بر قدرت، بلکه بر بلوغ درونی تأکید دارد. ماب، پسری که میخواست احساساتش را سرکوب کند، در نهایت یاد میگیرد گاهی باید احساس کرد تا قوی شد.
۴. نام تو (۲۰۱۶ Your Name)
فیلم «نام تو» داستان دختری از روستایی خیالی بهنام ایتوموری و پسری در شلوغی توکیو است، که بیهیچ توضیحی بدنهایشان را با هم عوض میکنند و زندگی یکدیگر را دگرگون میسازند.اما آنچه در ابتدا شبیه یک بازی کیهانی بهنظر میرسد، به تراژدیای احساسی بدل میشود که پای یک شهابسنگ، مفهوم سرنوشت و حتی حافظه را وسط میکشد.
موسیقی گروه Radwimps، تصاویر درخشان استودیو CoMix Wave و ریتم دقیق روایت، «اسم تو» را به اثری شاعرانه بدل کردهاند که مرز میان انیمه و سینمای عاشقانه را محو میکند. فیلم نهفقط با فروش ۴۰۰ میلیون دلاریاش، بلکه با درگیر کردن مخاطبان سراسر جهان با پرسشی ساده و تکاندهنده ماندگار شد: آیا نام کسی را که زندگیات را نجات داده بهخاطر میآوری؟
۵. صدایی خاموش (۲۰۱۶ A Silent Voice)
«صدای خاموش» داستانی است بیصدا، اما پُرطنین؛ روایتی ظریف از تباهی، جبران، و میل انسانی به آشتی با گذشته. شُویا، پسری که روزگاری دختری ناشنوا بهنام شُوکو را در مدرسهاش آزار میداد، حالا در آستانه فروپاشی روانی، تنها راه نجات را در مواجهه با همان دختری میبیند که روزی خُردش کرده بود. فیلم با کارگردانی شاعرانه «نائوکو یامادا» و موسیقی کمحرف اما درگیرکنندهی «کنسوکه اوشیو»، سفری است به دنیای سکوت، شرم و رهایی.
برخلاف بیشتر انیمههای ژانر درام، «صدای خاموش» نه بر اوجهای روایی تکیه دارد، نه به دنبال لحظههای اشکانگیز مصنوعیست. اینجا همهچیز تدریجی، شکننده و انسانی پیش میرود؛ از تلاش دوبارهی شویا برای دوست شدن با دختری که زمانی طردش کرده بود، تا مبارزه با افکار خودویرانگر. در نهایت، نه یک داستان عاشقانه، که یک روایت بزرگسالانه است درباره بخشش از سوی دیگران، و از سوی خود.
ارسال نظر