adexo3
۱۳۶۸۵
۶ نظر
۵۰۰۱
۶ نظر
۵۰۰۱
پ

بخت با مرد جوان یار بود که وقتی ۳ مرد در حال ربودن او بودند، یک نفر شاهد این ماجرا بود

حذف رقیب عشق با شمشیر در ملاقات صوری

پسر موتورسوار آنچه را که می دید باور نمی کرد. ۳ مرد با شمشیر و قمه به جان پسر جوانی افتاده و او را به شدت مجروح کرده و قصد داشتند او را به زور سوار خودرو کنند. با دیدن این صحنه خواست با تلفن همراهش با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تماس بگیرد که یادش افتاد آن روز تلفن همراهش را در خانه جا گذاشته است.

فرشاد چند دقیقه زودتر به محل قرار رسید. آماده بود تا دختر موردعلاقه اش را ببیند. چند روز پیش به خواستگاری او رفته بود و پیش خودش فکر می کرد تا مدتی دیگر با نازنین ازدواج می کند و باهم زندگی خوبی را در پیش می گیرند غافل از اینکه نازنین نه تنها به او علاقه ای ندارد، بلکه برایش نقشه شومی هم طرح کرده. در آن موقع روز، میدان قزوین خیلی خلوت بود و او در گوشه ای از یکی از خیابان ها به انتظار ایستاده بود. فرشاد در فکر و خیالات خود غرق بود که ناگهان یک خودروی پراید در مقابلش نگه داشت و سرنشینان آن با قمه و شمشیر به جانش افتادند.

مرد جوان با التماس از مردان غریبه می خواست که از کتک زدن او دست بردارند. نمی دانست چه گناهی مرتکب شده که مردان ناشناس او را به باد کتک گرفته اند. زیر مشت و لگد و ضربات شمشیر آنها بود که چشمش به دختر موردعلاقه اش افتاد. نازنین به همراه مرد جوانی در چند متری او ایستاده و صحنه کتک خوردن او را تماشا می کرد. مرد جوان با دیدن این صحنه همه ماجرا را فهمید. او پیش از این از بچه های محل شنیده بود که نازنین به فرد دیگری علاقه دارد اما هیچ وقت تصور نمی کرد آنها برای حذف او دست به چنین کاری بزنند.

پسر موتورسوار آنچه را که می دید باور نمی کرد. ۳ مرد با شمشیر و قمه به جان پسر جوانی افتاده و او را به شدت مجروح کرده و قصد داشتند او را به زور سوار خودرو کنند. با دیدن این صحنه خواست با تلفن همراهش با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تماس بگیرد که یادش افتاد آن روز تلفن همراهش را در خانه جا گذاشته است. با این حال باز هم ناامید نشد و سوار بر موتورسیکلتش به سمت کلانتری ای که در نزدیکی میدان قزوین بود به راه افتاد. او هنوز چندمتری نرفته بود که خودروی گشت پلیس را دید و با اشاره دست از ماموران خواست توقف کنند. سریع از موتور پیاده شد و به سمت ماموری که داخل ماشین نشسته بود رفت. با آنکه نفس نفس می زد و رنگ به چهره نداشت اما باید پیش از اینکه دیر می شد تمام ماجرایی را که دیده بود برای مامور کلانتری تعریف می کرد. به همین دلیل نفس عمیقی کشید و شروع کرد به تعریف کردن آنچه دیده بود.

او گفت: «۲۰ دقیقه قبل وقتی داشتم از میدان رد می شدم شاهد صحنه وحشتناکی بودم. سه مرد جوان با قمه و شمشیر از خودروی پراید ۱۳۲ سفیدرنگی پیاده شدند و به پسری که در گوشه میدان در کنار موتورش ایستاده بود حمله کردند. می خواستم بروم کمک، اما تعداد آنها خیلی زیاد بود و من دست تنها بودم. راستش را بخواهید خیلی ترسیده بودم. فقط در گوشه ای پنهان شدم و شماره پلاک ماشین را برداشتم.»

مرد جوان درحالی که شماره ای را که کف دستش نوشته بود به ماموران جوان نشان می داد ادامه داد: «آنها بعد از اینکه حسابی پسر جوان را کتک زدند او را به زور سوار ماشین خود کردند. وقتی آنها رفتند، یک دختر و پسر جوان را دیدم که در نزدیکی محل درگیری ایستاده بودند و به نظر می رسید که مردان شمشیر به دست را می شناسند. آنها هم بعد از رفتن مردان شمشیر به دست، یک تاکسی گرفتند و از محل دور شدند.»

بعد از حرف های مرد جوان، مامور کلانتری ماجرا را به مرکز پلیس مخابره کرد و به این ترتیب طرح مهار برای دستگیری آدم ربایان خشن شروع شد. تیم های گشتی پلیس به سرعت وارد عمل شدند و بعد از اعزام به محدوده ای که حادثه در آنجا اتفاق افتاده بود به گشت زنی پرداختند. آنها که مشخصات پراید آدم ربایان را در اختیار داشتند یک ساعت بعد، این خودرو را در یکی از خیابان ها شناسایی کردند. ماموران که حدس می زدند با مجرمانی خشن رو به رو هستند، تصمیم گرفتند خودروی پراید را طوری متوقف کنند که راننده فرصتی برای فرار نداشته باشد.

ماموری که پشت فرمان نشسته بود پایش را روی گاز گذاشت و در یک چشم بر هم زدن از پراید سبقت گرفت و بعد از پیچیدن جلوی ماشین پراید، پایش را روی تمرز گذاشت. راننده پراید وحشت زده پایش را روی ترمز گذاشت و صدای کشیده شدن چرخ ها روی آسفالت خایابان، توجه رهگذران را به خود جلب کرد. هنوز سرنشینان پراید به خودشان نیامده بودند که ماموران آنها را محاصره کردند و به این ترتیب ۳ مرد جوان چاره ای جز تسلیم نداشتند.

آنها از خودرویشان پیاده شده و دست هایشان را بالا گرفتند. ماموری دستبند به دست به سراغ آنها رفت. متهمان دست هایشان را روی کاپوت پراید گذاشتند و مامور جوان پس از بازرسی دقیق، به دست هایشان دستبند زد و آنها را سوار خودروی پلیس کرد. یکی از ماموران ینز به جست و جوی داخل ماشین پرداخت و جوان مجروح را که زیر صندلی های عقب ماشین افتاده بود، پیدا کرد. پسر جوان از ناحیه سر و صورت و سینه دچار جراحت شده و لباس هایش غرق خون بود اما نفس می کشید و هنوز زنده بود. جوان مجروح با تماس ماموران گشت اداره آگاهی، بعد از چند دقیقه با آمبولانس اورژانس به یکی از بیمارستان ها انتقال یافت. سه مرد دستگیر شده هم برای انجام تحقیقات و کشف راز آدم ربایی خونین به اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت انتقال داده شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. آنها در اعترافات خود گفتند که مرد جوان را نمی شناختند اما از سوی فردی به اسم کیوان برای کتک زدن و ربودن او اجیر شده بودند، فردی که به خاطر ازدواج با دختر موردعلاقه اش، دستور این آدم ربایی خونین را صادر کرده بود.

رقیب عشقی

کیوان چهره پشت پرده این آدم ربایی بود. ماجرایی که با کمک ماموران گشت پلیس آگاهی تهران و دستگیری متهمان آن وارد مرحله ای تازه شده بود. وقتی پلیس متوجه شد که متهم اصلی پرونده فراری است، تحقیقات برای دستگیری او شروع شد و ماموران با اطلاعاتی که از متهمان دستگیر شده به دست آورده بودند، توانستند محل زندگی وی را شناسایی کنند. آنها راهی این محل شدند و آنجا را زیرنظر گرفتند. به این ترتیب کیوان چند روز بعد از دستگیری همدستانش در مخفیگاهش دستگیر شد و به اداره آگاهی انتقال یافت. او که چاره ای جز بیان حقیقت نداشت در اولین جلسه بازجویی از نقشه شوم خود برای ربودن فرشاد پرده برداشت و گفت: «مدتی بود که با دختری به اسم نازنین آشنا شده بودم. او دختر خوبی بود و به وی علاقه مند شدم و تصمیم گرفتم هر طوری شده با او ازدواج کنم. درحالی که فکر ازدواج با نازنین یک لحظه هم از ذهنم خارج نمی شد، چند روز قبل او با من تماس گرفت و گفت که یکی از بچه های محل به خواستگاری اش رفته است. موضوع را که شنیدم خیلی ناراحت شدم. همه اهل محل می دانستند که من عاشق نازنین هستم و می خواهم با او ازدواج کنم و درست نبود کسی به خواستگاری او برود. برای همین تصمیم گرفتم از فردی که به خواستگاری دختر موردعلاقه من رفته، انتقام بگیرم. با نازنین تماس گرفتم و قرار شد او با فرشاد تماس بگیرد و به بهانه ملاقات، وی را به میدان قزوین بکشاند. من به نازنین گفته بودم که فقط قصد دارم با فرشاد حرف بزنم و او از نقشه ای که در سر داشتم، خبر نداشت.»

متهم ادامه داد: «قرار ما ساعت ۲ بعدازظهر ۸ آبان بود. قبل از رفتن با سه نفر از دوستانم تماس گرفتم و از آنها خواستم تا با من به محل قرار بیایند و نقشه ام را با آنها درمیان گذاشتم. طبق نقشه ای که داشتم، آنها باید بعد از رسیدن به محل قرار، به فرشاد حمله می کردند و به او درسی می دادند که فکر ازدواج با نازنین از سرش خارج شود و آنها هم به محض رسیدن به محل قرار دست به چنین کاری زدند که خیلی زود پلیس متوجه شد و همه را دستگیر کرد.»

منبع: مجله سرنخ

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

حذف رقیب عشق با شمشیر در ملاقات صوری

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • marmar

      باید اون قضیه ی تریلی رو در این مورد هم اجرا کرد.

      پاسخ ها

      • Saeed

        tnx

    • حمید 2

      چقدر خفن بود قضیه ..

    • احسان

      بنده از نيروي محترم انتظامي عاجزانه استدعا ميكنم طوري كتكشون بزنند كه تا عمر دارن لحظه به لحظه يادشون باشه همشون رو دختر هم بايد بزنن.

    • فاران

      عشقهای کذایی و بعدشم دردسر !
      امید وارم با اینگونه مسایل ریشه ای برخورد شود .

    • Saeed

      bbin faran az in be bad ya to nazar bede ya man....koshtimon ba in tarze fekret

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج