قهرمان مردم ایران، این روزها در یک نانوایی کار میکند
از ظهر درگیر ویدئوی شاطر ملایری هستم که برادر از دست داده بود اما سنگر تنور خود را ترک نمیکرد که به مردم نان برساند.
برترینها: نخست: شاید اصل جمله از توران میرهادی باشد و شاید هم نه اما این جمله از آن دست گزین گویههایی است که نمیتوانی بفهمیاش مگر آنکه تجربهاش کنی. غیر از این باشد فقط یک جمله شعاری انگیزشی است؛ «تبدیل کردن غم بزرگ به کار بزرگ.»
ساختن چیزی از غم، رنگ و لعاب دادن دادن به آن با غم شخصی و با رنجی که داریم و اضافه کردن تکهای از روحمان به محصولی که زیردستمان در حال شکل گرفتن است.
دوم: آنچه خواندید را اضافه کنید به هنری ژاپنی به نام «کینتسوگی» یا ترمیم ظروف چینی شکسته با پودر طلا که فلسفهاش ارج نهادن به نقصها و شکستها و شکستنهاست. چیزی که میشکند، ظرفی که ترک برمیدارد، تجربهای را پشت سر گذاشته که باید به آن احترام گذاشت. نباید حذفش کرد، دورش انداخت، همچنان که نباید غصهاش را خورد. به بهترین شکل ممکن باید ترمیمش کرد و وقتی ترمیمش میکنی، به رنجهای روح خودت احترام گذاشتهای.
سوم: از ظهر درگیر ویدئوی شاطر ملایری هستم که برادر از دست داده بود اما سنگر تنور خود را ترک نمیکرد که به مردم نان برساند. آنجا که صاف توی دوربین نگاه میکند و میگوید: «سنگر من همینجاست. مگه این مردم نون نمیخوان؟»، جایی است که تو باید تولد یک قهرمان را جشن بگیری. این شاطر، این آقا مجتبی قهرمان که شاید سیلی حرفهایش توی صورت خیلی از وطن فروشها خورد، احتمالا دو بند نخستین این محتوا را با هم تلفیق کرده. هم غم بزرگش را به کار بزرگ، به دادن یک درس بزرگ به ایران تبدیل کرده و هم به سبک ژاپنیها، خرده شکستههای نان درون تنورش را با طلا پیوند زده؛ با کیمیا. هر نانی که از این نانوایی بخری، داخلش خون دلها و هق هق گریههای نباریده و بغض نشکسته شاطری داخلش ترکیب شده که اگر بگویم برات بهشت است، گزافه نگفتهام.
و حالا که پای ژاپن را هم به این قصه باز کردیم شاید بهتر باشد اول این مثل معروفشان را بازخوانی کنیم: «به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی، اسبی افتاد. به خاطر اسبی، سواری سقوط کرد. به خاطر سقوط سواری، جنگی شکست خورد، به خاطر شکستی، مملکتی نابود شد و همه این مصائب به خاطر شخصی بود که از آغاز میخ را به درستی نکوبیده بود.»
اینجا باید ترکیب جدیدی بسازیم: به خاطر نانوایی، ملتی روحیه گرفتند
به خاطر این روحیه، بر دشمن متجاوز چیره شدند.
به خاطر این چیرگی، امنیتشان دو چندان گشت و همه اینها به خاطر مردی که به شهرش نان حلال داده بود.
ارسال نظر