قهرمانی جوانان ایرانی در ترکیه با حمایت صنایع غذایی بهروز
این روزها اسم «اسپورتیفای» سر زبانهاست! شاید شما هم در فضای مجازی دیده باشید که یک تیم فوتبال جوانان ایرانی در ترکیه قهرمان شده و همه در حال تبریک گفتن به آنها هستند. اما قصه از کجا شروع شده؟ در اینجا میخواهم برایتان بگوییم که چطور یک برند ایرانی، دستی روی سر جوانان کشورمان گذاشت و نتیجهاش افتخاری شد برای همه ایران.
این روزها اسم «اسپورتیفای» سر زبانهاست! شاید شما هم در فضای مجازی دیده باشید که یک تیم فوتبال جوانان ایرانی در ترکیه قهرمان شده و همه در حال تبریک گفتن به آنها هستند. اما قصه از کجا شروع شده؟ در اینجا میخواهم برایتان بگوییم که چطور یک برند ایرانی، دستی روی سر جوانان کشورمان گذاشت و نتیجهاش افتخاری شد برای همه ایران.
ماجرا از کجا آغاز شد؟
شش ماه پیش، وقتی آکادمی اسپورتیفای تصمیم گرفت یک پروژه بزرگ استعدادیابی راهاندازی کند، صنایع غذایی بهروز وارد ماجرا شد و گفت: «ما اینجا هستیم!» نه برای اینکه فقط نامشان را لوگو کنند روی لباس، بلکه واقعاً میخواستند کمک کنند تا بچههای باستعداد ایران پیشرفت کنند.
دکتر سجاد کرمی، آن آقایی که خودش کاراتهکار قهرمان بوده و اکنون در دانشگاه تدریس میکند، سرپرستی این کار را بر عهده گرفت. برنامهشان به این صورت بود: به سه استان مختلف بروند، بچههای ۱۰ تا ۱۶ سال را تست بگیرند، آنهایی که واقعاً استعداد دارند را انتخاب کنند، و به آنها آموزش حرفهای بدهند.
از تست گرفتن تا انتخاب ۵۰ ستاره
تصور کنید صدها پسر جوان از گوشه و کنار ایران آمدند تا خودشان را نشان دهند. از آن همه بچه، فقط ۵۰ نفر انتخاب شدند! نه فقط به خاطر اینکه توپ بازی میکردند، بلکه چون رفتارشان درست بود، در درس خوب بودند و خانوادهشان نیز حمایتشان میکرد.
نکته جالب اینجاست که بهروز نه تنها پولش را داد، بلکه واقعاً دلش در کار بود. برای خانوادههایی که وضع مالیشان خوب نبود، کمکهای اضافهای برنامهریزی کردند. حتی برای والدین جلسه میگذاشتند تا بفهمند فرزندشان چه مسیری را طی میکند.
تمرینها و آمادهسازی حرفهای
این ۵۰ استعداد برگزیده در اردوهای منظم شرکت کردند. نه فقط فوتبال یاد گرفتند، بلکه اخلاق حرفهای، کار تیمی، و احترام به حریف را نیز آموختند. مربیان باتجربه روزانه با آنها کار میکردند و والدینشان نیز مرتب از روند پیشرفت فرزندانشان باخبر میشدند. صنایع غذایی بهروز در این مرحله نیز کاملاً در جریان امور آنها بود. آنها هزینههای اردو را تأمین میکردند، مشاورههای ارائه میدادند تا بچهها هم در ورزش و هم در درس موفق باشند.
سفر به ترکیه و لحظه طلایی
بعد از شش ماه تمرین، وقت آن رسید که این بچهها خودشان را در مسابقات بینالمللی آنتالیا ثابت کنند. صادقانه بگویم، هیچ کس انتظار نداشت همین اولین بار، اینقدر خوب عمل کنند!
اما اتفاق افتاد. تیم اسپورتیفای یکی پس از دیگری حریفانش را شکست داد. در فینال نیز با یک بازی فوقالعاده، جام را بالای سر بردند. لحظهای که سرود ملی ایران پخش شد و پرچم ایران بالا رفت، خیلیها در ایران نیز جلوی تلویزیون اشک شوق ریختند.
چرا این قهرمانی خاص بود؟
ببینید! قهرمان شدن در فوتبال کار عجیبی نیست. اما اینجا یک چیز فرق میکرد: این بچهها از خانههای معمولی آمده بودند، از شهرهای کوچک و بزرگ و برای اولین بار داشتند احساس میکردند که یکی باور دارد به آنها.
بهروز نیز نشان داد که یک شرکت ایرانی میتواند کاری بکند که فقط پولش خرج تبلیغات نشود، بلکه واقعاً آینده جوانان را بسازد. یعنی آنها یک قدم جلوتر رفتند و گفتند: «ما نمیخواهیم فقط محصولمان را بفروشیم، میخواهیم کشورمان را قویتر کنیم.»
پشت صحنه موفقیت
موفقیت این تیم فقط نتیجه تلاش خود بچهها نبود. یک تیم کامل پشت سرشان قرار داشت: مربیان باتجربه، روانشناسان ورزش، متخصصان تغذیه، و البته حمایت مادی و معنوی مداوم صنایع غذایی بهروز.
در طول این شش ماه، بچهها نه تنها فوتبال یاد گرفتند، بلکه با فرهنگهای مختلف آشنا شدند، زبان انگلیسی یاد گرفتند و حتی در کلاسهای آموزش زندگی شرکت کردند. هدف این بود که آنها نه فقط فوتبالیست خوبی باشند، که انسانهای کاملی نیز محسوب شوند.
واکنشها و حس خوب جامعه
در شبکههای اجتماعی، هزاران نفر داشتند به این بچهها و برند بهروز تبریک میگفتند. خیلیها مینوشتند: «آفرین که یکی پیدا شد کار درست بکند!» یا «ای کاش بقیه شرکتها نیز اینگونه عمل میکردند!»
چیزی که بیش از همه توجه را جلب کرد، صداقت این پروژه بود. یعنی همه چیز شفاف بود، والدین میدانستند فرزندشان کجاست و چه کاری میکند، و هیچ چیز پشت پرده نبود.
حتی رسانههای ورزشی خارجی نیز از عملکرد این تیم و نحوه حمایت بهروز تحسین کردند. آنها گفتند که این مدل حمایت از جوانان، الگویی است که سایر کشورها نیز میتوانند از آن یاد بگیرند.
تأثیر بر صنعت و جامعه
این موفقیت تأثیرات مثبت زیادی داشت. نخست اینکه ثابت شد برندهای ایرانی میتوانند در عرصه بینالمللی موفق باشند. دوم اینکه نشان داد سرمایهگذاری روی جوانان، بهترین سرمایهگذاری است. و سوم اینکه الگویی ایجاد شد برای سایر شرکتها تا آنها نیز مسئولیت اجتماعی خود را جدی بگیرند.
خیلی از مدیران شرکتهای دیگر پس از این موفقیت، تماس گرفتند تا از تجربه بهروز استفاده کنند و پروژههای مشابه راهاندازی کنند. این نشان میدهد که این حرکت، شروع یک موج بزرگتر است.
درسهایی برای آینده
اگر از این قصه درسی بخواهیم بگیریم، اینکه وقتی یک شرکت واقعاً بخواهد کمک کند، نه فقط برای تبلیغات، نتیجهاش برای همه خوب است. بچهها موفق میشوند، شرکت محبوب میشود و کل جامعه احساس بهتری پیدا میکند.
بهروز با این کار نشان داد که میشود هم تجارت کرد و هم برای کشور کار مفیدی انجام داد. امیدواریم شرکتهای دیگر نیز این مسیر را ادامه دهند.
نگاهی به آینده
اکنون که این موفقیت به دست آمده، برنامه این است که پروژه ادامه داشته باشد و حتی بزرگتر شود. بهروز قول داده که این فقط شروع کار بوده و میخواهند در استانهای دیگر نیز همین کار را بکنند.
برای بچههایی که اکنون قهرمان شدهاند، مسیر ادامه دارد. شاید فردا همین پسران را در تیم ملی ببینیم، یا در تیمهای بزرگ اروپا. اما مهمتر از همه، آنها یاد گرفتند که با تلاش و پشتکار، میتوان به اهداف بزرگ دست یافت.
پیامی برای جوانان
در آخر نیز یک پیام داریم برای جوانانی که این مطلب را میخوانند: اگر استعداد دارید، ناامید نشوید. امروز بهروز و اسپورتیفای این فرصت را دادند، فردا شاید شرکتهای دیگر نیز پیدا شوند که باور کنند به شما. فقط کافی است تلاش کنید و صبور باشید.
قهرمانی این بچهها نشان داد که ایران پر از استعدادهای پنهان است. فقط کافی است کسی باشد که دستشان را بگیرد و راهشان را نشانشان دهد. امیدوارم این آغاز یک حرکت بزرگتر باشد که آینده ورزش ایران را بسازد.
برای کسانی که میخواهند بیشتر بدانند، میتوانند به سایت صنایع غذایی بهروز سر بزنند و ببینند این مجموعه چه کارهای دیگری نیز انجام میدهد.
این قصه نشان میدهد که وقتی نیت خیر با عمل درست همراه شود، نتیجهاش برای همه خوش است. امید است سایر برندها نیز از این الگو پیروی کنند و ما شاهد موفقیتهای بیشتری در آینده باشیم.
ارسال نظر