جزییات اسارت ۱۵ ملوان ایرانی در سومالی
حدود ۲ ماه پیش ۱۷ صیاد بلوچ، از بندر کنارک سیستان و بلوچستان به قصد ماهیگیری راهی آبهای سومالی شدند اما این سفر با حوادث هولناکی همچون کشته شدن ۲ نفر از آنها و زندانی شدن بقیه همراه شد.
همشهری آنلاین _ فتانه احدی: حدود ۲ ماه پیش ۱۷ صیاد بلوچ، از بندر کنارک سیستان و بلوچستان به قصد ماهیگیری راهی آبهای سومالی شدند اما این سفر با حوادث هولناکی همچون کشته شدن ۲ نفر از آنها و زندانی شدن بقیه همراه شد.

حدود ۲ ماه پیش ۱۷ صیاد بلوچ، از بندر کنارک سیستان و بلوچستان به قصد ماهیگیری راهی آبهای سومالی شدند اما این سفر با حوادث هولناکی همچون کشته شدن ۲ نفر از آنها و زندانی شدن بقیه همراه شد. حالا و بعد از گذشت هفتهها از این حادثه، یکی از ملوانان از جزئیات اتفاقاتی میگوید که برای آنها رخ داد.
اوایل مهرماه امسال بود که ۱۷ صیاد بلوچ در بندر کنارک استان سیستان و بلوچستان سوار یک لنج صیادی شدند و برای صید ماهی به دریا زدند. مقصد آنها دریای سومالی بود و آنها میخواستند پس از رسیدن به مقصد با سومالیها قرارداد صیادی بسته و با پرداخت مالیات اجازه صید بگیرند. اما اتفاقی عجیب سرنوشت این ۱۷ نفر را تغییر داد.
وقتی لنج صیادی به بندر بوساسو، شهری در شمال سومالی رسید، طرف ایرانی با ۲ نماینده از دولت سومالی وارد مذاکره شد. بعد از بستن قرارداد، ملوانان لنج صیادی ایرانی با همراهی یک مامور امنیتی از سومالی، ۲ روز در آبهای این بندر ماهیگیری کردند. بعد از ۲ روز و جمع کردن تورهای ماهیگیری، ناخدا و ملوانان تصمیم گرفتند که راهی منطقهای دیگر در آبهای سومالی شوند. بدین ترتیب لنج آنها به راه افتاد اما زمانی که صیادان در دریا پیش میرفتند صدای شلیک گلوله آنها را به وحشت انداخت. گلولههای به سمت لنج ایرانی شلیک میشد و ناخدا و معاونش همان ابتدا هدف اصابت گلوله قرار گرفته و جانشان را از دست داد. با توقف لنج، ۱۵ نفر دیگر از سوی نیروهای نظامی اسیر و به خشکی منتقل شدند.
کلاهبرداری
زبیر بلوچ یکی از ملوانانی که در لنج صیادی حضور داشت، در گفت و گو با همشهری میگوید: وقتی تیراندازی رخ داد، هر یک از ملوانها سرگرم کاری بودند. سکاندار پشت سکان در حال هدایت لنج بود و ناخدا نیز در کابینش مشغول انجام کارهایش بود. هنوز به مقصد نرسیده بودیم که این اتفاق رخ داد. نخستین کسی که کشته شد سکاندار بود و ناخدا که تا آن موقع در کابینش بود، هراسان بیرون آمد و به سوی او دوید که او نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفت و روی زمین افتاد.
صیاد بلوچ ادامه میدهد: همه ما وحشت کرده بودیم و نمیدانستیم باید چه کنیم. فکر میکردیم که دزدان دریایی سومالی به ما حمله کردهاند. ناگهان چند نفر از چند جهت وارد لنج شدند. آنجا بود که معلوم شد ماموران گشت دریایی سومالی هستند و برای اینکه دیگر کسی کشته نشود، به نشانه تسلیم دستان خود را بالا بردیم.
این ملوان میگوید: همه به شدت ترسیده بودیم و نمیدانستیم چه بر سرمان خواهد آمد. آنجا بود که فهمیدیم افرادی که خود را نماینده کشور سومالی معرفی کرده و با ما قرارداد بسته و پول گرفته بودند، کلاهبردار بودند. پلیس سومالی آنها را دستگیر و لنج ما را توقیف کرد و همه ما را به بندر بوساسو بازگرداند.
یک ماه سرگردانی
وقتی ملوانان ایرانی به بندر بوساسو منتقل شدند به آنها گفته شد که باید جریمهای که به پول ایران معادل ۱۰ میلیارد تومان بود، پرداخت کنند تا اجازه بازگشت به کشور را به آنها بدهند.
ملوان کنارکی میگوید: باشنیدن این حرف، فکر کردیم که دیگر نمیتوانیم بازگردیم، چون هیچکدام ما آنقدر پول نداشتیم.
بدین ترتیب روزهای اسارت صیادان ایرانی آغاز شد. آنها در لنج صیادی خودشان محبوس شدند و هر چند برای مدتی آذوقه و خوراکی داشتند، اما از فکر تمام شدن آذوقه و عدم بازگشت به ایران، وحشت به جانشان انداخته بود.
زبیر بلوچ ادامه میدهد: روزها را یکی پس از دیگری سپری میکردیم. افکار زیادی ذهن ما را درگیر کرده بود. هر روز به خانوادههایمان فکر میکردیم. همه ما جوانان بین ۱۸ تا ۳۰ ساله بودیم که برای آیندهمان کلی برنامه داشتیم. با این حال در آن روزها واقعا فکر میکردیم زنده نخواهیم ماند.
او میگوید: ۳۰ روز گذشت و این در حالی بود که هر روز به اندازه یک عمر طول کشید. در این بین مذاکراتی بین ماموران دولتی سومالی و صاحب لنج صورت گرفته بود اما ما نمیدانستیم. در حقیقت صاحب لنج در حال تهیه مبلغ جریمه بود اما چیزی به ما نگفته بود. از طرفی ما عزادار دوستان خود بودیم که بیگناه جانشان را از دست داده بودند. اجساد آنها از وقتی به سواحل سومالی منتقل شدیم، به یک سردخانه انتقال یافته و در آنجا نگهداری میشد.
صیاد جوان ادامه میدهد: درست یک ماه از سرگردانی و اسارت ما در سواحل سومالی گذشته بود که یک روز به ما خبر دادند جریمه پرداخت شده و ما میتوانیم بازگردیم. باورمان نمیشد کابوسی که در آن گیر کرده بودیم تمام شده است. شادی بچهها لنج را پر کرده بود. از اینکه بلاخره آزاد شده بودیم و میتوانستیم به خانه برگردیم، سر از پای نمیشناختیم.
بلاخره موتور لنج بعد از یک ماه روشن شد و ما در حالی که پیکر دوستانمان را هم تحویل گرفته بودیم، به راه افتادیم. گشت دریایی سومالی حدود ۷۰ مایل ما را همراهی کرد تا گیر دزدان دریایی نیفتیم و به راحتی از آبهای آن کشور خارج شویم. ۸ روز در دریا بودیم تا به آبهای ایران رسیدیم و با دیدن خانوادههایمان، جان دوبارهای گرفتیم.
ارسال نظر