آقای قاسمخانی، خیلی مبارک است که عصبانی هستید!
در گفتوگویی جدید که در یکی از برنامههای اینترنتی میان پیمان قاسمخانی و امیرمهدی ژوله انجام شد، سخنان صریح و بیپرده قاسمخانی درباره وضعیت امروز جامعه و امکانناپذیری ساخت آثار انتقادی، بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی پیدا کرد.
برترینها: در گفتوگویی جدید که در یکی از برنامههای اینترنتی میان پیمان قاسمخانی و امیرمهدی ژوله انجام شد، سخنان صریح و بیپرده قاسمخانی درباره وضعیت امروز جامعه و امکانناپذیری ساخت آثار انتقادی، بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی پیدا کرد.

قاسمخانی، نویسنده شناختهشده سریالها و فیلمهای کمدی همچون شبهای برره، پاورچین، نقطهچین و مارمولک، در پاسخ به پرسش ژوله درباره احتمال ساخت شبهای برره ۲، بهشکلی بیسابقه از شرایط موجود ابراز ناراحتی کرد و گفت: «الان عصبانیام»؛ جملهای که بهسرعت به یکی از نقلقولهای پرتکرار کاربران تبدیل شد.
او توضیح داد که دلیل این عصبانیت، نه پیچیدگیهای تولید و نه دشواریهای کار حرفهای، بلکه «بیمعنا شدن طنز انتقادی» در برابر وضعیت امروز کشور است. قاسمخانی با اشاره به رخدادهایی مانند آتشسوزی جنگلهای هیرکانی، خشک شدن دریاچهها و مجموعهای از بحرانهای زیستمحیطی و مدیریتی گفت: «وقتی همهچیز از سوءمدیریت میآید، دیگر چیزی برای طنز ساختن نمیماند.» او تأکید کرد زمانی که شبهای برره ساخته میشد، «چیزهایی هنوز درست بود» و چارچوبی وجود داشت که طنز میتوانست بر پایه آن نقد کند؛ اما امروز «هیچچیز سر جای خودش نیست» و دیگر نمیتواند مثل گذشته بنویسد یا مانند شخصیتهایی چون امیرحسین قیاسی با مسائل شوخی کند.
ما همه عصبانی هستیم
این بخش از گفتوگو برای بسیاری از کاربران قابل درک و نماینده حال عمومی جامعه تلقی شد. در واکنشها، کاربران نوشتند که خشم و دلزدگی او برایشان آشناست و سخنانش «حس جمعی» فرسایش و بیاعتمادی را بازتاب میدهد؛ حسی که سالهاست در لایههای جامعه انباشته شده. برخی کاربران حتی نوشتند «ما هم مثل قاسمخانی عصبانیایم» یا «شرایط دیگر قابل تحمل نیست».
شبهای برره ۲؛ شاید وقتی دیگر
در نهایت، این گفتوگو بهجای تمرکز صرف بر امکان ساخت برره ۲، بحث گستردهتری درباره حال جامعه و نقش طنز ایجاد کرد؛ اینکه در فضایی فرسوده و اشباع از بحران، هنر چگونه میتواند همچنان معنا پیدا کند. سخنان قاسمخانی نشان داد که گاهی محصولات هنری کنار میروند و آنچه اهمیت پیدا میکند «گفتنِ راستِ احساس هنرمند» است ــ احساسی که اینبار میلیونها نفر با آن همراه شدند.
همان که ژوله گفت، همان درست است
ژوله نیز در بخش دیگری از گفتوگو اشاره کرد که «وقتی نمیشود حرف اصلی را زد، بهاجبار حرفِ بیخطر زده میشود». او این وضعیت را نوعی سانسور خودخواسته توصیف کرد؛ جایی که طنزنویس بهجای پرداختن به مسائل واقعی، ناچار میشود حرفهایی بزند که «کسی را ناراحت نکند». ژوله گفت این وضعیت نه فقط طنز، بلکه اساساً امکان گفتوگو و اندیشه را محدود میکند و در نهایت به بیاثر شدن هنر منجر میشود. این نگاه مکمل سخنان قاسمخانی بود و تصویر کاملتری از احساس مشترک دو طنزنویس درباره فضای فرهنگی امروز ارائه داد.
البته نکته اینجاست که پیمان قاسمخانی به زعم برخی کاربران شاید کمی دیر متوجه وخامت اوضاع شده است.
ارسال نظر