۱۵۶۹۷۸۲
۱ نظر
۱۳۹۹
۱ نظر
۱۳۹۹
پ

این مرد متولد شد تا به موسیقی ایران ریتم و رنگ بدهد

بالای تقویم رومیزی، ۲۳ آذر را علامت زده‌ام؛ شب تولد منوچهر چشم‌آذر. نمی‌دانم چرا؟ شاید چون هربار که موسیقی‌های ماندگار او پخش می‌شوند، انگار بخشی از شمع عمر من دوباره روشن می‌شود.

برترین‌ها_نیما نوربخش:  بالای تقویم رومیزی، ۲۳ آذر را علامت زده‌ام؛ شب تولد منوچهر چشم‌آذر. نمی‌دانم چرا؟ شاید چون هربار که موسیقی‌های ماندگار او پخش می‌شوند، انگار بخشی از شمع عمر من دوباره روشن می‌شود. شاید چون هر چیزی که از روزهای خوبم به جا مانده، در موسیقی اوست. آن روزها نمی‌دانستم «کلبه من» قرار است خانه‌ چند نسل شود. نمی‌دانستم «گلایه‌ها» قرار است بغض‌هایی را صدا کند که صاحبانش جرأت فریادش را نداشتند. نمی‌دانستم «شب پرستاره» قرار است دل مهاجران را گرم کند آن هم در دورترین شهرهای جهان. حالا استکان چای را روی میز می‌گذارم و چراغ را خاموش می‌کنم. می‌خواهم امشب برای چند دقیقه، همه چیز را از اول ببینم، از آن شب که هنوز بچه بودم و هنوز عاشق نبودم.

photo_2025-12-14_19-41-33

پرده اول – اولین برخورد با سال ۲۰۰۰

سرآغاز دهه 70، من هنوز خیلی کوچک بودم. اما یک شب در خانه مادربزرگ، وسط شلوغی مهمانی، درست آنجا که صدا به صدا نمی رسید، کسی نوار کاستی را پخش کرد که دل همه را لرزاند: «سال سقوط سال فرار/ سال گریز و انتظار/ فصل شکفتن فلز/ سال سیاه دوهزار...» نمی‌دانم چرا در همان لحظه، همه چیز ساکت شد. عمه خانم که همیشه پرحرف بود دهانش خشک شد. پدرم سیگارش را نیمه‌کاره گذاشت و من، کودک کوچک خانه، فقط به ارتعاش عجیب صدا گوش دادم. سال‌ها بعد فهمیدم این سکوت ناگهانی، سوا از ترانه اردلان سرفراز، جدا از صدای داریوش، همان حضور منوچهر چشم‌آذر بود؛ هم او که بلد بود نت سکوت را عاشقانه بنوازد، هم او که بلد بود لحظه‌های نیامده را شنیدنی کند.

file (4)

پرده دوم – جوانی و گلایه‌ها

سال‌ها گذشت. جوان شدم، عاشق شدم، شکستم و یک شب وقتی با دوستی در خیابان قدم می‌زدم، از مغازه ساندویچی نبش دانشگاه آهنگ خاطره‌انگیزی به گوشم رسید: آهنگی از دورها، نورها، عبورها. اِبی داشت می‌خواند: «شب که می‌شه به عشق تو/ غزل غزل صدا می‌شم/ ترانه‌خون قصه‌ی/ تموم عاشقا می‌شم...» من ایستادم. دوستم گفت: «چته؟» نمی‌توانستم جواب بدهم. صدای اِبی می‌آمد اما پشت آن صدا، چیزی بود که انگار از قلب من بیرون می‌آمد. یک بغض قدیمی، یک غم نجیب. آن شب فهمیدم چشم‌آذر فقط آهنگ نمی‌سازد، او حرف‌هایی را می‌زند که ما بلد نیستیم به همدیگر بگوییم.

پرده سوم –شب پرستاره‌ در آنور آب

چند سال بعد، دوستانم یکی‌یکی رفتند. اروپا، آمریکا، استرالیا و من برای هزارمین بار «شب پرستاره» را شنیدم؛ اینبار نه در ایران، که از پشت تلفن دوستی قدیمی در حومه برلین. دوست مهاجرم گفت: «نوار را گذاشتم و نشستم روبه‌روی پنجره و به تو زنگ زدم» گفتم چرا؟ گفت: «آخه هر وقت دلم برای تو و ایران تنگ می‌شه، این آهنگ رو می‌ذارم» از پشت تلفن، شور آهنگ را با تمام وجودم حس می کردم: «یکی تو فکره عشقه، یکی تو فکر یاره/ یکی همیشه مست و یکی منم که بی تو بیقراره...» ملودی به‌طور عجیبی گرم بود و صدای حمیرا گرمتر. می‌گفت: «حتی این آپارتمان سرد و بی‌روح آلمانی با این آهنگ، عطر چای ایرانی گرفته» آن شب فهمیدم چرا چشم‌آذر بعد از انقلاب، حتی در غربت، باز هم آهنگ‌هایی ساخت که وطن را با خودش حمل می‌کردند. تو گویی باور داشت که سرمای غربت را می‌شود با چند نت گرم کرد.

پرده چهارم – شادی شریف موسیقی

سال‌ها بعد در یک مهمانی خانوادگی، وسط شلوغی و خنده، کسی گفت: «یه آهنگ شاد بذار، شازده خانم رو بذار» وقتی آهنگ با صدای ستار پخش شد، مادربزرگم که سال‌ها بود نمی‌رقصید، آرام آرام شانه‌هایش را تکان داد. پدرم که همیشه جدی بود، لبخند زد. حتی مادرم که از شلوغی فراری بود، سرش را با ریتم تکان داد. این آهنگ یک چیز عجیبی داشت؛ قدرتی که سن‌ها را کنار هم می‌نشاند. همه حتی اگر مشکلات دنیا روی دوششان باشد، انگار برای چند دقیقه کودک می‌شوند. این معجزه چشم‌آذر بود: او شادی را شریف می‌کرد.

پرده پنجم – خاطراتی که نمی‌میرد

چند سال بعد، یکی از عزیزترین آدم‌های زندگی‌ام را از دست دادم. روز سوم، خانه‌مان شلوغ بود، همه آمده بودند تسلیت بگویند. یکی از مهمان‌ها، توی کوچه داخل ماشینش نشسته بود و آهنگی با صدای مهستی را می‌شنید: «با قلب من بازی نکن ای خوبِ خوب ای خوب من/ ای صبح بی‌غروب من با قلب من بازی نکن...» لحظه‌ای که ملودی شروع شد، چیزی در قلبم فرو ریخت. آرام اما عمیق. این آهنگ همیشه برایم یادآور مهربانی بود؛ مهربانی‌ای که دیگر نیست؛ مهربانی‌ای که جای خالی‌اش می‌سوزد. چشم‌آذر بلد بود از نرمی و لطافت موسیقی، مرهم بسازد؛ آن هم برای زخم‌هایی که هیچ‌کس نمی‌بیند.

پرده ششم – بی‌بی‌گل و خنده‌ای که دوباره برگشت

چند ماه بعد، یک روز زمستانی، با همسرم خانه را تمیز می‌کردیم. خسته و بی‌حوصله. او گفت: «بذار یه چیزی بخونه که حال‌مون خوب بشه» و زد روی پلی‌لیست موبایلش. اولین آهنگ، کاری با صدای معین، ترانه هدیه و آهنگ چشم‌آذر بود: «بی‌بی گل فدات بشم دیگه بی تو خستم بی‌بی گل/ یکی از همین روزا می‌بینی شکستم بی‌بی گل...» چنان خندیدیم و رقصیدیم که گریه‌مان گرفت. نه از خود آهنگ، که از خاطره‌هایی که بیدار می‌کرد. از روزهایی که زندگی هنوز این‌قدر سخت نشده بود. بی‌بی‌گل اما شبیه یک نسیم بود؛ نسیمی که گرد وغبار غم را از روی دل برمی‌داشت و می‌برد جایی در حوالی جاده‌ای بی‌سوار خالی می‌کرد و برمی‌گشت روی شانه‌هایت.

پرده هفتم – شب تولد اوست

 حالا امشب در شب تولدش، شمع کوچک روی میز می‌سوزد، خانه در سکوت است و من این یادداشت را می‌نویسم تا بگویم: منوچهر چشم‌آذر فقط آهنگساز نیست، او بخشی از حافظه شنیداری یک ملت است. کسی که با ملودی‌هایش، کودکی را روشن کرد، جوانی را معنا داد، غربت را قابل تحمل کرد و در دل مردم، یک آشیانه گرم ساخت؛ آوای او هنوز از دل آکاردئونی برمی‌آید که پدرش در کودکی برایش خرید؛ همان سال‌ها که بچه‌ای لاغر و خجالتی بود در اردبیل. آن روزها شاید نمی‌دانست این ساز کوچک، راهی به جهانی باز می‌کند که در آن میلیون‌ها نفر با آهنگهایش می‌خندند، گریه می‌کنند، دل‌شان می‌لرزد، عاشق می‌شوند و گاهی تنهاییشان را روی شانه‌ ساز‌های او می‌گذارند. در خیابان‌های تهران، در کوچه‌های اردبیل، در خاطرات خانه‌های لس آنجلس و در نت‌هایی که هیچ‌گاه خاموش نمی‌شوند. تولدت مبارک منوچهر چشم‌آذر، آقای ریتم و رنگ و راز.

 

وب گردی

خبرفوری: کچل ها بزودی منقرض میشوند

معرفی شامپو ضد ریزش مو در برنامه زنده صدا سیما!!

سفارش محصول

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    خیلی قشنگ و خاطره‌انگیزترین بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج