adexo3
۴۴۷۰۸۷
۲۵ نظر
۵۰۰۳
۲۵ نظر
۵۰۰۳
پ

طلاق؛ ۶ روز پس از ازدواج!

مسیر مشترک زن و مرد جوان خیلی زود بــــه دو راهی رسیده بود. چراکه آنها باید بین جدایی یا ادامه زندگی پر ازمشاجره، یکی را انتخاب می‌کردند. زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم تنها شش روزپس ازشروع زندگی مشترک!

روزنامه ایران: مسیر مشترک زن و مرد جوان خیلی زود بــــه دو راهی رسیده بود. چراکه آنها باید بین جدایی یا ادامه زندگی پر ازمشاجره، یکی را انتخاب می‌کردند. زوج جوان برای طلاق به دادگاه آمده بودند، آن هم تنها شش روزپس ازشروع زندگی مشترک!
داماد ۲۹ سال داشت برای نخستین بار در صفحه دوم شناسنامه‌اش اسم خانمی به‌عنوان همسر نوشته شده بود. اما درشناسنامه عروس خانم که دو سالی هم بزرگترازداماد بود، اسم دو مرد به‌عنوان شوهر به چشم می‌خورد. چراکه او چند سال پیش ازدواج کرده و خیلی زود طلاق گرفته بود.
«اصغر» و «ملیحه» در صبح سردِ واپسین روز پاییز به شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند. از چند روز پیش کفش و کلاه کرده بودند تا رابطه زناشویی‌شان را که از آن به تلخی یاد می‌کردند برای همیشه قطع کنند.درآن شرایط به نظر می‌رسید نقاط روشن و شیرین زندگی مشترک را فراموش کرده و تنها به نقاط تاریک و ناهموار این رابطه تمرکز کرده بودند. روی دادخواست آنها نوشته شده بود؛ «طلاق توافقی».
مرد کارمند یک شرکت خصوصی و زن کارمند بانک بود. آشنایی آنها به چند ماه پیش باز می‌گشت.آن روز گرم تابستانی، اصغر کیف پولش را در خیابان گم کرده بود که عصر همان روز با تماس یک زن سر قرار رفت و آن را پس گرفت. آن زن ملیحه بود و گر چه امانتداری امری ذاتی در شغلش به شمار می‌آمد، اما عزت نفسش اجازه مژدگانی گرفتن نمی‌داد، با این حال مرد جوان به او ابراز علاقه کرد و جرقه یک رابطه عاشقانه میان آنها زده شد. در روزهای بعد چند تماس تلفنی بین آنها برقرار شد. آنگاه که ملیحه با پیشنهاد ازدواج روبه‌رو شد، موضوع طلاق از همسر اول را پیش کشید و گفت:«فکرمی کنم ازدواج‌مان سرانجام خوبی نداشته باشد.» او ترجیح می‌داد با مردی کوچکتر از خودش ازدواج نکند.
درمقابل اصغر جوانی احساساتی بود که به هر بهانه‌ای گل وانواع هدیه را برای ملیحه می‌خرید تا اینکه توانست دل او را به دست آورد.نخستین مانع ازدواج آنها مخالفت خانواده اصغر بود که به پسرشان تأکید کرده بودند دور ملیحه را خط بکشد.از سوی دیگر خانواده زن جوان هم با این وصلت مخالف بودند و به دخترشان توصیه می‌کردند در ازدواج دومش محتاط‌ تر باشد.
یک ماه بعد اصغر و ملیحه تصمیم گرفتند پنهان از دو خانواده به دفترخانه بروند و در تنهایی خودشان عقد کنند. زوج جوان تصور می‌کردند خانواده‌ها را در مقابل عمل انجام شده قرار می‌دهند تا با ازدواج آنها کنار بیایند. اما این تصور در همان روز اول از بین رفت چراکه ملیحه با توهین‌های مادر شوهرش روبه‌رو شد و دعوای مفصلی بین آنها رخ داد. در این میان اصغر تنها به معذرت خواهی از طرف مادرش اکتفا کرد و نتوانست کار دیگری انجام دهد. نخستین اختلاف جدی عروس و داماد از همانجا شروع شد تا اینکه اصغر قهر کرد و به خانه مادرش رفت. دعوا و اختلاف آنها در روزهای بعد نیز ادامه پیدا کرد. اما ملیحه طوری رفتار کرد که خانواده‌اش بویی از ازدواج یا اختلاف او با همسر و مادرشوهرش نبرند.
در آن صبح سردِ واپسین روز پاییز راهروی مجتمع قضایی دادگاه خانواده - ونک - چندان شلوغ نبود، اما زن و شوهرهایی برای پیگیری پرونده‌های خود حضور داشتند. دراین میان ملیحه تصمیم گرفته بود هر طور شده از شوهرش طلاق بگیرد و تا خانواده‌اش از ازدواج شان خبردار نشده‌اند به ماجرا پایان دهد،چراکه ملیحه فکرش راهم نمی‌کرد اصغر به مادرش وابستگی زیادی داشته باشد. در همان لحظات انتظار پشت اتاق دادگاه، اصغر هم تصمیم گرفته بود هرگز کاری نکند که بین مادر و همسرش ناچار به انتخاب یکی از آنها شود. از اینکه می‌دید همسرش زودرنج است و موقع بحث نمی‌تواند خودش را کنترل کند، عصبانی بود. از اینکه می‌دید انتظارات و آرزوهایش با واقعیت‌های زندگی جور درنمی آید، غصه می‌خورد و بشدت از خودش دلخور بود.

زن و مرد وقتی در برابر قاضی دادگاه ایستادند درباره مشکلات و اختلافات شان حرف زدند و توضیح دادند که درک متقابل نسبت به هم ندارند. ملیحه همه حق و حقوقش را بخشید و اصغر هم هدایایی را که داده بود پس نگرفت. بعد از دقایقی قاضی دادگاه نامه مشاور و گواهی باردار نبودن زن را از آنها گرفت و پایان جلسه را اعلام کرد. برای ملیحه این پایان تلخ بهتر از تلخی بی‌پایان بود. او قبل از آنکه از اتاق خارج شود از قاضی پرسید:«می شود کاری کنید که اسم همسر دومم از شناسنامه‌ام پاک شود؟» و قاضی به او جواب داد:«متأسفانه، طبق قانون چنین کاری فقط درباره دخترانی که قبل از آغاز زندگی مشترک طلاق بگیرند امکان پذیر است...» بعد هم ملیحه سرش را پایین انداخت و به راهرو که قدم گذاشت در جهت مخالف اصغر به راه افتاد و رفت.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • اشکی

      بزن کانال بعدی ملیحه خانم شما خیلی تصمیم عجولانه گرفتی یه جورایی مشکل از خودت بوده

    • بدون نام

      اگر پدر و مادرتون زنده اند
      هر چی که میگن قبول کنید

    • بدون نام

      سلام لعن و نفرین بر پسرانی که پس از گذشت نزدیک به سی سالشان هنوز گوششان در اختیار مادرشان است و این طور دختران و زنان را به نابودی میکشند!! حیف از لقب مرد که به این گونه افراد داده شود و نام مردی و مردانگی را به تعفن بکشند! همانطور که در این داستان هست دختر جوان روز اول بحث طلاق خود را پیش کشیدن ولی جوان خام بچه ننه بدون توجه و از روی احساس بچگی خود علاوه بر این خانم خود را نیز مضحکه کرد تا درس عبرتی باشد برای پسرانی که توان زندگی را ندارند و مثل دوران طفولیت بایستی جهت بیرون رفتن از منزل هم باید اجازه مامان را بگیرند، احترام به مادر بسیار کار ثوابی است نه تا این اندازه که زندگی دیگران را نیز آتش بزنند و خاکستر سرد کنند!!

      پاسخ ها

      • عباس از خوزستان شادگان

        احسنت دقیقا با شما موافقم این پسره هنوز اونقدر مستقل نشده بوده که بتونه تصمیماتی از خودش بگیره و گوشش هنوز مثل یک کودک دو ساله تو دست مادرش بوده و با اینکار با زندگی یک دختر بیگناه بازی کرده واقعا لعنت بر چنین آدمهای مامانی که نمیتونن قاطعانه برای خودشون تصمیم بگیرند و همچنین لعنت بر والدین دیکتاتورش که اینجور زندگی پسرشو فقط بدلیل اینکه طبق خواسته هاشون زن نگرفته بوده نابود کردن البته با اینکه این پسره خودش بیشتر مقصره بدلیل اینکه نتونسته پای حرفش بایسته ولی تو این وسط مادر پسره هم کم مقصر نبوده نباید اونرو هم نادیده گرفت

    • عباس از خوزستان شادگان

      هرچی فتنه بوده از زیر سر این مادر شوهره دیکتاتور و دخالت جو بوده که حتی یک درصد به استقلال در تصمیم پسرش احترام قائل نبوده و میخواسته پسرشو مثل یک مهره در دست بگیره و هر دختری رو که خودش میپسندیده رو با دیکتاتوری به پسرش بندازه و وقتی که دیده پسرش تصمیم به ازدواج با دختر مورد علاقه اش رو گرفته نه تنها به تصمیمش احترام نگذاشته بلکه در زندگی اونها آشوب بپا کرده و اونارو از هم طلاق داده
      به نظرم دخالت در زندگی زوجین چه از طرف خانواده شوهر و چه زن بسیار کار زشت و اشتباهی هست و خانواده ها باید یاد بگیرند که به تصمیمات نهایی فرزندشون حتی اگر مخالف تصمیم اونها باشه احترام بگذارند و کمکشون کنند و نه اینکه اگر فرزندشون مستقلانه عمل کرد اونو اذیت کنند و زندگیشو نابود کنند، چیزی که متاسفانه در کشور کم رخ میده

    • راز

      درسته دخالت خانواده ها خیلی موثر هست ودر مورد این دو نفر اجازه داده نشده که خودشون به خوبی یا بدی کاری که کرده بودن برسن شاید اگه دخالت ها نبود خوشبخت هم میشدن یا دیر تر به این نتیجه میرسیدن که درد هم نمیخورن ولی بازم ضربه اصلی رو اون خانم خورد چون با داشتن یه مهر طلاق الان دومین مهر طلاق وارد شناسنامه اش شد به همین راحتی و این برای زن و آینده اش بار سنگینی خواهد پس یک زن در ازدواج دوم باید خیلی مراقب باشه شاید الان بازم باقی خانم ها حرف منو قبول نداشته باشن وکلی دلیل و برهان بیارن ولی من مخالف سهل گرفتن ازدواج دوم هستم من فکر می کنم خیلی جرات میخواد یک شکست رو دوباره تجربه کرد

    • سروناز

      اخه مردی که هنوز ننش واسش تصمیم میگیره رو چه به زن گرفتن دختره که داشت زندگیشو میکرد هی گل و سنبل خریدی بردی مردم جامعه ما هم انقدر مرد ندیده هستن پس فردا میره خواستگاری یه دختر نوزده ساله میگه سابقه یه طلاق هم دارم خانواده دختره هم میگن تو این اوضاع بی شوهری دخترمونو رد کنیم زودتر بره و میزنن یه دختر دیگه رو بدبخت میکنن خدا همچین مادرایی رو لعنت کنه هر چی اتیشه از گور مادر پسرا بلند میشه پسر میشناسم با چهل سال سن هنوز غلام حلقه به گوش ننشه. اونوقت کافیه دختر یه نامزدی ناموفق داشته باشه یا سنش از بیست شش هفت بگذره. پسره که بچه نبوده نزدیک سی سالشه.

    • بدون نام

      طلاق بعد 6 روز !!!! اسف ناکه برای ما که خواننده هستیم چرا ؟ چونکه این ازدواج نبود بچه بازی بود همانگونه که جدایی در دادگاه تابع مقرراته ازدواج دوبرابر نیاز به اندیشه که نه با احساس بلکه باعقل ومنطق خوب نظر هایی دادین اما غافلید چرا ؟ چون قضاوت درست ندارید در ازدواج ایران چند مسله حایز اهمیته اولا سن مرد باید ده سال بزرگتر باشه چون دخترا حدود شش سال زود تر بلوغ میشن یعنی شش سال بزرگترن دهسلا نه کمتر ونه بشتر برا پسر بعدش در اخلاق ما ایرونی ها زن طلاق گرفته بیوه معنی دیگری داره البته شوهر مرده خیر که انهم بشرتها وشروتها باری ایخانم طلاق گرفته یعنی دوسال که بزر گتر بوده ده سالم نیاز پسر ه که بزرگتر باشه ودر معیاری چون خانم ازدواج وطلاق داشته در زنا شویی ده سال جلوتر پس در یک معادله ریاضی بیت و دوسال بزرگتر از پسره واین بان معنی عست که پسره باچشمش انتخاب اما خانم مطلقه وبا عقلش در ایران پدر ومادر ها معمولا برا ازدواج بچه ها ارزو هایی وعقیده فهم شرعی وعرفی ما هست حرف پدر ومادر را گوش کنیم که معمولا میگن زن مطلقه وبیوه مشگل داره نباید با پسر ازدواج کنه تمام حرف مادرش هم همین بوده زن شوهر مرده کمتر مشگل داره اما زن بیوه معمولا گرفتاره و نباید در زندگیش دوباره مسله باشه که هست حالا دیدیدین حتی خود خانم میترسه از اینکه خانواده اش بفهمن اسم پسره تو شناسنامه اش باشه اما با مادر اون پسر نتونست کنار بیاد همین ادعا همه چی رو بر ملا میکنه پس بطور کلی زن مقصر بود که دوباره از روی ( هوس اری هوس ) یک پسر را درگیر کرد

      پاسخ ها

      • وفا

        شما بهتره بیشتر روی املا و انشا کار کنی خداییش خیلی بد نوشتی

    • بدون نام

      چرا لعن ونفرین به پسری که در اخلاق درست بودن بمادرش احترام گذاشته اما به ان خانم که یکبار ازدواج وطلاق ودباره باهوس سوی این پسر امده ومیدونه نبایذ زن پسر بشه انهم دوسال کوچکتر از خودش !!!!! عیبی هم نداره دیدین میخاست اسم پسر نباشه یعنی بازم کلک و فریب بمرد بعدی !!!! جدا که کجاییم !!!! ایا شماها قضاوت گرها نمبینید بازهم دنبال کلک بود ؟؟؟

    • شادی

      انگار زندگی الکیه . تو رو خدا اینقدر الکی و سرسری به این موضوع نگاه نکنید تا کمتر با آمار طلاق مواجه بشیم.

    • بدون نام

      ایران فقط به خاطر پول و مهریه سنگین و گذاشتن سر به وشت زنها و طرفداری ازشون کار خیلی از زنها و دخترها قول زدن جوانها با مهریه بالا و طلاق و خواستن مهریه که برا مردان زندان و قرض و برگشت چک و خود کشی به ارمغان میاره و زنها هم پول مهریه رو میدن خودرو گران قیمت و چند دختر طلاق گرفته سوار خودرو با خوردن بستنی چوبی داخل خودرو دنبال شکار بعدی میشن تو خیابانها و بدنبال بیچاره کردن جوانان و مشکل هم دولتمونه و باعث این همه اعتیاد و گثافت کاری ها و غیره

    • بهروز

      اخه بچه سوسول تو هنوز شیرمیخوری چی به زن ؟ابروی هرچی مرده بردی مامانت نذاشت بمیرم برات . کاش خانم اونقدر بهت گیر میدادتا دفعه دیگه ازاین غلط ها نکنی

    • بدون نام

      سروناز خانم خودت دختری ؟ شوهرداری ؟ منظورم اینه خانم محترم زنه مطلقه کارمند بانگ که کلش کار میکنه اومده با دوسال کوچیک تر از خودش بقول شما کل وسنبل بازی وظرف 6 روز خانم گوش کن ظرف 6 روز کل وسنبل یادش رفته تازه از خواب بیدار شده من نباید با پسر کوچیک تر از خودم ازدواج کنم وبلکه باید با یک مرد انهم یا زن مرده یا جدا شده که اقلا پانزده سال بزرگتر از خانم بود ازدواج وسنبل بازی میکرد نه با این پسر بنده خدا مادرش چی گفته گفته اون خانم طلاق گرفته بجای مادرته و فریب کاره دیدین بقاضی التماس میکرد اسم این پسر تو شناسنامه اش نباشه جلل خالق چه زن فریب کاری بوده احتمالا شوهر قبیلیش هم از نامردیش وفریب کاریش طلاقش داده

    • بدون نام

      جناب اشکی سلام خسته نباشید، با اینکه مليحه خودش بحث طلاق قبلی را پیش کشیده و خانواده پسر هم مخالف بودن!!! دیگه چکار کنه پسره کی بود اصغر این همه عجله و از طرفی اختیارش با خانواده خصوصا مادر، مليحه خدایی در آن حالت بهترین تصمیم گیری را انجام داده، پسره بچه نه نه، لوس نظر، اشکی جان عزیز خودمون را بجای اون مليحه تصور کنیم آب تا گود نشده برگردی بهتره!!!

    • بدون نام

      خانواده به جای دعوا باید شرایط ازدواج را مهیا کنن

    • بدون نام

      اقا ما با رضایت خانواده ها و جشن و ......ازدواج کردیم .بعدش اختلاف با فامیل شوهر پیدا کردیم.وای به حال اینکه سرخود همچین تصمیم مهمی را عملی میکردیم.به نظر من خانم عجله و سادگی کرده و اقا اصلا امادگی فکری و روحی ازدواج نداشته و بچه گانه عمل کرده.مگه ازدواج شوخیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • خودساخته

      سلام به همه دوستان عزیز، جهت اینکه با یکدیگر بحث و جدل نکنیم و حقیقت و واقعیت و عدالت را در نظر بگیریم گفته های کار بر. 15:99 بهترین نکات مثبت را اشاره کرده اند جناب عباس از شادگان هم فرمودند، راز عزیز هم گفتند، پسره قادر به استقلال نبوده، با اینکه مادرش هم مخالفت کرده و خودش میدونسته که حریف مادرش نیست با توجه به توضیحات دختر در خصوص یک بار طلاق ولی آقا پسر باز متهورانه ادامه دادند!! حالا انصاف هرکه اندازه بینش خود شخص است، یکی یکی خود را جای دختر و پسر فرض کنیم! در اینجا موضوع حمایت از هیچکس نیست، بلکه آموزشی برای دیگران و آیندگان است، حال کجای کار دختر اشتباه بوده؟ اگر هم سنش یه کم بالا بوده تاوان آن را هم پذیرفته و بدون چشمداشت جدا شده، آیا این گونه زنان را نبایستی تشویق نمود؟ بنده خودم کمتر از سه هفته است با دختر عمو ژاله ازدواج نموده ام ولی به علت چشمداشت پدر به اموال عمو پدر ژاله دچار دلخوری شده اند و بنده مستقیم با آنکه یه خانواده سنتی هستیم به پدر گفتم اولین بار است که با شما مخالف هستم و آرزو دارم تکرار نشود، اموال عمو اصلا به من مربوط نميشود! قبلاً هم گفته بودم پدرم بیشتر به فکر مال دنیاست، منو ببخشید، طولانی شد،

    • بدون نام

      سلام من مطمئن هستم سروناز هم قربانی ازدواج نا موفق بوده

    • بدون نام

      منم به پسر نداشتهام هیچ وقت اجازه نمیدادم با مادرش عروسی کن ه دوم مطلقه باشه.خیلی از خانودهها هستن که این اجازه رو به فرزندشون نمیدن ..

    • اسرا

      وای وای نگو امان ازدست مادر شوهر2دوسال تمام به من خون آبه داد بعدش مرد و دختر اش جایگزینش شدن.

    • هادی

      کار.بدی.کردین

    • بدون نام

      اسم شوهر دومش نمیشه ولی شوهر اولش میشه .

    • بدون نام

      کاربران گرامی فهمیدید چی گفتید؟تموم شدرفت !به ما چه?

    • تري اور

      همه اينا به كنار.از اينكه سريع طلاق گرفتن و ختم بخير شدن خوشحال شدم.اين ازدواج مثل خيليهاي ديگه بوي قتل ميدا!

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج