adexo3
۵۲۹۵۳۷
۱۱ نظر
۵۰۰۹
۱۱ نظر
۵۰۰۹
پ

مرگ مرموز زن جوان فراری در قرار شوم

زن جوان متأهل که برای چندمین بار از خانه فرارکرده بود، درجریان ملاقات با مرد غریبه، به طرز مرموزی جان باخت.

روزنامه ایران: زن جوان متأهل که برای چندمین بار از خانه فرارکرده بود، درجریان ملاقات با مرد غریبه، به طرز مرموزی جان باخت.
پرونده این ماجرا از۱۷ اردیبهشت امسال و به‌دنبال شکایت خانواده زن جوان دردستوررسیدگی تیم‌های جنایی شهر‌های مینودشت و تهران قرارگرفت. به‌دنبال این شکایت مرد جوان درتهران شناسایی و دستگیر شد. او درنخستین بازجویی گفت: حدود یکسال و نیم قبل با مهسا در خیابان‌های مینودشت آشنا شدم. تمامی ارتباط ما در حد تماس تلفنی بود. حتی در فضای مجازی هم ارتباطی نداشتیم. پیشنهاد دوستی را مهسا به من داد که ارتباط ما ازهمان زمان آغاز شد. او مدام با من تماس می‌گرفت و آه و ناله می‌کرد.
از زندگی با شوهرش می‌نالید ودایم از اتفاقاتی که برایش رخ داده بود می‌گفت. اوایل دلم به حالش می‌سوخت، اما بعد از مدتی از دست کارها و رفتارهایش خسته شدم و به تهران آمدم وبه‌عنوان پیک موتوری مشغول کارشدم. اما چندی قبل متوجه شدم او از خانه فرار کرده است. به همین خاطر وقتی خانواده‌اش با من تماس گرفتند قول دادم که دخترشان را پیدا می‌کنم. به‌همین خاطر با مهسا تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم و محل قرار و زمان را نیز به خانواده‌اش گفتم. آنها هم خیلی زود خودشان را به محل قرار رسانده و مهسا را با خود بردند.
اما دی ماه سال گذشته دوباره با من تماس گرفتند و گفتند که مهسا فرار کرده و به تهران آمده است. این بارهم من با یک قرار صوری او را به خانواده‌اش برگرداندم.بعد از آن فرار رابطه‌ام با مهسا کم و تماس‌هایمان نیز هر چند وقت یکبار شد، ضمن اینکه خیلی زود خانواده‌ام به خواستگاری دختری رفتند و قرار و مدارهای ازدواج را گذاشته بودیم که ساعت ۱۱ پنجشنبه گذشته مهسا با من تماس گرفت. گفت دوباره فرار کرده و با التماس از من خواست او را ببینم.
اول قبول نکردم اما بالاخره حرف‌هایش دلم را به درد آورد. من که درشهرستان مینودشت- استان گلستان- بودم خیلی سریع راهی تهران شدم تا او را ببینم. همان موقع قرار را برای ساعت ۹ صبح جمعه ۱۵ اردیبهشت گذاشتیم. چون شماره تماس خانواده مهسا را نداشتم وقتی به تهران رسیدم با برادرم تماس گرفته و ماجرا را گفتم و از او خواستم به همراه خانواده مهسا به تهران بیایند. شب به خانه خواهرم رفتم و صبح ساعت ۹ به محل قرار که یکی از خیابان‌های نظام آباد بود رفتم. همزمان با من، برادر و خواهرم هم رسیدند اما خانواده مهسا کمی دیرتر رسیدند و همین مسأله مشکل ساز شد. مهسا کیسه دوایی دستش بود و شروع به صحبت کرد، گرم حرف زدن بودیم که ناگهان روی زمین افتاد.

من ندیدم او دارویی خورده باشد، اما برادرم گفت مهسا قرص خورد. سریع با کمک برادرم قرص‌ها را از دهانش بیرون آوردیم و فوراً او را به بیمارستان بردیم. داشتیم کارهای بستری‌اش را انجام می‌دادیم که خانواده مهسا رسیدند. بعد از آن دکتر گفت او را به بیمارستان لقمان انتقال دهیم. آنجا کار شست و شوی معده را انجام دادند. اما متأسفانه مهسا ۱۷ اردیبهشت و دو روز بعد از این ماجرا فوت کرد. حالا خانواده‌اش مدعی هستند که او را ربوده و کشته‌ام. درصورتی که او بدون هماهنگی با من خانه را ترک کرده بود و اشتباهی که انجام دادم این بود که دلم برایش سوخت و به تهران آمدم. به دنبال اظهارات مرد جوان، او با قرار بازداشت موقت بازداشت شد تا نتایج تحقیقات پزشکی قانونی وسایرابهام‌های موجود درپرونده مشخص شود.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • امین

      هر دو متاهل بودن و ارتباطم داشتن !!!
      این دیگه چه جورش بود؟!!

    • بدون نام

      من که نفهمیدم این آقا چ کاره مهسا بود ؟؟؟ ک سر قرار نمیرفت و او راه به خانوادش میرسوند؟؟؟؟

    • بدون نام

      دوستان چی خورده بوده ک با وجود شسته شوی معده بازم مرده؟؟؟؟؟

    • بدون نام

      عجب مرد احمقی، خب اخه بتوچه ک فداکاری میکردی و اونو به خانوادش بر میگردوندی، عجب خانواده بی غیرتی ک برای پیدا کردن این زن به یه مرد،غریبه متوسل میشدن ،مشخصه براشون اهمیتی نداشته ارتباط این زن مرد

    • بدون نام

      چی گفت ?چه رویی هم داره

    • طوطی

      دیه میخوان بابا !!جز این هیچی نیست,

    • بدون نام

      خیلی بیجا کردی دلت سوخته!!؟ مگه تو پلیس یا سازمان امدادی هستی!؟

    • بدون نام

      ای بابا مقصرواقعی این زنه که ول کن این بدبخت نمیشده وعجب خانواده ای خوشحالم باشین که رفته اون دنیابالاخره شب بدون استرس سرتون روروبالش میذارین واقعاسخته من میدونم وشاهدم که زنی که به هیچ مسلکی پایبندنباشه خانواده به چه روزی میفتن

    • سحر

      بابا سوپر من,بت من,اسپایدر من خخخ

    • صادق

      ...

      زن متاهل فراری!
      چقدر باید روی یک ذهن کار منفی کرد که خروج یک شریک زندگی از محیط خانه را که قرار بوده مبتنی بر عشق و تفاهم و برابری باشد ولی به هر دلیل اینگونه نشده، به اسیری تشبیه کند که از دست اربابش فرار کرده.
      متاسفم برای طرز فکرت.

    • آذرسیماب

      زن خیانتکار همون بهتر که کشته شده

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج