چگونه به اندازه یک فصل گل بخوریم!
درست است که استقلال برابر الوصل در درون دروازه و دفاع عملکرد ضعیفی داشت ولی مهمترین مشکل این تیم به خط میانی بازمیگردد که هنوز پتانسیل تکرار فاجعه شب گذشته را نیز دارد.
ورزش سه: شکست ۷ بر ۱ استقلال مقابل الوصل را نمیتوان یک حادثه فوتبالی ساده دانست؛ این نتیجه محصول مجموعهای از ضعفهای ساختاری و تاکتیکی بود که در طول بازی بارها خودش را نشان داد. الوصل تیمی است که با اتکا به بازیکنانی چون فابیو لیما و نیکولاس خیمنز بین خطوط بهخوبی کار میکند، پشت مدافعان حریف حرکت میزند و با وینگرهای سرعتی و تکنیکی مدام در عرض نفوذ میکند. وقتی مقابل چنین تیمی بازی میکنی، اگر فاصله بین خطوط بیش از ۲۰ متر باشد، دیر یا زود فاجعه رخ میدهد. استقلال اما با فاصلهای نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ متر بین خط دفاع و حمله وارد زمین شد و طبیعی بود که زمین بازی را به حریف واگذار کند.
در سالهای گذشته استقلال هافبکهایی داشت که با دوندگی بیامان این فاصله را جبران میکردند. بازیکنانی مثل رضاوند، ریگی یا مهدیپور در هر مسابقه بالای ۱۲ کیلومتر میدویدند تا خلأ موجود بین خطوط پر شود و توپ بهراحتی به پشت مدافعان نرسد. اما برابر الوصل چنین بازیکنی در ترکیب استقلال وجود نداشت. هافبکهای فعلی نه توان پرس مداوم را دارند و نه پوشش مناسبی ارائه میدهند، به همین دلیل مهاجمان الوصل بارها با آزادی عمل کامل وارد محوطه شدند و فرصتهای گلزنی خلق کردند.
نگاهی به گلهای خورده استقلال نشان میدهد که جای هافبک دفاعی در اغلب صحنهها خالی بود. در فوتبال مدرن، نقش "لاین ۲" هافبکها در مهار حملات حیاتی است، اما استقلال عملاً چنین پوششی نداشت. همین موضوع باعث شد توپهایی که مدافعان دفع میکردند، دوباره جلوی پای بازیکنان الوصل بیفتد و حمله جدید شکل بگیرد. بسیاری معتقدند مدافعان میانی مقصر اصلی بودند، اما در واقع آنها بارها وظیفهشان را درست انجام دادند و حتی جلو آمدند تا مانع گردش مهاجمان حریف شوند. مشکل اصلی ساختار تیم و عدم پوشش میانه میدان بود.
دروازهبان هم شب کابوسواری داشت. آدان از ۹ ضربهای که به سمت چارچوب استقلال زده شد، ۷ بار دروازهاش را باز شده دید. آماری فاجعهبار برای دروازهبانی با تجربه بالا و قرارداد چند میلیون دلاری. واقعیت این است که حداقل در پنج گل او بهطور مستقیم مقصر بود؛ خروجهای بد، عکسالعملهای کند و جایگیریهای اشتباه کار را برای الوصل آسان کرد. در سال گذشته، استقلال با سیدحسین حسینی بارها روی واکنشهای فردی دروازهبانش سرپا ماند، اما این فصل با تغییر سنگربان نهتنها پیشرفتی حاصل نشد بلکه کیفیت بهشدت افت کرده است.
مشکل دیگر استقلال، حضور بازیکنانی خارج از پست تخصصی بود. منیر الحدادی که ذاتاً مهاجم است، در پست هافبک میانی به بازی گرفته شد و هیچ تاثیری در گردش توپ و دفاع نداشت. غیبت مهران احمدی بهدلیل محرومیت، باعث شد استقلال فاقد یک هافبک تخریبی کلاسیک باشد و نتیجه آن، باز شدن میانه میدان بود. وقتی تیمی در قلب زمین اینقدر ضعیف عمل میکند، طبیعی است که مقابل ذوبآهن سه گل بخورد و برابر الوصل هفت گل. این روند نشان میدهد که استقلال بدون ترمیم میانه زمین، برابر هر تیم قدرتمند دیگری نیز آسیبپذیر خواهد بود.
از منظر آمار پیشرفته، شرایط استقلال هشداردهنده است. امید گل (xG) الوصل در این بازی بدون احتساب پنالتی ۲.۵ بود؛ یعنی حتی اگر خوششانس هم بودند، حداقل دو یا سه گل دریافت اجتنابناپذیر بود. برابر ذوبآهن نیز این عدد ۱.۵ ثبت شده بود که برای تیمی با سابقه دفاعی درخشان در آسیا عددی بسیار بالا است. تنها چهار سال پیش، استقلال با هدایت فرهاد مجیدی رکورد بهترین خط دفاع تاریخ فوتبال ایران را ثبت کرده بود، اما حالا همان باشگاه به تیمی تبدیل شده که سادهترین حملات را هم دفع نمیکند.
ساختار دفاعی استقلال بهطور کلی از هم پاشیده است. در سیستم ۴-۲-۳-۱ انتظار میرود دو هافبک دفاعی نقش اساسی در بستن فضاها داشته باشند، اما استقلال عملاً بدون این خط وارد زمین میشود. شیفت طولی و عرضی تیم هم ناقص اجرا میشود؛ دفاع کناریها دیر جمع میشوند، هافبکها پوشش نمیدهند و خطوط دفاعی و هجومی هیچ ارتباطی با هم ندارند. در چنین شرایطی، حتی اگر مدافعان میانی عملکرد نسبی خوبی داشته باشند، باز هم حجم حملات آنقدر زیاد است که فروپاشی اجتنابناپذیر خواهد بود.
تعویضهای ساپینتو هم به بحران دامن زد. تعویض سعید سحرخیزان که تنها بازیکن پرتلاش تیم در نیمه اول بود، استقلال را از آخرین انرژی خود محروم کرد. در حالیکه او با دوندگی بیوقفه تلاش میکرد فاصله خطوط را کم کند، سرمربی تصمیم گرفت او را نیمه دوم بیرون بکشد و جایگزین کند. نتیجه این تصمیم کاهش شدید فشار بر هافبکهای الوصل و افزایش مالکیت توپ برای تیم میزبان بود. استقلالیها از آن لحظه به بعد تقریباً هیچ کنترلی بر بازی نداشتند.
در مجموع باید گفت استقلال مقابل الوصل شکست تاکتیکی خورد. این تیم نه برنامه دفاعی داشت، نه رهبر در میانه میدان، و نه دروازهبانی مطمئن. فاصله زیاد خطوط، استفاده اشتباه از بازیکنان در پستهای غیرتخصصی و تعویضهای غیرمنطقی، همه دست به دست هم دادند تا یکی از سنگینترین شکستهای تاریخ باشگاه رقم بخورد. اگر این روند ادامه پیدا کند، استقلال برابر تیمهای پرقدرت داخلی مثل تراکتور و سپاهان نیز با فاجعههای مشابهی روبهرو خواهد شد. این شکست باید زنگ خطری جدی برای مدیریت و کادر فنی باشد؛ چرا که تنها با تغییرات بنیادی در ساختار دفاعی و میانه میدان میتوان از تکرار چنین شبهای شرمآوری جلوگیری کرد.
ارسال نظر