۱۱۰۳۴۶
۱ نظر
۵۰۲۴
۱ نظر
۵۰۲۴
پ

من آن گلبرگ مغرورم ...

به بهانه سومین سالگرد مرگ ناصر حجازی یاد و خاطره آن گلبرگ مغرور را گرامی می‌داریم.

تسنیم: به بهانه سومین سالگرد مرگ ناصر حجازی یاد و خاطره آن گلبرگ مغرور را گرامی می‌داریم.

دوم خرداد دیگری در راه است و بار دیگر این تاریخ، همه فوتبالی‌ها را یاد خاطره تلخی می‌اندازد. خداحافظی با دروازه‌بان افسانه‌ای آسیا که بارها از قفس توری ایران و استقلال محافظت کرده بود، کام فوتبالی‌ها را تلخ کرد. تلخی‌ که هنوز با شیرینی‌هایی که در این فوتبال بی رونق کسب کرده‌ایم از بین نرفته است.

آمد

اگرچه طلوع آفتاب در ۲۳ آذرماه ۱۳۲۸ هجری شمسی از غرب نبود اما خبری خوشحال کننده را با خود آورده بود. خوشحال کننده برای خانواده‌ای که در منطقه جنوبی تهران -میدان منیریه- خیابان مالک اشتر زندگی می‌کردند. به دنیا آمدن فرزندی که سال‌ها بعد به شماره یک تبدیل می‌شد یک خبر ویژه بود. سال‌ها گذشت، گذشت و گذشت. ناصر به بسکتبال علاقمند شد اما آشنایی دستان او با توپ بزرگ بسکتبال تداوم نداشت تا دستان با استعدادش به توپ فوتبال پیوند بخورد.

حجازی را همه با استقلال می‌شناسند. حضور این دروازه‌بان ۱۸۵ سانتی‌متری در تیم‌های نادر و شهباز آن قدر که در تاج یا همان استقلال پر رنگ بود، پر رنگ نبود. حجازی با استقلال بود که به تیم ملی رسید، قهرمانی در آسیا و حضور در جام جهانی را تجربه کرد اما این مسائل نبود که از حجازی یک دروازه‌بان افسانه‌ای ساخت. حجازی را وفاداری، صریح و واقعی بودن، کلیشه‌ای نبودن و این مسائل بود که حجازی کرد.

پروازهای بلند عقاب در آسیا از او دروازه‌بانی برتر ساخت. ناصر حجازی که در قرن بیستم جزو معدود دروازه‌بان‌های آسیایی حاضر در جام جهانی بود با کلاسی بالا در این پست موفق شد به عنوان دومین دروزاه‌بان برتر قرن انتخاب شود اما همه می‌دانستند که حجازی «یک» بود. دوران ملی او خیلی زود به پایان رسید اما خاطراتی که به جا گذاشته به این زودی‌ها به پایان نمی‌رسد.

من آن گلبرگ مغرورم ...

رفت

اسطوره استقلالی‌ها محبوب بود. اگرچه او با مربیگری در خارج از کشور برای ایران افتخار آفرین شد اما نتوانست در دوران مربیگری کارنامه‌ای دلخواه هواداران داشته باشد. البته این موضوع باعث نشد از محبوبیتش کاسته شود. حجازی هر چه با زمان پیش می‌رفت، محبوبیتش بیشتر می‌شد. بیشتر و بیشتر و بیشتر اما او قدر ندانست. قدر اسطوره‌ای چون خودش را ندانست تا رفته‌رفته سلامتی‌اش به خطر بیفتد. شاید هواداران استقلال هیچ‌گاه حجازی را نبخشند که آنها را زود ترک کرد.

سرطان ریه، درد، شیمی درمانی؛ این‌ها شوکی بزرگ به فوتبال بود. حجازی این بار با مشکل جدیدی روبرو شده بود اما او اهل مبارزه بود. مبارزه کرد و مدت‌ها درد کشید اما پاپس نکشید. همین پاپس نکشیدن‌ها او را قوی‌تر جلوه می‌داد. نزد هوادارانش محبوب‌تر می‌کرد. هرچه سرطان ریه او را اذیت می‌کرد اما حجازی به او روی خوش نشان می‌داد تا مبادا این بیماری خمی به ابروی او بیاورد، چون نمی‌خواست مردم اخمش را ببینند.

نوای «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَكْشِفُ السُّوءَ» در روزهای پایانی عمر حجازی بارها تکرار شد. مردمی که دوست‌دار او بودند در روزهای بستری شدن شماره یک در بیمارستان کسری، یک بودن خود را ثابت کردند. حال حجازی مردم را روزها به میدان آرژانتین -خیابان الوند- مقابل بیمارستان کسری کشاند تا برای اسطوره خود امن یجیب بخوانند اما حجازی در نهایت در دوم خرداد ۱۳۹۰ هجری شمسی آرمید تا شعر معروفی که گفته بود روی سنگ قبرش نقش ببندد.

من آن گلبرگ مغرورم ...

پایان

ناصر حجازی

فرزند علی‌اکبر

آفریده ۱۳۲۸

آرمیده ۱۳۹۰

«من آن گلبرگ مغرورم، که می‌میرم ز بی آبی/ ولی با ذلّت و خواری، پی شبنم نمی‌گردم»

قطعه ۲۵۵ - ردیف ۵۸ - شماره ۱۲

نوشته از علیرضا محرمی

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • علی

    روحش شادویادش جاودان باد

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج