۱۲۶۰۶۲۲
۳۰ نظر
۶۵۵۲۲
۳۰ نظر
۶۵۵۲۲
پ

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

چند ساعت گشت و گذار در مسافرخانه‌های جنوب شهر تهران که قصه‌های عجیب و البته مشابهی دارند.

برترین‌ها: چند ساعت گشت و گذار در مسافرخانه‌های جنوب شهر تهران که قصه‌های عجیب و البته مشابهی دارند. درِ بیشتر اتاق‌ها را که باز کنی، رویای رسیدن به تهران دراز به دراز روی تخت خوابیده. اینجا یکی از ده‌ها مسافرخانه میدان راه‌آهن است با 35 اتاق. قصه آدم‌های همه این مسافرخانه‌های محله آنقدر به هم شــباهت دارد که مهمان‌هــای این یکی را ببینی، انگار مهمان‌های آن یکی را دیدی. ماجرای مسافرهایی که یکی از آن‌ها برای کار به تهران آمده و ماهی دو میلیون تومان برای زن و بچه‌هایش در شهرستان می‌فرســتد. یکی دیگر برای دانشگاه آمده و شب‌ها خواب پایان‌نامه می‌بیند. یکی هم به نیت بازی روی چمن استادیوم آزادی راهی تهران شده. همه قوت قلبشــان هم آمدن آسانی در پی سختیســت تا با نیروی آن بتوانند زندگی سخت در مسافرخانه‌های پایتخت را پشت سر بگذارند. آن طرف در مقابل آنها مهمان‌های دیگری هستند با روایت‌های کاملا متضاد. ماجرای آنها این است که روزی چند محلــه بالاتر از اینجــا در همین شــهر زندگی می‌کردند اما یک دفعه ورشکست می‌شوند، معتاد می‌شوند، طلاق می‌گیرند، بیکار می‌شوند و سقوط می‌کنند روی همین تخت‌های فنری در محله میدان راه‌آهن. ماجرای زندگی آن‌ها را در گزارش امروز هفت صبح بخوانید

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

قدم به قــدم میدان، پر شــده از مهمانســراها و مسافرخانه‌های درجه دو و سه که با تابلوی نئونی سعی می‌کنند نگاه مسافران چمدان به دست را به ســمت خود بدزدند. ماجرای این ساختمان‌های حدودا 90 ساله این اســت که قبل از ریل‌گذاری راه‌آهن، برای اقامت کارگران آن‌ها را بنا کرده بودند تا شب‌ها همانجا اقامت داشته باشــند اما بعد از اولین ســوت‌های قطار دیگر لازم شد که همانجا پابرجا بمانند. 

از بازیکن تیم‌های لیگ دسته اول تا دزد و قاتل

پسر قد بلند 22 ساله‌ای ســاعت 18 کلید اتاقش را تحویل پذیرش می‌دهد و می‌گوید تمرین دارد. بازیکن تیــم «س»، از لیگ دســته اول والیبال است. چند ماه قبل با هم محلی‌هایش از یکی از شهرهای غربی به تهران آمدند تا تست بدهند. آنها رد شدند و این یکی قبول شد. یک قرارداد فصلی به مبلغ 10 میلیون تومان بست و با یک ساک ورزشی همین تهران در اولین مســافرخانه، ماند. مسافر مثل او باز هم وجود داشــته. مثل یک گروه چهار نفره نوجوان چند ماه قبل از لرستان آمده بودند تا برای تیم پرسپولیس نوجوانان تست بدهند. توی سرشان رویای «بیرو» شدن می‌پیچید اما با دست خالی به خانه برگشتند. چســبیده به مسافرخانه آن‌ها، مردی در طبقه اول مسافرخانه دیگر زندگی می‌کند که از شــیراز آمده. مرد شیرازی دو هفته از ترس قتل با دستان پســرش خانواده را رها و به جایش یک اتاق یک تخته اینجا را کرایه کرده. زنان و مردان مشابه او باز هم در اتاق‌های دیگر زندگی می‌کنند. آن‌هایی که بیرون شده‌اند، طرد شده‌اند و یا غیبشان زده است. بعضی از اتاق‌ها هم گاهی میزبان دزدها و قاتل‌هایی از شهرستان‌های دیگر بوده که پای پلیس را به راه‌آهن باز کرده‌اند.

زندگی شرافتمندانه در مهمانسرا

دو یا سه نفر از مهمانان، شاغل هستند و بیشترشان شغل فصلی دارند. یکیشان دست فروش است و جمهوری لباس زنانه می‌فروشد. یکی داروفروش ناصرخسروست، یکی کارگر خانه‌هاست و دیگری آشپز یک غذا خوری همین اطراف. همه آن‌ها هم مثل بقیه پول پیش نداشته اما درآمدشان آنقدری بوده که بتوانند ماهی شــش میلیون تومان اجاره مسافرخانه بدهند. دیوار به دیوار این یکی اتاق، اتاق سه تخته‌ای قرار دارد که سیم‌های لخت تلویزیون از داخل دیوارش آویزان شــده. ماجرای آن را آقای پذیرش تعریف می‌کند. او 50 سالی می‌شود کارش همین نشستن پشت دخل و پاییدن مسافرهاست و می‌گوید یک روز مردی با یک گونی گــردو همراه زن و بچه‌اش آمده بود که همان اول ســر گونــی را خالی کرد تا یک کیســه گردو به آن‌ها دهد. مــا هم از لوتی بودنش خوشمان آمد. بعد که اتاق را تحویل داد، دیدیم تلویزیون نیست. دویدیم دنبالش و دیدیم تلویزیون را انداخته تــوی گونی، زیر گردوها.  او و همکاران دیگرش در بقیه مهمانســراها خاطره دزدی‌های دیگری هم دارند. مثــلا یکی دیگر از آن‌ها می‌گوید: 10 سال پیش از دور کمر زنی ملافه باز کردم.

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

ملافــه دزدی می‌فهمی یعنی چه؟ به گفته آنها دزدهای دیگر هم همان‌هایی هســتند که به خاطر یک شب کرایه مسافرخانه، هویتشان را می‌گذارند و دیگر پیدایشــان نمی‌شود. داخل پاساژ میدان، بوی سوسیس و رب گوجه سرخ شده می‌آید. چند غذاخوری، چراغ‌های یک ســلمانی و دو مهمانسرا همان جا روشــن است. سلمانی را مرد 80 ساله‌ای مدیریت میکند که قبل از انقلاب آرایشگاه زنانه داشــته و حالا فقط مردان کارتن‌خواب و مهمانــان موقت مهمانســراها را اصلاح می‌کند. مسئول پذیرش مســافرخانه نزدیک به سلمانی، 10 ماه بیشتر نیست اینجا آمده و همین تازگی باعث شده که قصه‌های آدم‌ها توی ذهنش تازه‌تر باشــد. مثال می‌گوید آن دست پاساژ، مرد کارتن‌خوابی زندگی می‌کند که یک شب بارانی زن و مرد خیری دلشــان برایش می‌سوزد و او را اینجا می‌آورنــد. گویا فرزندان مــرد، او را از خانه بیرون کرده‌انــد و جایی برای رفتن نداشــته که بعد از چند شــب کارتن خوابی، قرعه شــانس به نامش زده می‌شود. طبقه اول محل زندگی او، دو پسرجوان هستند که پولشان را از راه بازار رمزارزها درمی‌آورند. 

حمام: ۱۵ هزار تومان

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

اوضاع قیمت‌های اتاق چطور است؟ همین پارسال تابستان با شبی 70 ،80 هزار تومان اتاق یک تخته را اجاره میدادند و حالا اتحادیه نرخ‌هایشان را تا 200 هزار تومان بالا برده. بعضی از آن‌ها داخل اتاق حمام و دستشــویی دارند و سرویس بعضی دیگر عمومی است که مســافر باید برای استفاده ازآن حدودا 15 هزار تومان بپــردازد؛ البته فقط برای حمام. یک فرد برای زندگی موقت در مسافرخانه دیگر چه احتیاجی دارد؟ رختشویخانه یا همان الندری. همین نزدیک مرکز مســافرخانه‌ها یک خشکشــویی وجود دارد که بیشــتر مشتریانش را همین آدم‌ها بــا زندگی‌های موقت تشــکیل می‌دهد. او به ازای 20 ،30 هــزار تومان لباس‌ها را اتوشــده تحویل می‌دهد تا دانشجو و کارمند و مصاحبه‌شونده‌ها به کار و بارشان برسند.

دنیایی که کسی آدم را نمی‌شناسد

مسئولان پذیرش اینجا اهل کت و شلوار پوشیدن و عصا قورت داده حرف زدن نیســتند. مثال اولین نفرشان میگوید سینه سوخته اینجاست. می‌گوید قبل از جدا شدن همسرش قلهک در خانه خودش زندگی می‌کرده اما بعد از قسط بندی مهریه، پله پله آمده پایین تا رســیده به راه‌آهــن. آن هم نه خرید یا اجاره خانه. اینجا هم کار میکند و شب‌ها روی تختی پشت ورودی مســافرخانه می‌خوابد؛ در واقع یک تیر و دو نشــان. آن یکــی پذیرش، کنار دســتش یک رد بول گذاشته. می‌گوید فوق لیسانس ریاضی دارد و کارمند بانک بوده اما بعد از تصادف و مرگ فرزندش همه چیز را رها می‌کند و پناه می‌آورد به دنیایی که کســی او را نشناسد. 

رمز و راز باورنکردنیِ چند خانه در جنوب تهران

بعد هم در همان دنیا می‌مانــد. مثل همان قبلی، در اتاق پذیرش یــک تخت گذاشــته و یک میز تحریر با قفســه‌های کلید و مــدرک. یکی از آن‌ها هم یک گربه داخل پذیرش دارد که مثل دشمن کارآگاه گجت آن را روی دســته مبل نشــانده و هر از گاهی ناز و نوازشــش می‌کنــد. او می‌گوید که ســعید، قاتل معروف پرونده خانه وحشت که چند ماه چنــد زن را در یک خانــه زندانی کرده بود، کارگر ســاکن یکی از همین مسافرخانه‌های دور میدان بوده. آنقدر آقــا و جنتلمن بود که ما می‌گفتیم آزارش به مورچه نمی‌رســد. ساعت نزدیک به 9 شب است و هرکسی بیرون بوده کم کم به مهمانســرا برمیگردد. پذیرش مثل گرگ دم در نشســته و کرایه آن شــب را همان موقع می‌گیرد و هر کســی می‌آید، یک داســتان از او تعریف می‌کند. ته حرف‌هایش را هم با این جمله می‌بندد: جامعه‌شناسی کمبریج باید بیاید اینجا لنگ بیاندازد از بس که ما قصه و ماجرا داریم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ارشین

      چه داستانی داره این روزگار .

    • ناشناس

      اینا داستان و رمان نیست، درده، بدبختیه، با زندگی آدما بازی کردنه و کلکسیونی از دستاوردهای ...

    • ایران زمین

      فکر نمیکنید یکی از دلایل مهم اعتراضات این روزهای مردم ایران همین مشکلات اقتصادی باشه؟!!!

    • ناشناس

      کی باید دست این انسان ها را بگیرد کی باید حرف این ها را بشنود سران که اون بالا نشسته اند وروز به روز بر همه چیز افزوده می شود وخبر از دل هیچ کس ندارند وی به حال شان جواب خدا را چه می خواهند بدهند بیدار شوید ببینید مردم چگونه دارند زندگی می کنند کمک حال مردم باشید این زندگی نیست زنده به گوری است بخدا اگر شما ها که سیر هستید بفهمید از خواب غفلت بیدار شوید

      پاسخ ها

      • ناشناس

        حقیقت محض

    • ناشناس

      بسیار جالب بود

    • گردعلی

      هیچ جای دنیا ایران نمیشود هزار زربرق اروپا یک نگاه دروازه شمیران نمیشود آبشار می سی سی پی و رود گنگ یک وجب از جاده شمال نمیشود

      پاسخ ها

      • Jamali

        مگه صحبت از زیبایی کشور با جاده بود شما نظر دادی..این واقعیت وضعیت اقتصادی و بی تدبیری مسئولین می رسونه

    • ناشناس

      خدایا تا کی عمر ما که تموم شد .به داد این بچه‌ها برس

    • ناشناس

      عزیزم اینجاها رو شما دیدی نه ما

      پاسخ ها

      • ناشناس

        همه جای ایران خوبه ماباید افتخار کنیم به ایران وکشورمون فقط یه کم مسعولین به فکر مردم باش آن شالله

    • ناشناس

      تف به این دنیا

    • منصوره

      در روی این کره خاکی آنقدر آدم های بدبخت وجود داره با سرنوشت و سرگذشت های مختلف که با خوندن آنها دل آدم به درد میاد راستی چرا باید چنین باشد مگر نه همه انسانند امیدوارم آن خدای عادل به همه کمک کند تا راهی برای یک زندگی آسوده پیدا کنند و به حق واقعی خودشان برسند من اگر آنقدر پول داشتم که می توانستم گره ای از این همه گره پیچیده را باز کنم غم دیگری نداشتم امیدوارم خداوند گره گشا به داد آنها برسد آمین

    • ناشناس

      مقام انسانیت😌

    • ناشناس

      دردناک بود.

    • اشنا

      بخش کوچکی ازمردم دراین مسافرخانه هادرسراسرکشورزندگی می کننداشتباهات خودمان درانتخاب وتصمیم گیری درپیچ های زندگی نیزدرسرنوشتمان رابه حساب مدیران جامعه نگذاریم

    • بلبل شیرین سخن بوستان ایران

      دولت سیزدهم مردم مداره و همه مشکلات کشور را با تدبیر و گفتمان حل میکنه .

      پاسخ ها

      • A

        😂😂😂😂

    • زهرا

      👍👍👍

    • ناصر

      خدایا به کرمت نجات ده همه انسانها را ،الهی یاکریم یالطیف،الهی من بدبودم وهستم توکه بخشنده ای توهمه مارودریاب،حواله من نده به بندگانت،یارب العالمین میدانم که فقط تویی که درتنهایی محض بازهم به فکرمایی ،الهی دریاب حال بدما راوبه کرمت بازکن گره ازمشکلاتمان یا شنونده ترین شنونده ها.

    • ناشناس

      😔😔😔😔😔😔
      سکوتی فراتر از فریاد

    • سید

      وقتی اوضاع اجتماعی ضعیف بشه
      کمبود کار کمبود حقوق ایجاد بشه
      ادمی که پول داره یکی عقد کنه دوتا صیغه(نسبت پسر مجرد به دختر ۳۱۳/ ۱۰۵!!)
      زمانی که یه جوون تنها راه خوشبختی این میدونه که یجا دولتی استخدام بشه با یه حقوق بخور نمیر هزار بدبختی بکشه
      نتونه یه حرکتی بزنه دوتا شهر ببینه


      پس باید حق بدیم یه روزی بیاد فصل شکارشی شدنش

    • آرش

      خدایا بسه دیگه خسته شدیم. خودت نجاتمون بده

    • هنگامه

      وقتی به تهران نگاه میکنی ، قلبت درد می گیرد . وقتی ایران را میبینی به خود می گویی ، اینجا کجاست ؟ اینجا ایران است ؟ واین تهران شهر کودکی من؟ با ادمهای خسته و دلشکسته ، و نا امید و بی اعتماد به یکدیگر؟ من همه چیز را دیدم، کودکان و زنان را ، کارتن خوابها را ، خیابان مولوی . چه کنم ؟ چه کنیم ؟

    • ناشناس

      این مسافر خانه ها از هشتاد ویا صد سال پیش بوده همش همین داستان ها وجود داشته وهست مال بک دوره زمان خاص نیست
      موضوع را احساسی و بعضاً سیاسی میکنند
      مسافرخانه است دیگه خوب زمان انقلاب هم عده‌ای از دست. ساواک شهرستان خودشان به تهران و سر انجامشان همین مسافرخانه ها بوده
      پس از مطالب به نفع خود کیسه درست نکنید لطفاً

    • ناشناس

      وقتی زندگی بر اساس منطق نباشه راه به جای درستی ختم نمیشود.تفکر راز موفقیت است

    • ناشناس

      پول نفت ماسرمایه کشورماباید درکشورهابیگانه ویادرلواسون دماوندشمال کشور صرف عیاشی خوش گذرانی بشه یه عده ای بافقر دست وپنجه نرم کنند

    • سید

      این معضل تو تموم شهرهای بزگ در حال توسعه وجود داره.از چین و هند گرفته تا کشورهای افریقایی و امریکاجنوبی.متاسفانه نمیشه کاریش کرد مگر اقتصاد اونقد خوب باشه که مهاجرت صورت نگیره .

    • ایرانی

      من ریشه این بدبختیهاروکه همه میدانیم ومی بینیم بیان کردم من غیرمستقیم گفتید خفه.باشه پس جواب باخدا

    • ناشناس

      رمانهای جنگ جهانی هم اینقدر بدبخت یه جا نداره

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج