۱۴۰۲۵۵۲
۱۱ نظر
۴۳۱۱
۱۱ نظر
۴۳۱۱
پ

سر چهارراه کودکی را دیدم که ناگهان تبدیل به هیولا شد!

برای همه ما بارها و بارها اتفاق افتاده که وقتی در خودروی شخصی‌ خودمان یا تاکسی نشسته‌ایم با در خیابان و پارک و معابر عمومی هستم، کودکی را می‌بینیم که برای گرفتن پول یا تقاضای دیگری به سمت ما می‌آید. اگر بگویم همه ما در این مواقع، نمی‌دانیم که از منظر روان‌شناسی رفتار درست چیست و باید چه کنیم، ادعای بی‌راهی نیست.

برترین‌ها: برای همه ما بارها و بارها اتفاق افتاده که وقتی در خودروی شخصی‌ خودمان یا تاکسی  نشسته‌ایم با در خیابان و پارک و معابر عمومی هستم، کودکی را می‌بینیم که برای گرفتن پول یا تقاضای دیگری به سمت ما می‌آید. اگر بگویم همه ما در این مواقع، نمی‌دانیم که از منظر روان‌شناسی رفتار درست چیست و باید چه کنیم، ادعای بی‌راهی نیست.

سر چهارراه کودکی را دیدم که ناگهان تبدیل به هیولا شد!

در همین رابطه یکی کاربران شبکه‌های اجتماعی به نام «مونا» که خود را فعال اجتماعی معرفی کرده است در قالب یک رشته توئیت، روایتی متفاوت از برخوردش با یک کودکار (خیابانی) را شرح داده است که می خوانید:

* یک یا دو روز پیش در حالی‌که با خودرو پشت چراغ قرمز توقف کرده بودم، کودک شش،هفت ساله‌ای از کنار پنجره خودرو با نگاهی ملتمسانه از من درخواست کرد که به او پول بدهم و گفت که خیلی گرسنه است و غذا نخورده است.

* این اتفاق نمک به زخم قدیمی من پاشید که سال‌هاست پشت این چراغ‌های قرمز تازه می‌شود. واقعا جای تاسف دارد که دولت نمی‌تواند جلوی این آسیب اجتماعی را بگیرد و نقشی در کنترل آن داشته باشد(شاید این درد بزرگ‌تر از نگاه ملتمسانه آن کودکی باشد که پول را طلب می‌کند!).

* با این حال به دلیل این‌که آموزش‌هایی در باره برخورد با کودکان کار دیده بودم، سعی کردم بهترین رفتار را داشته باشم. از دادن پول امتناع کردم، خودرویم را در همان نزدیکی پارک کردم و از کودک خواستم که با من به مغازه بیاید تا برایش غذا بخرم اما همان‌طور که انتظارش را داشتم کودک از این کار خودداری و پیشنهاد من را رد کرد.

* سپس به سمت خودروی یک زن و مرد جوان رفت و آن‌ها بلافاصله به آن کودک پول دادند. کاملا مشخص بود که او پول می‌خواهد و برای برآورده کردن خواسته‌اش به یک هیجان ابزاری یعنی آه و ناله پناه آورده است. دوست داشتم با آن زوج صحبت کنم و مانع آنان برای پرداخت پول شوم اما به ذهنم رسید که با نوشتن این مطلب، افراد بیشتری را از واقعیت‌های مربوط به این اتفاق آگاه کنم.

سر چهارراه کودکی را دیدم که ناگهان تبدیل به هیولا شد!

* به عنوان یک فعال اجتماعی از شما هموطنانم می‌خواهم هیچ‌گاه به یک کودک که پشت چراغ‌قرمز به شما مراجعه می‌کند و قصد فروش چیزی را هم ندارد پول ندهید. شما به دلیل تحریک احساسات‌تان و از سر دلسوزی کاری با کودک می‌کنید که یک روان شناس با صدها ساعت کار حرفه‌ای در بزرگ سالی آن کودک نمی‌تواند آن را اصلاح کند. کاش آن پول نصیب آن کودک بی‌نوا می شد. کاری به آن پول ندارم که به دست چه انسانی(گاهی نامرد) می‌افتد، رفتار شما در دادن پول شخصیت کودک را که در حال شکل گیری است، نابود می‌کند.

* آن کودک اولین چیزی که یاد می‌گیرد، این‌ است: «من با دروغ گفتن و آه وناله می‌توانم توجه انسان‌های دیگر را به دست بیاورم و دیگر نیازی نیست برای برآورده کردن نیازهایم تلاش کنم. می‌توانم طوری وانمود کنم که انگار همیشه نیازمند هستم و همیشه انسان‌هایی هستند که حرف‌های مرا باور و به من کمک کنند.» سعی کنید با این کودکان کاملا جدی و قاطعانه و نه از روی خشم صحبت کنید. آن‌ها نیاز به ترحم ندارند، اگر گرسنه است، به او پیشنهاد  غذا بدهید ولی پول ندهید.

* لبخند زدن، گرم گرفتن و رفتار دلسوزانه باعث تقویت رفتارهای کودک می‌شود. آن‌ها باید متوجه شوند که این رفتار مورد تایید شما نیست اما در عین حال مورد خشم شما قرار نمی‌گیرند و کمک مالی هم دریافت نخواهند کرد. البته اگر کودک قصد فروش چیزی را  داشت چه بهتر خرید کنید و حتی بقیه پول را هم نگیرید.

* یادتان باشد، کودکان کار با افراد نیازمند فرق می‌کنند. یک نیازمند به هر دلیلی ممکن است درخواست پول  بکند که آن هم مقوله کاملاً جدایی است و در فرصت مناسب به آن خواهم پرداخت اما کودک کار فقط به پول نیاز ندارد. نیاز به حمایت و تربیت و آموزش دارد.وقتی شما به یک کودک پول می‌دهید، همیشه منتظر باشید تا کودکان دیگر را باز هم سر همین چهارراه‌ها ملاقات کنید!

سر چهارراه کودکی را دیدم که ناگهان تبدیل به هیولا شد!

در ادامه علی، یکی از کاربران توئیتر در این زمینه اظهارنظری کرده است که خبرساز شده است.

علی توئیت زد: رفتم لاته بخرم دیدم۱ پسر خوشگل دستفروش۵-۶ساله زیر سقف از برف پناه گرفته،گفتم چی میخوای پسرم؟ باخجالت‌وتعارف گفت شیر خریدم کلی هم خندوندمش رفت دست یک دختر کوچولورو گرفت اوردگفت خواهرمه برای اونم خریدم یه پسره رو آورد گفت داداشمه برای اونم خریدم یک دفعه گفت خاله وایسابرم دوستاموبیارم:))).

سر چهارراه کودکی را دیدم که ناگهان تبدیل به هیولا شد!

چند نمونه از واکنش کاربران درباره توئیت «علی» را بخوانید:

* هانا که دانشجوی رشته روانشناسی است می‌گوید: پارسال برف اومده بود ،یه سرباز راهنمایی رانندگی داشت ماشینا رو هدایت میکرد مثلا راه باز شه ،با بدبختی جاپارک پیدا کردم رفتم براش شیرکاکائو داغ خریدم بدم بهش گفت مرسی من شیرکاکائو دوست ندارم. انقدر خیط شدم انقدر خیط شدم هنوز یادم میوفته خجالت میکشم!

* اکانت توئیتری «مامان لیا» هم از تجریه خود گفت: از رستوران اومدیم بیرون به لیا یه فرفره داده بودن،امیر جلوتر رفت در‌ماشینو باز کنه چند تا ازین بچه های دستفروش اومدن یکیشون اصرار کرد راهمو بست که فرفره رو بده به من بازی کنم،منم دلم سوخت دادم بهش وقتی برگشتم با خشم امیر مواجه شدم تا یه ساعت تو قهر بود چرا فرفره بچمو دادی بره:)).

* کاربر دیگری به نام «شراره» هم نظر داده است: یه بارم بیرون بودم یه دونه ازین بچه ها اومد گف خاله خاله میشه یه چیزی بگم؟ گفتم جانم؟ با مظلومیت گفت برام کیک ابمیوه میخری؟ رفتیم تو مغازه و گفتم بردار فقط بذار منم خریدمو کنم باهم حساب میکنم موقع حساب کردن دیدم هایپ‌برداشته و کروسان. حالا خرید من چی بود؟ اب معدنی و ساندو :)))).

* حساب کاربری «گنگ خواب آلو» هم نوشته که سمت چارراه ولیعصر یه پسر دستفروش اومد سمت دوستم گفت عمو ادامس بخر ازم. دوستم گوشیشو گذاشت تو جیبش و میخواست کیف پولشو در بیاره خرید کنه که دستفروشه چسبید بهش و دست کرد تو جیبش گوشیشو بزنه....!!!!

* مهتاب هم که از فعالان مجازی حوزه کودک است می‌نویسد: یبار می‌خواستم از سوپری آب‌میوه و کیک بخرم واسه خودم، دیدم یه پسریچه دست‌فروش دم درش نشسته. گفتم بیا داخل یه چیزی بخر بخور من حساب می‌کنم. اومد تو یه پنیر گرفت اندازه وزن من، سیصد تومن کارت کشیدم اومدیم بیرون.

* متفاوت‌ترین واکنش  متعلق به »کوروش» است که پایانبخش این مطلب خواهد بود. او که کارمند یکی از دانشگاه‌های تهران است نوشت: یه اتفاقی در این‌باره تعریف کنم که یه دانشگاه بابتش منو سه سال مسخره کردن. یه بار تو سوپرمارکت بغل دانشگاه من داشتم خرید می‌کردم که یه بچه‌ای با لباسی قدیمی و کمی پاره اومد و دم صندوق داشت با آقا شاپور بحث می‌کرد در مورد قیمت یک تن ماهی. من که شاهد ماجرا بودم ناگهان دیدم در ذهنم داره آهنگ‌های فیلم‌ فارسی‌های قدیم پخش می‌شه و منم که اصلا صدام عوض شده بود و گویا شده بودم حلقوم فردین. با صدایی به سزا و به غایت بم و نگاهی پر از تبختر گفتم "آقا شاپور هر چی بچه میخواد بده بهش، من حساب میکنم". القصه من گذاشتم و رفتم و نیم ساعت بعد برگشتم که حساب کنم که دیدم ای آقا، فقط یه تن ماهی نبود که، سه برنج پنج کیلویی، ده تن ماهی، ده روغن دو لیتری سرخ کردنی، شامپو، جوراب (اصلا سوپرمارکت چرا جوراب داره؟) و سایر موارد که یادم نمیاد لیست شده جلوم. حالا من تازه حقوق گرفته بودم و خداروشکر مجبور نشدم به جاش زمین تمیز کنم و ظرفا رو بشورم ولی خب بذارین اینطور بگم که تا آخر ماه به جای تاکسی، هر روز با مترو رفت و آمد کردم و آخر ماه هم مجبور شدم از یکی از دوستان کلی پول قرض کنم!!!!!

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • ناشناس

      به خدا تو شهر ما همه این کودکان افغانی و یه تعدادی هم پاکستانی هستن، با این که اوضاع اقتصادی خراب و بحرانی هست
      ولی هیچ کودک محلی گدایی نمیکنه، توی تهران هم اکثرا افغانی هستن

    • ناشناس

      دنیای ما ایرانی‌ها تحقیر کرده ما را ساده فرض کردن و با دوروغ و چرب زبونی میشود رئوفشان کرد و وادار به مهربانی و پرداخت پول به گداهان اجاره‌ای شوند امروزه کسی برای ما دل نمی‌سوزاند برای هیچ کسی دل نسوزانید مگر یقین داشته باشید

    • ناشناس

      از زمانیکه پای افاغنه باز شد به ایران کودک کار هم زیاد شد البته بینشان هم ایرانی هست ولی کمتر

      پاسخ ها

      • ناشناس

        حق بیمه و حقوق کم دادن به کارگر ایرانی هم عادی شد

    • ناشناس

      تمام افغانی ،

    • ناشناس

      به پست من هم خورده

    • رویا

      امروز پشت چراغ قرمز یع دختره اومد شیشه ماشین تمیز کنه منم اومدم بهش پول بدم دیدم یه پسره که باهم سرچهار راه کار میکردن پرید تو دستم پولو گرفت با اینکه آدم دلسوزی هستم ولی جدیدن از رفتاره این بچه های کار بدم میاد

    • رویا

      برا چندمین باره کامنتای منو نمیزاری

    • آیانوریتو

      نه بابا، از کجا می دونی؟

    • آیانوریتو

      چه ربطی داره؟

    • آیانوریتو

      پس این همه افغانستانی که دارن کار میکنن کشکن؟

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج