adexo3
۴۰۷۵۲۴
۵۰۰۸
۵۰۰۸
پ

طنز؛ پیازت اذیتت نمی کنه؟

حکیمی به شاگردانش گفت: «می خواهیم یک بازی انجام دهیم. هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

ماهنامه خط خطی - مهرشاد مرتضوی:

حکیمی به شاگردانش گفت: «می خواهیم یک بازی انجام دهیم. هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

شاگردان بعد از چندروز به حکیم شکایت بردند که: «بوی پیاز ما را اذیت می کند.» حکیم گفت: «این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید.»

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

شاگردان بعد از چند روز به حکیم شکایت بردند که: «بوی پیاز ما را اذیت می کند.»

حکیم گفت: «از بوی پیاز به جرم مزاحمت شکایت کنید.» و از شدت شیرین بازی خودش ترک برداشت.

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

بعد از چند روز از شاگردان پرسید: «بوی پیاز اذیتتون نمی کنه؟»
گفتند: «نه.

گفت: «ولی منو دیوونه کرده!» و آنها را با تیپا از کلاس که بوی پیاز گرفته بود بیرون انداخت.

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

بعد از چند روز شاگردان دیسک گرفتند و پدرانشان خرج دوا و درمان را از حلقوم حکیم بیرون کشیدند.

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

شاگردان پرسیدند: «جای شما هم همون یدونه پیاز بذاریم؟»
حکیم آن ها را مثل پیاز شکست.

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

شاگردان بحث استقلال و پرسپولیس را پیش کشیدند و خون ها ریخته شد.

حکیمی به شاگردانش گفت: «هر کدام در یک کیسه به تعداد آدم هایی که دوستشان ندارید پیاز بگذارید و کیسه را همه جا با خود ببرید.»

شاگردان گفتند: «پیازو می خورن باهوش!» و حکیم را با پیاز تفت دادند تا رنگش طلایی شد.

حکیمی به شاگردانش گفت: «می خواهیم یک بازی انجام دهیم...»

هرکدام بازی ای پیشنهاد دادند و کلاس را به گند کشیدند.

حکیمی به شاگردانش گفت: «می خواهیم یک بازی انجام دهیم. هر کی بیاد خونه ما گوسفند سنتورزنمو ببینه می ذارم بازی کنه.»

شاگردی گفت: «ما هم خونه مون پیاز فیزیکدان داریم!» حکیم گول خورد و به خانه شاگرد رفت و لنگ لنگان فهمید که کودکان این دوره با دوره ما فرق دارند!
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج