۱۵۴۹۲۳۶
۱۰۳۴
۱۰۳۴
پ

عشق ممنوعه دختردایی و پسرعمه متأهل

گاهی شب‌ها فکر می‌کنم ما دو نفر زندگی چند نفر را خراب کردیم. زندگی همسر اول هادی، زندگی خودمان و زندگی کودکی که هیچ تقصیری ندارد، اما در میان این همه ویرانی باید بزرگ شود. این سرنوشت من است؛ سرنوشت زنی که با عشق شروع کرده و با جدایی و پشیمانی به آخر خط رسیده است.

عصر ایران: گاهی شب‌ها فکر می‌کنم ما دو نفر زندگی چند نفر را خراب کردیم. زندگی همسر اول هادی، زندگی خودمان و زندگی کودکی که هیچ تقصیری ندارد، اما در میان این همه ویرانی باید بزرگ شود. این سرنوشت من است؛ سرنوشت زنی که با عشق شروع کرده و با جدایی و پشیمانی به آخر خط رسیده است.

photo_2025-09-29_11-22-22

زن جوانی با مراجعه به کلانتری شفای مشهد به کارشناس مددکاری اجتماعی این کلانتری گفت: از ۱۸ تا ۲۰ سالگی دل در گرو پسرعمه‌ام «هادی» داشتم. ما به هم علاقه داشتیم، اما هیچ‌وقت این علاقه رنگ آرامش نگرفت. خانواده من وضعیت مالی ساده‌ای داشتند، اما خانواده عمه‌ام همیشه خودشان را بالاتر می‌دانستند. همین مسأله باعث شد با ازدواج ما مخالفت کنند. آنها فکر می‌کردند در شأن هادی نیستم.

به گزارش خراسان، سال ها گذشت و در ۲۵ سالگی خانواده‌اش دختری را برایش گرفتند که هم‎سطح خودشان بود. من در سکوت سوختم و او هم با دختری زندگی کرد که هیچ علاقه‌ای به او نداشت. تنها چند سال بعد ازدواجشان شکست خورد. او همسرش را ترک کرد و همه می‌دانستند که دلیل اصلی جدایی من بودم.

من و هادی یک سال بعد از جداییش با اصرار خودش ازدواج کردیم. آن روزها فکر می‌کردم به آرزویم رسیده‌ام. بالاخره می‌توانم کنار کسی که دوستش دارم، زندگی تازه‌ای بسازم. سال اول زندگی‎مان شیرین بود؛ پر از امید و خنده‌های کوتاه. اما آرام‌آرام سایه مادرشوهرم روی خانه‌مان سنگین شد. هر چیزی که من می‌گفتم، او دخالت می‌کرد. هر تصمیمی که می‌خواستم بگیرم، او نظر می‌داد. زندگی‌مان آرامش نداشت.

بعد از 2 سال صاحب یک دختر شدم. لحظه‌ای که دخترم به دنیا آمد، فکر کردم همه چیز عوض می‌شود، اما نشد. هادی تغییر کرده بود. پشتوانه مالیش کم بود، کارش رونق نداشت، اعصابش داغون بود. هر روز با هم بحث می‌کردیم.

کم‌کم پای کتک هم به زندگی‌مان باز شد. او هر بار که عصبانی می‌شد، مرا می زد. بعد نیش و کنایه می‌زد که «تو باعث شدی زندگی خوبم از هم بپاشد، اگر عشق قدیمیت نبود الان خوشبخت بودم و...». این جمله‌ها مثل زهر در جانم می‌نشست. من که فکر می‌کردم برای عشق زندگیم جنگیده ام، حالا متهم شده بودم به خراب کردن آینده او.

 

سریال شفرونی نسخه کامل

با تخفیف ویژه در فیلیمو

مشاهده آنلاین

خبرفوری: کچل ها بزودی منقرض میشوند

معرفی شامپو ضد ریزش مو در برنامه زنده صدا سیما!!

سفارش محصول

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

وب گردی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج