۱۵۲۲۳۱۲
۳۲۹۸
۳۲۹۸
پ

تهدید ترامپ به تخلیه تهران: بلوف یا هشدار واقعی؟

نقش آمریکا در درگیری ایران و اسرائیل با روش تحلیل بروس بوئنو دی مسکیتا

محسن عسگری جهقی در هفت صبح نوشت: اعزام 21 تانکر سوخت‌رسان و یک ناوگروه ناو هواپیمابر از سوی آمریکا به خاورمیانه، در میانه تنش‌های فزاینده ایران و اسرائیل که با تبادل حملات هوایی گسترده همراه بوده، پرسش‌هایی درباره نیات واشنگتن برانگیخته است. این اقدام، به‌ویژه پس از پست دونالد ترامپ در 16 ژوئن 2025 در تروث سوشال، که از مردم تهران خواست «فورا» شهر را ترک کنند، دو تفسیر را به ذهن متبادر می‌کند: آیا این نشانه آمادگی برای رویارویی مستقیم با ایران است یا کوششی برای بازدارندگی و مهار تنش؟

fiy9d3t9

این یادداشت با تکیه بر چارچوب نظریه بازی‌های بروس مسکیتا دو سناریو را بررسی می‌کند: نخست، استراتژی تهاجمی برای تضعیف ایران؛ دوم، اقدامی بازدارنده برای جلوگیری از گسترش بحران. قیاس تاریخی با موضع ضعیف بریتانیا در دهه 1930 و پیوند آن با رفتار ترامپ، محور این تحلیل است.

سناریوی نخست: رویارویی مستقیم با ایران

استقرار ناوگروه و تانکرهای سوخت‌رسان و ناوگروه هواپیمابر نیمیتز به منطقه، همراه با پست تهدیدآمیز دونالد ترامپ در تروث سوشال که از مردم تهران خواست شهر را ترک کنند، می‌تواند نشانه تصمیم آمریکا برای اعمال فشار حداکثری بر ایران باشد. از منظر دموسکیتا، این اقدام در چارچوب استراتژی‌هایی جای می‌گیرد که با نمایش قدرت نظامی و تهدیدهای علنی، زمینه را برای اقدامات قاطع فراهم می‌کنند.

پست ترامپ که با عباراتی مانند «ایران نمی‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد» و هشدار درباره «اتلاف جان انسان‌ها» همراه بود، سیگنالی صریح به تهران است که تشدید تنش، مانند حملات موشکی یا پهپادی ایران، می‌تواند به پاسخ نظامی مستقیم منجر شود. اما در عین حال در بطن خود حاوی این نکته است که نمی‌خواهد دست به چنین اقدامی بزند.

درسی از تاریخ و شبیه سازی با رفتار دونالد ترامپ 

موضع ضعیف بریتانیا برابر هیتلر درس بزرگی به ترامپ آموخته است. دی موسکیتا در تحلیل ظهور هیتلر به سال 1933 استدلال می‌کند که موضع ضعیف بریتانیا، به‌ویژه در اعمال سیاست مماشات در دهه 1930، به قدرت‌گیری نازی‌ها کمک کرد. بریتانیا، تحت رهبری نویل چمبرلین، در توافق مونیخ (1938) به هیتلر اجازه داد سودتن‌لند در چکسلواکی را ضمیمه خاک آلمان کند، با این امید که از جنگ جلوگیری شود.

این سیاست ناشی از ناهماهنگی با متحدان، ترس از هزینه‌های درگیری، و ارزیابی نادرست از نیات هیتلر بود. دموسکیتا نشان می‌دهد که ناتوانی بریتانیا در ارسال سیگنال‌های قاطع و تشکیل ائتلاف مؤثر، به هیتلر جرأت داد تا تهاجمات خود را به لهستان و فراتر از آن گسترش دهد. شبیه‌سازی‌های کامپیوتری و مدل‌های ریاضی در نظریه بازی‌ها نشان می‌دهد که اگر بریتانیا قاطعیت بیشتری نشان می‌داد می‌توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد.

برخلاف این رویکرد، رفتار ترامپ به‌ویژه پست تهدیدآمیز او در تروث سوشال و اعزام ناوگروه نیمیتز، نشانه‌ای از قاطعیت است. او با لحنی تهاجمی و نمایش قدرت نظامی، به دنبال جلوگیری از تکرار اشتباه بریتانیا برابر هیتلر است. این پیام، که با حمایت از حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی ایران (5 آبان 1403) هم‌راستاست، تلاشی برای تحت فشار قرار دادن تهران از طریق تهدید مستقیم است.

اما دموسکیتا هشدار می‌دهد که قاطعیت بدون هماهنگی با متحدان می‌تواند به نتایج ناخواسته منجر شود. اختلافات کنونی بر سر توافق هسته‌ای و تردید اروپا در همراهی کامل با سیاست‌های ترامپ، مشابه ناهماهنگی‌های دهه 1930، می‌تواند جبهه متحد علیه ایران را تضعیف کند.

 تحلیل نظریه بازی‌ها

دموسکیتا این سناریو را در قالب «بازی با حاصل‌جمع صفر» مدل‌سازی می‌کند، که در آن آمریکا به دنبال حداکثر کردن منافع خود (امنیت اسرائیل، تسلط بر ثروت خلیج فارس) و کاهش قدرت ایران است. پست دونالد ترامپ که تهران را به تخلیه تهدید کرد، بخشی از این استراتژی است تا ایران را تحت فشار روانی و نظامی قرار دهد.

اما جمهوری اسلامی در مقابل با تاکتیک‌های نامتقارن، مانند حملات پهپادی، موشکی به تل‌آویو و حیفا، همچنین گسترش درگیری در منطقه خلیج‌فارس یا به کارگیری موشک‌های ضدکشتی در تنگه هرمز، می‌تواند هزینه‌های ورود مستقیم آمریکا به درگیری را به شدت افزایش دهد. این پویایی به «معمای زندانی» شباهت دارد، که در آن عدم اعتماد متقابل، هر دو طرف را به سوی تشدید تنش سوق می‌دهد. گزارش CSIS نشان می‌دهد که ایران توانایی تهدید کشتی‌های نظامی و تجاری در تنگه هرمز را دارد، که می‌تواند هزینه‌های درگیری را برای آمریکا افزایش دهد.

 سناریوی دوم: بازدارندگی برای مهار درگیری‌ راهبرد دیپلماتیک در پرتو تاریخ

از زاویه‌ای دیگر حرکت نظامی آمریکا و پست ترامپ می‌تواند تلاشی برای بازدارندگی و جلوگیری از گسترش درگیری با هدف سوق دادن ایران به مذاکره باشد. دموسکیتا تأکید می‌کند برخلاف سیاست مماشات بریتانیا در دهه 1930 قاطعیت برابر تهدیدات می‌تواند از فاجعه جلوگیری کند.

پست ترامپ مبنی بر تخلیه تهران که با واکنش کاخ سفید همراه شد و آن را نشانه «فوریت نیاز ایران به مذاکره» دانست، می‌تواند بخشی از استراتژی «دیپلماسی قایق توپدار» باشد. این اقدام، همراه با اعزام ناوگروه، به ایران هشدار می‌دهد که تشدید تنش، مانند حملات اخیر به اسرائیل، با پاسخ محکم مواجه خواهد شد، اما در عین حال پنجره را برای دیپلماسی باز نگه می‌دارد.

موضع ضعیف بریتانیا برابر هیتلر، به‌ویژه در مونیخ، نتیجه ناتوانی در ایجاد ائتلاف‌های قوی و تردید برابر تهدیدات بود. دموسکیتا استدلال می‌کند که سیگنال‌های قاطع‌تر می‌توانست هیتلر را از تهاجم به لهستان بازدارد. ترامپ با پست تند خود در تروث سوشال و تقویت حضور نظامی، به دنبال جلوگیری از تکرار این اشتباه است.

او با تأکید بر ممنوعیت دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و تهدید به تخلیه تهران، سیگنالی قوی برای بازدارندگی ارسال می‌کند. اما دموسکیتا هشدار می‌دهد که قاطعیت بیش از حد بدون پشتیبانی دیپلماتیک می‌تواند به تشدید تنش منجر شود. هماهنگی با متحدان، مانند کشورهای خلیج فارس یا اروپا، برای موفقیت این استراتژی حیاتی است، اما تردیدهای کنونی، مانند اختلافات بر سر توافق هسته‌ای ممکن است این تلاش را تضعیف کند.

تحلیل نظریه ی بازی ها

دموسکیتا این سناریو را در قالب بازی «همکاری-رقابت» تحلیل می‌کند، که در آن آمریکا با نمایش قدرت و تهدیدهای علنی، ایران را به سوی مذاکره سوق می‌دهد. کاخ سفید این پست را نشانه‌ای از فوریت مذاکره دانست، که نشان‌دهنده تلاش برای حفظ کانال‌های دیپلماتیک است.

این رویکرد می‌تواند ایران را به خویشتنداری وادارد. اما اگر ایران این تهدیدها را بلوف تلقی کند، ممکن است به اقدامات تلافی‌جویانه روی آورد، که بازی را سوی درگیری سوق می‌دهد. نظریه بازی‌ها نشان می‌دهد که موفقیت این استراتژی به توانایی آمریکا در ایجاد اعتماد و هماهنگی با متحدان بستگی دارد، چیزی که بریتانیا در دهه 1930 نتوانست به آن دست یابد.

پیامدها 

دیپلماتیک: این اقدام می‌تواند فضایی برای میانجی‌گری کشورهایی مانند قطر و عمان فراهم کند، که پیش‌تر در مذاکرات ایران و آمریکا نقش داشته‌اند. نقش‌آفرینی آن‌ها می‌تواند به کاستن از تنش‌های منطقه‌ای کمک کرده و راهی برای بازگشت به میز مذاکره فراهم کند.

منطقه‌ای: تهدیدهای ترامپ و نمایش قدرت می‌تواند ایران را از اقدامات تهاجمی بازدارد.

جهانی : این استراتژی می‌تواند حمایت بین‌المللی از آمریکا را تقویت کند، اگر ایران به‌عنوان طرف تهاجمی دیده شود، همان‌طور که دموسکیتا بر اهمیت اجماع بین‌المللی تأکید دارد.

 جمع‌بندی نظریه بازی‌ها: دو مسیر در برابر ایران

نظریه بازی‌های دموسکیتا، حرکت آمریکا و پست تهدیدآمیز ترامپ را در دو چارچوب متضاد اما مکمل ترسیم می‌کند. در سناریوی نخست، اعزام ناوگروه و تهدیدهای ترامپ تلاشی برای تضعیف ایران از طریق فشار نظامی و روانی است، که برخلاف مماشات بریتانیا در دهه 1930، قاطعیت را نشان می‌دهد، اما خطر بی‌ثباتی منطقه‌ای و تقویت اتحاد ایران با چین و روسیه را به همراه دارد.

در سناریوی دوم، این اقدامات بخشی از استراتژی بازدارندگی است که به دنبال سوق دادن ایران به مذاکره است، با درس از ناکامی بریتانیا در مهار هیتلر. موفقیت این استراتژی به هماهنگی با متحدان و واکنش ایران تا مهلت‌های کلیدی، مانند مذاکرات هسته‌ای، بستگی دارد.

 

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج