ماجرای تجاوز سریالی به پسران نوجوان در تهران
وقتی مرد جوان که در کار ساخت و ساز بود، ورشکسته شد نقشه هولناکی برای فریب پسران نوجوان کشید و جنایات سیاهی را رقم زد.
همشهری آنلاین: وقتی مرد جوان که در کار ساخت و ساز بود، ورشکسته شد نقشه هولناکی برای فریب پسران نوجوان کشید و جنایات سیاهی را رقم زد.

چند روز قبل پسری ۱۷ ساله به اداره پلیس رفت و گفت در دام مرد شیطان صفتی گرفتار شده است.
او توضیح داد: از خانه ام در غرب تهران خارج شدم تا به کلاس بروم. به عنوان مسافر سوار یک خودروی عبوری شدم و در بین راه راننده سر صحبت را با من باز کرد. او مدعی بود که دوستش صاحب مغازهای معروف است و نیاز به چند نیروی نوجوان دارد. آنقدر از شرایط و حقوق و مزایای خوب آنجا گفت که وسوسه شدم نیمهوقت در آنجا کار کنم. وقتی به مرد جوان گفتم که حاضرم در آنجا کار کنم، یک پاکت آبمیوه به من تعارف کرد اما پس از نوشیدن آن از هوش رفتم. وقتی چشم باز کردم، کنار خیابان افتاده بودم و متوجه شدم که از سوی مرد فریبکار مورد آزار و اذیت قرار گرفته ام.
نقشه های سریالی
با این شکایت، پرونده ای تشکیل شد و ماموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را زیر نظر قاضی غلامحسین صادق زاده بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی آغاز کردند. هنوز مدت زیادی از نخستین شکایت نگذشته بود که تیم تحقیق با چند شکایت مشابه دیگر هم روبهرو شد. بررسیها نشان میداد که مرد شیطانصفت با همین شگرد چند پسر نوجوان دیگر را هم فریب داده و قربانی نقشه سیاه خود کرده است. کارآگاهان در بررسیهای تخصصی موفق شدند هویت متهم را که مرد ۴۵ ساله و مجرمی سابقهدار بود شناسایی کنند. او دستگیر شد و تاکنون ۹ پسر نوجوان از او شکایت کردهاند و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.
از ورشکستگی تا جنایات سیاه
متهم مدعی است که پس از ورشکستگی دچار افسردگی شده و کارهایی که میکرده دست خودش نبوده است.
چه شد که ورشکست شدی؟
من در کار ساخت و ساز بودم و درآمد خوبی داشتم. با برادرم شریک بودم اما او شراکتش را با من بهم زد و سهمش را جدا کرد. این کار او لطمه بزرگی به من وارد کرد. از سوی دیگر همسرم به شدت زیاده خواه بود و هرچه درآمد داشتم خرج خوشگذرانی و تفریح های او می شد؛ از سفرهای آنچنانی گرفته تا خرید لوازم مارک دار و برند. از سوی دیگر با بالا رفتن ارز، مصالح ساختمانی گران شد و نتوانستم خوب کار کنم. در واقع بدون اعتبار برادرم کسی با من کار نمیکرد. چشم باز کردم و دیدم ورشکسته شده ام و ورشکستگی مساوی شد با شروع افسردگی. از همان زمان تا الان که اینجا دستبند به دست ایستاده ام از این بیماری رنج می برم.
این دلیلی می شود که نقشه فریب و آزار پسران را بکشی؟
نه. نمی توانم کار زشت خودم را توجیه کنم.
این نقشه چطور به ذهنت خطور کرد؟
یک روز که حالم به شدت بد بود، دوستم را دیدم. او گفت که یکی از دوستانش به عنوان خدمتکار به خانه مردان ثروتمند رفته و پس از آنکه، آنان را با آبمیوه مسموم بیهوش کرده، دست به سرقت زده است. بعد از شنیدن این ماجرا، تصمیم گرفتم چنین ایدهای را اجرا کنم. اولش میخواستم از بچهها دزدی کنم اما نمیدانم چرا نقشهام را تغییر دادم. من واقعا بیمارم!
همه بچهها را با یک شگرد فریب دادی؟
بله. به آنها میگفتم که دوستان پولداری دارم که مغازه دارند و حاضرند پول خوبی به کارکنانشان بدهند. اول اعتمادشان را جلب می کردم و بعد با آبمیوه مسموم آنها را بیهوش کرده و نقشهام را عملی میکردم.
سوابق قبلیات چه بودند؟
من فقط یک سابقهدار دارم. آن موقع پسر نوجوانی از من شکایت کرده بود اما بیگناه شناخته شدم و رفع شد.
نظر کاربران
خداوکیلی این اقای نامرد هنوز زنده هست حیف نون اینو زنده بگور کنید