adexo3
۵۲۸۸۷۳
۲۲ نظر
۵۱۳۷
۲۲ نظر
۵۱۳۷
پ

قاتل: دختر همسرم را به دیوار کوبیدم!

مرد ۳۸ساله ای که در پی اختلافات خانوادگی با زن صیغه ای اش دختر ۵ساله او را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده است، صبح روز گذشته در حالی جزئیات جنایت خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد تشریح کرد که مدعی بود اکنون دچار عذاب وجدان شده است!

روزنامه خراسان: مرد ۳۸ساله ای که در پی اختلافات خانوادگی با زن صیغه ای اش دختر ۵ساله او را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده است، صبح روز گذشته در حالی جزئیات جنایت خود را در حضور قاضی ویژه قتل عمد تشریح کرد که مدعی بود اکنون دچار عذاب وجدان شده است!!
ماجرای قتل دختر ۵ساله از آن جا لو رفت که مردی به همراه همسر صیغه ای اش پیکر نیمه جان این دختر را به بیمارستان شهیدهاشمی نژاد مشهد رساندند و اظهار داشتند که فرزندشان از پله های منزل سقوط کرده است! اما پزشکان و کادر درمانی بیمارستان در همان معاینات اولیه، راز یک کودک آزاری مرگبار را افشا کردند، چرا که شکستگی های اندام «دختر کوچولو» و آثار دیگری که روی بدنش ایجاد شده بود، حکایت از ضرب و جرح عمدی داشت.
در همین حال، پزشکان «رقیه کوچولو» را در بخش مراقبت های ویژه بستری کردند اما پیکر نحیف او در حالی با مرگ دست و پنجه نرم می کرد که دختر مذکور دچار مرگ مغزی شده و آخرین نفس هایش را می کشید. وقتی پزشکان از نجات «رقیه» قطع امید کردند، ناپدری ۳۸ساله او که با شنیدن تشخیص پزشکان دچار وحشت و اضطراب شده بود، در حالی از مرکز درمانی گریخت که پدر رقیه، خود را به بیمارستان رسانده و با دیدن وضعیت وخیم فرزندش، اشک از چشمانش سرازیر شد.
صحنه تلخ آخرین دیدار پدر با دختری که از سال گذشته او را ندیده بود، در حالی رقم خورد که ۲ روز بعد از این ماجرا، «رقیه کوچولو» بر اثر «ایست قلبی» جان خود را از دست داد و بدین ترتیب، پرونده جنایی دیگری روی میز بازپرس «کاظم میرزایی» گشوده شد. قاضی ویژه قتل عمد در اولین دستور قضایی پس از حضور در مرکز درمانی، دستور بازداشت «ع. م» (ناپدری رقیه) را صادر کرده بود.
گزارش خراسان حاکی است: بازجویی ها از ناپدری ۳۸ساله در حالی آغاز شد که او ابتدا ارتکاب هرگونه جنایتی را انکار می کرد اما در نهایت وقتی مقابل سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت، همه راه های گریز را بسته دید و به ناچار لب به اعتراف گشود.
این مرد صبح روز گذشته و در حالی که دستبندهای آهنین قانون، دستانش را می فشرد، توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به شهرک مهرگان هدایت شد تا در حضور قاضی «میرزایی» چگونگی وقوع این جنایت هولناک را بازسازی کند. در آغاز بازسازی صحنه قتل، که سرهنگ محمدی (رئیس دایره قتل پلیس آگاهی) نیز حضور داشت، ابتدا کارآگاه حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات پرونده و اعترافات متهم در مراحل بازجویی پرداخت و سپس متهم ۳۸ساله مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات قتل «رقیه کوچولو» را شرح دهد.
در این هنگام، قاضی کاظم میرزایی با تفهیم مواردی از قانون آیین دادرسی کیفری، از متهم خواست مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند. با تذکر و ارشاد مقام قضایی، ناپدری دختر ۵ساله پس از معرفی کامل خود، گفت: پاییز سال گذشته وقتی که اعظم از همسرش طلاق گرفت، او را به عقد موقت خودم در آوردم. من همسرم را خیلی دوست داشتم و می خواستم در آسایش زندگی کند، به همین خاطر تصمیم گرفتم با فروش خودروام، منزل کوچکی را خریداری و به نام او ثبت کنم. اما هنگام نوشتن قولنامه، یکی از آشنایانم مرا به کناری کشید و گفت: از یک سال قبل اعظم را به عقد خودت در آورده ای!!
حالا وقت آن رسیده که او را رها کنی و با همسر اولت به زندگی ادامه بدهی. آن شب او از موضوعاتی سخن گفت که به شدت کنجکاوی مرا تحریک کرد. او حتی به من گفت همسرت قبلا به خاطر موضوعی زندانی شده است!! با شنیدن این حرف ها دیگر حال خودم را نمی فهمیدم چرا که همسرم و مادرش این موضوع را از من پنهان کرده بودند. آن شب به منزل همسر اولم رفتم، ولی همه ذهنم درگیر حرف هایی بود که در ذهنم رژه می رفتند. این بود که صبح زود به خانه اعظم رفتم. من برای او و مادر و برادرش خانه ای را در شهرک مهرگان اجاره کرده بودم تا با هم زندگی کنیم.
وقتی با عصبانیت به او گفتم چرا به من نگفتی که زندان بوده ای؟ جر و بحث بین ما شروع شد. وقتی فهمیدم که موضوع صحت دارد، دیگر به همه چیز مشکوک شده بودم. درگیری ما بالا گرفت تا این که مادرزنم دخالت کرد، در همین حال نیز دختر اعظم با سر و صدای ایجاد شده از خواب بیدار شد و گریه کنان داخل اتاق آمد، من هم سیلی محکمی به صورتش زدم و او را از داخل اتاق به پذیرایی پرت کردم! وقتی باز هم او را کنار مادرش دیدم، بغلش کردم و از بالا به روی رختخواب پهن شده اش انداختم. او از ترس سرش را زیر لحاف برد ولی دوباره به میان دعوای من و مادرش آمد که این بار او را به سمت دیوار و کمد پرت کردم و چند لگد هم به اندامش زدم! فقط فهمیدم که خرناس می کشد.
دست مادرش را با عصبانیت گرفتم و به طرف تراس منزل کشیدم که در این هنگام برادرزنم نیز از سر کار به منزل بازگشت. هنوز در حال مشاجره بودیم که مادرزنم فریاد زد حال رقیه خراب است. با دیدن وضعیت وخیم رقیه، بلافاصله او را به بیمارستان بردیم و به خاطر ترس عنوان کردیم که از پله سقوط کرده است!!
گزارش خراسان حاکی است: اما در همین حال، مادر کودک از ماجرای دیگری نیز پرده برداشت و گفت: «ع. م» با ته دسته چاقوی بزرگ، محکم به سر فرزندم کوبید به طوری که دسته چاقو شکست!

با این اظهارات، «ع. م» نیز ضمن قبول این موضوع، به وارد آوردن ضربه ای سخت به سر کودک با دسته چاقو اعتراف کرد. گزارش خراسان حاکی است: پس از اعترافات صریح ناپدری، در حالی قاضی میرزایی دستور پایان بازسازی صحنه قتل را صادر کرد که مرد ۳۸ساله مدعی بود دچار عذاب وجدان شدیدی شده است. با پایان یافتن بازسازی صحنه قتل، متهم مذکور با صدور قرار بازداشت موقت روانه زندان شد تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • سارا از اصفهان

      تو مرد نیستی

    • گندن

      خدا لعنتت کنه عوضی پست فطرت...

    • باران

      پدر واقعی این بچه کدوم گوری بوده بچه رو انداخته دست مادرش تا خودش هر غلطی میخواد بکنه. زنها وقتی طلاق میگیرند چون درآمدی ندارند ممکنه برای تامین زندگی دست به هر اشتباهی بزنن

      پاسخ ها

      • بدون نام

        محض اطلاعتون حضانت بچه بعد از طلاق تا 7 سالگی دست مادر هست

    • الناز

      ای وای ای وای رقیه کوچولو فرشته پاک و معصوم .خدا لعنتت کنه مرد اعدامم واسش کمه .

    • خادم فری

      این پست فترت و باید زودتر اعدام کنند دختر۵ساله چه​گناهی داشته

    • بینام

      بنظرمن باید اول مادردختره رو به صلیب بکشی بعدش هم اون ....

    • بدون نام

      انشالله برای اعدامش دیه نخوان

    • طوطی

      خیلی مشکلات تو زندگی زن های مطلقه هست ،اما صیغه شدن اونم با یه بچه ،فکر نمیکنم که واسه همه عاقبت خوشی داشته باشه,

      تو که از کوره در رفتی، میگرفتی زنتو کتک میزدی تا خبر مرگت آروم میشدی،زورت به بچه رسیده,شک نکن اعدامی

    • حمید

      بی شرف بی وجدان خدا لعنت کنه حق اون اعدام هستش

    • حجت

      حیف ادم
      حیف نون
      خیلی بی وجدانی
      تو با کسایی که سیلی به گوش دختر امام حسین زدند هیچ فرقی نمکنی
      بیچاره دخترکوچولو که قربانی هوا وهوس و خودخواهی والدینش شد

    • سعيد

      واقعا انسان ميتونه به چه حيووني تبديل بشه
      ببخشيد حيوان هم اين رفتار با يك بچه پنج ساله انجام نميده

    • ناشناس

      تف به مرام تو نامرد بی همه چیز

    • زهرا

      امیدوارم درس عبرتی بشه برای زن های مطلقه که با بچه رو سر ی خانواده دیگه خراب نشن ک باعث ویرانی اون خانواده بشه.این خبر رقیه کوچولو هم هر روز میزارید و ما را ناراحت میکنید.با ازدواج مجدد خانمها و آقایان این وسط فقط بچه های بی گناه قربانی میشن.

    • ali

      این جور آدمهای بی خانواده که تو هر شهر و روستایی یک زن صیغه ای برای خودشون درست می‌ کنن باید از روی زمین وجودشان پاک بشن اگه کسی خانواده دوست باشه دنباله زن صیغه ای نمی ره و آخرش هم اینجور کارها به سراغش نمی یاد بیچاره طفل پنج ساله معصوم چه گناهی کرده بود

    • بدون نام

      لعنت خدا به تو مادر نما باشه تا ابد .اون هیولا را باید اعدام کرد .کاش برای این بی وجدان قاضی آخرین مجازات را در نظر بگیرد .این جور مواقع کاش قانونی یا تبصره ای باشه که شامل اختلاف دیه نباشه بی دفاع بودن ترس وحشت اون موقع باید حساب بشه

    • سینا یزد

      فقط اقدام وبس

    • فرناز

      این مرد اگر انسان بود به همسر اولش خیانت نمی کرد خانومهای مطلقه اگر کار خدماتی انجام دهید هزار برابر از زن دوم شدن محترم تر وابرو مند تر هستید

    • بدون نام

      تو چطور مادری هستی که گذاشتی این جوری بچتو بکشه؟
      ای واااااااااااااااااای جیگرم از غم این بچه اتیش میگیره
      منم مادرم چطوری این صحنه ها رو نماشا کردی و الان زنده ای

    • puma

      یکی درحسرت داشتن فرزند و.نذر و نیاز
      یکی باکشتن نعمت...باعث سوز و گداز

    • ترانه

      منم خیر سرم مادرم ،امشب امدم دست بچمو بشورم دستشو اورد جلوی شیر اب لباسشوخیسوند بعدم امد مایع را بکنه تو چشمش عصبی شدم دستشو شستمو انداختمش زمین ،بچم باسر اومد زمین، خیلی ناراحتم خداخودش بهم رحم کنه خدا قضا رادورکنه وصبرمو زیاد اگه طوری میشد من چه خاکی تو سرم میکردم...

    • بدون نام

      هی چیبگم با خوندن این خبر رقیه کوچولو فقط و فقط یاد رقیه امام حسین اوفتادم دلم گرفت از این رقیه کوچولو اخرین خوابشو اینجوری به خواب ابد تبدیل کردن خیلی حرفا به دلو ذهنم میاد که به اون ناپدری و اون مادر بگم ولی حیف رقیه کوچولو حیف

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج