دکوراسیون آرامبخش خانه «احسان حقشناس»
خانه احسان حقشناس در يك برج بلندبالا واقع شده؛ خانهاي كه قرار است تا چهار ماه ديگر میزبان فرشته ای آسماني باشد.
مجله منزل - ثمين باقري: احسان حقشناس بعد از برنامه «شوك» شبكه سه مجبور شده خانهاش را عوض كند. خودش ميگويد بعد از آن برنامه حواشي زیادی برايش پيش آمد كه هم مجبور شد از عوامل اصلي برنامه شكايت كند و هم اينقدر صبح و شب همسايهها در خانهاش را به هواي دادن ترانهاي يا حتي نشان دادنش به مهمانهايشان ميزدند كه ديگر جاي زندگي نبود. براي احسان آرامش يك خانه حرف اول را ميزند. احسان دو سال است كه ساكن اين خانه است. هرچند ميگويد يك خانه ديگر جايي در نوك كوه خريده و قرار است بهزودي به آنجا اسبابكشي كند اما خودش فكر نميكند اين «به زودي» زودتر از چهار ماه ديگر باشد.
احسان اسم اين مجتمع را «مجتمع آرامش» گذاشته است؛ برجي ۱۶طبقه در يكي از فرعيهاي خيابان مژده در منطقه نياوران تهران كه براي او فقط آرامشش مهم است. احسان ميگويد: «با توجه به كاري كه من انجام ميدهم معمولا خانه نيستم. اگر مسافرت نباشم، بيشتر وقتم را در شركت ميگذرانم و فقط براي خوابيدن به خانه ميآيم. در اين مدتي هم كه در خانه هستم، دوست دارم سر و صدا نباشد. سكوت اينجا دقيقا همان آرامشي را دارد که ميخواهم.» رنگ خانه احسان قهوهاي و كرم است. او بعد از خريد اين خانه، كاغذديواريهايي با تم كرمرنگ را جايگزين رنگ ساده قبلي كرده است.
ميگويد خانه قبلياش سياه و سفيد بوده و بعد از اينكه تصميم گرفته به اين خانه بيايد براي تنوع هم كه شده بيخيال سياه و سفيد شده و حالا اين تم رنگ را انتخاب كرده است. احسان ميگويد وقتي براي خانهاش وسيله ميخرد، نخستين فاكتوري كه درنظرش اهميت دارد، مدرن بودن است. او ديزاين خانه را معمولا در ذهنش ميچيند و وقتي براي خريد ميرود خوب ميداند كه دقيقا دنبال چه چيزي است.
صندلي راحتی
اين تاب جزء اشيايي است كه احسان دلبستگي ويژهاي به آن دارد؛ تابي كه از آلبوم «تيكتيك» با اوست. براي آلبوم دنبال چنين چيزي ميگشته كه در فروشگاه آرماني خيلي اتفاقي پيدا كرده است. ميگويد وقتي بر اين تاب مينشيند فقط پاشنه پايش را روي زمين ميگذارد و حس معلق بودن به او دست ميدهد؛ طوري كه هم ميشود روی آن به يك خواب راحت رفت و هم اينكه اگر ذهنش خيلي مشغول باشد، باعث ميشود آرامش بگيرد. دوستان بچهدار احسان هم طرفدار اين صندلي هستند چون بهترين وسيله براي خواباندن بچه است.
مبلمان پذيرايي
بعد از صبحانه احسان تقريبا خودش را روي مبل لالايي قسمت پذيرايي ولو ميكند. ميگويد اينقدر تلو تلو ميخورد تا غذايش هضم شود. اين مبلها را از پيام صالحي خريده است. از ديگر مبلهاي اين بخش خانه بيشتر وقتي مهمان دارند، استفاده ميكنند. ميز وسط اما سليقه خود احسان است؛ ميزي با روكش فلزي كه وقتي از بالا به آن نگاه ميكنيم شبيه توپ فوتبال چهلتكه است. او ميگويد از رنگهاي روشن فراري است و هميشه دنبال رنگهايي است که چركتاب هستند و خيلي زود كثيفي را نشان نمیدهند.
بعد از صبحانه احسان تقريبا خودش را روي مبل لالايي قسمت پذيرايي ولو ميكند. ميگويد اينقدر تلو تلو ميخورد تا غذايش هضم شود. اين مبلها را از پيام صالحي خريده است. از ديگر مبلهاي اين بخش خانه بيشتر وقتي مهمان دارند، استفاده ميكنند. ميز وسط اما سليقه خود احسان است؛ ميزي با روكش فلزي كه وقتي از بالا به آن نگاه ميكنيم شبيه توپ فوتبال چهلتكه است. او ميگويد از رنگهاي روشن فراري است و هميشه دنبال رنگهايي است که چركتاب هستند و خيلي زود كثيفي را نشان نمیدهند.
ورودي خانه و ميز فوتبالدستي
اين ميز مخصوص زمانهايي است كه محسن شريفيان به خانه احسان ميآيد؛ هرچند بيشتر وقتها احسان را ميبرد اما كلا فوتبالدستي بيشتر براي اوقاتی است که محسن مهمان خانه باشد. بخش ورودي خانه را خود احسان به دكوراسيون آپارتمانش اضافه كرده است. او فضاي نسبتا بزرگ ورودي را با يك پله كوتاه از فضاي اصلي خانه جدا كرده است. ورودي يكجورهايي فضاي پرتي خانه به حساب ميآمده است. او هم با گذاشتن يك ميز فوتبالدستي بهترين استفاده را از اين فضا كرده است.
اين ميز مخصوص زمانهايي است كه محسن شريفيان به خانه احسان ميآيد؛ هرچند بيشتر وقتها احسان را ميبرد اما كلا فوتبالدستي بيشتر براي اوقاتی است که محسن مهمان خانه باشد. بخش ورودي خانه را خود احسان به دكوراسيون آپارتمانش اضافه كرده است. او فضاي نسبتا بزرگ ورودي را با يك پله كوتاه از فضاي اصلي خانه جدا كرده است. ورودي يكجورهايي فضاي پرتي خانه به حساب ميآمده است. او هم با گذاشتن يك ميز فوتبالدستي بهترين استفاده را از اين فضا كرده است.
آينه و اتاق مهمان
به غير از بخش ورودي خانه كه يك آينه عريض دارد، ديگر آينهاي در بخش مركزی خانه نميبينيم. از احسان كه ميپرسيم می فهمیم ظاهرا ميانهاش با آينه چندان خوب نيست. او ما را به اتاق مهمانش ميبرد. روي در كمدها سراسر آينه نصب شده است.
به غير از بخش ورودي خانه كه يك آينه عريض دارد، ديگر آينهاي در بخش مركزی خانه نميبينيم. از احسان كه ميپرسيم می فهمیم ظاهرا ميانهاش با آينه چندان خوب نيست. او ما را به اتاق مهمانش ميبرد. روي در كمدها سراسر آينه نصب شده است.
آشپزخانه
نور قسمت پذيرايي و نشيمن از پنجرههاي بلندي كه تا سقف هم كشيده شده، تامين ميشود. همين باعث شده آشپزخانه به پرنورترين بخش خانه تبديل شود. گاز پنج شعله روميزي در جايي وسط آشپزخانه و رو به نمايي از شهر است. سينك ظرفشويي هم در بخش اپن آشپزخانه و رو به ميز ناهارخوري قرار دارد. اين بخشي از آشپزخانه است كه احسان چندان دل خوشي از آن ندارد و براي همين هم يك پارتيشن چرمي قهوهاي رنگ را جلويش گذاشته است.
نور قسمت پذيرايي و نشيمن از پنجرههاي بلندي كه تا سقف هم كشيده شده، تامين ميشود. همين باعث شده آشپزخانه به پرنورترين بخش خانه تبديل شود. گاز پنج شعله روميزي در جايي وسط آشپزخانه و رو به نمايي از شهر است. سينك ظرفشويي هم در بخش اپن آشپزخانه و رو به ميز ناهارخوري قرار دارد. اين بخشي از آشپزخانه است كه احسان چندان دل خوشي از آن ندارد و براي همين هم يك پارتيشن چرمي قهوهاي رنگ را جلويش گذاشته است.
لوستر و ميز ناهارخوري
ميگويد دردسرهاي اسبابكشي دو سال پيش به اين خانه يك طرف و فقط جابهجايي و نصب همين لوستر هم يك طرف. آويزهاي آينهاي لوستر با بندهاي نازك نايلوني كه زير نور لوستر نامرئي ميشوند، دانهدانه از لوستر بايد جدا شده و بعد دوباره نصب شوند. حالا از اين آويزها كه بگذريم، خود لوستر مجموعهاي از كاسههاي كوچك است كه هر كدامشان با قلابهاي كوچكي به آن وصل ميشوند. هرچند اين مدل لوستر ميتواند به تنهايي يكي از پردردسرترين اشياي خانه لقب بگيرد اما تركيب و فاصلهاش با ميز ناهارخوري از ویژگی های دكوراسيون مدرن به حساب ميآيد.
ميگويد دردسرهاي اسبابكشي دو سال پيش به اين خانه يك طرف و فقط جابهجايي و نصب همين لوستر هم يك طرف. آويزهاي آينهاي لوستر با بندهاي نازك نايلوني كه زير نور لوستر نامرئي ميشوند، دانهدانه از لوستر بايد جدا شده و بعد دوباره نصب شوند. حالا از اين آويزها كه بگذريم، خود لوستر مجموعهاي از كاسههاي كوچك است كه هر كدامشان با قلابهاي كوچكي به آن وصل ميشوند. هرچند اين مدل لوستر ميتواند به تنهايي يكي از پردردسرترين اشياي خانه لقب بگيرد اما تركيب و فاصلهاش با ميز ناهارخوري از ویژگی های دكوراسيون مدرن به حساب ميآيد.
پردهها
خانه نورگير با پردههاي تيره پوشيده شده است. ميگويد نور طبيعي را دوست دارد اما چون بيشتر وقتها در خانه استراحت ميكند، از پردهها و كركرههاي رنگ تيره استفاده ميكند تا نور كمتري به داخل خانه تابيده شود. تاريك بودن خانه تا جايي پيش رفته كه براي اتاق خوابش از پردههاي ضدنور استفاده كرده است چون احسان پنج، شش ساعت بيشتر در روز نميخوابد و نور مانع بزرگي براي خواب عميق اوست.
خانه نورگير با پردههاي تيره پوشيده شده است. ميگويد نور طبيعي را دوست دارد اما چون بيشتر وقتها در خانه استراحت ميكند، از پردهها و كركرههاي رنگ تيره استفاده ميكند تا نور كمتري به داخل خانه تابيده شود. تاريك بودن خانه تا جايي پيش رفته كه براي اتاق خوابش از پردههاي ضدنور استفاده كرده است چون احسان پنج، شش ساعت بيشتر در روز نميخوابد و نور مانع بزرگي براي خواب عميق اوست.
ديوارها
ميگويد از قاب عكس چندان خاطره خوشي ندارد. براي همين هم در خانه جديدش به غير از چند قاب عكس يك شخصيت معروف سينماي جهان عكس هيچكس ديگري را نزده است. اما زماني در خانهاش عكسهاي بزرگي از خودش در كنسرتهاي مختلف و برنامههاي متفاوت به ديوار نصب بوده است. خودش ميگويد آن موقع سبك زندگياش سياه و سفيد بود و همه عكسهايش هم به همين نسبت سياه و سفيد چاپ شده بود اما حالا آن قاب عكسها در انباري است.
ميگويد از قاب عكس چندان خاطره خوشي ندارد. براي همين هم در خانه جديدش به غير از چند قاب عكس يك شخصيت معروف سينماي جهان عكس هيچكس ديگري را نزده است. اما زماني در خانهاش عكسهاي بزرگي از خودش در كنسرتهاي مختلف و برنامههاي متفاوت به ديوار نصب بوده است. خودش ميگويد آن موقع سبك زندگياش سياه و سفيد بود و همه عكسهايش هم به همين نسبت سياه و سفيد چاپ شده بود اما حالا آن قاب عكسها در انباري است.
تلويزيون و ست جلوي آن
احسان رئالي است و ميگويد ديشب كه تيمش باخت، روي همين مبل خوابش برده است؛ البته اين اتفاقي است كه بيشتر وقتها هنگام فوتبال ديدن برايش ميافتد و مبل بلند و راحت جلوي تلويزيون تبديل به جاي خوابي براي او ميشود.
احسان رئالي است و ميگويد ديشب كه تيمش باخت، روي همين مبل خوابش برده است؛ البته اين اتفاقي است كه بيشتر وقتها هنگام فوتبال ديدن برايش ميافتد و مبل بلند و راحت جلوي تلويزيون تبديل به جاي خوابي براي او ميشود.
مجسمهها
اين مجسمهها را از آبادان خريده است؛ از يك بازار سنتي و قديمي درحدود هفت يا هشت سال پيش. ميگويد به خاطر سنگيني و كارتنهاي بزرگي كه مجسمهها داشته، تقريبا بيچاره شده تا آنها را به تهران رسانده است. البته انگشت يكي از مجسمهها هم جان سالم به در نبرده و در بار شكسته است.
اين مجسمهها را از آبادان خريده است؛ از يك بازار سنتي و قديمي درحدود هفت يا هشت سال پيش. ميگويد به خاطر سنگيني و كارتنهاي بزرگي كه مجسمهها داشته، تقريبا بيچاره شده تا آنها را به تهران رسانده است. البته انگشت يكي از مجسمهها هم جان سالم به در نبرده و در بار شكسته است.
پ
نظر کاربران
دیگه با این همه پول انتظار دیگه ای نمیرفت
حالا کی هست این آقا?
واقعا اين اقا كيه ؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
خواننده
اصلا هم قشنگ نیود خدایی اههههههههههههههههه