اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۱۷۷۷۲۷
۳ نظر
۵۰۲۵
۳ نظر
۵۰۲۵
پ

طنز؛ سناریوی «همه چیز اینجاست ۲» لو رفت!

در این سریال به صورت خیلی غیرمستقیم و یواش یواش و بدون اینکه ما متوجه شویم و حتی بدون اینکه نیازی به شل کردن عضلات باشد، نکاتی که ما برای زندگی امروز به دانستن آنها نیاز داریم به ما منتقل شده و آموزش داده می شود.

طنز؛ سناریوی «همه چیز اینجاست 2» لو رفت!




مجله خط خطی - پدرام ابراهیمی: حتی واداده ترین فریب خوردگان هم اذعان دارند که حداقل صددرصد مدرم ایران برنامه های صدا و سیما را نگاه می کنند و از این صددرصد مطمئنا هفتاد و هشت درصد، سریال «همه چیز آنجاست» را از شبکه سه دیده اند. در این سریال به صورت خیلی غیرمستقیم و یواش یواش و بدون اینکه ما متوجه شویم و حتی بدون اینکه نیازی به شل کردن عضلات باشد، نکاتی که ما برای زندگی امروز به دانستن آنها نیاز داریم به ما منتقل شده و آموزش داده می شود.

نکات بسیار پیچیده و غامض «سبک زندگی» از مهم ترین چیزهایی است که در لایه های بسیار زیرین دیالوگ ها عمیق این سریال به ما اعمال می شود. ناظران آگاه معتقدند اگر دیالوگ های این سریال چندلایه دیگر پایین تر می رفت، قطعا نویسندگان این سریال به نفت می رسیدند.

حالا هکرها با نفوذ به یارانه شخصی تهیه کننده ی این سریال، سناریوی «همه چیز اینجاست ۲» را به دست آورده و برای ما ارسال نموده اند و ما به صورت اختصاصی به عنوان اولین نشریه آن را اینجا منتشر می کنیم. از کشورهایی که متقاضی دادنپناهندگی به اینجانب هستند تقاضامی شود ضمن رعایت صف، درخواست کتبی خود را به نشانی ایمیلم ارسال نمایند تا به موقع و در نوبت بررسی شود و حالا این شما و این بخشی از «همه چیز اینجاست ۲»:

طنز؛ سناریوی «همه چیز اینجاست 2» لو رفت!

(داخلی- کارگاه- مهران و مهدی دارند برنامه شناسنامه را می بینند. برنامه که تمام می شود، مهران شروع می کند به صحبت کردن با مهدی)

مهران: بیا برای اینکه کارمون راه بیفته و ورشکست نشیم، این دفعه رو استثنائا روم به دیوار گلاب به روت، پول نزول کنی. یکی از رفقای فاسد من کسی رو می شناسه که با اسکونت ده درصد کار مردمو را ه میندازه.

مهدی: چی؟! اسکونت؟! نزول؟! دفعه دیگه حرف نزول بزنی چنان آگاهی افزاییت می کنم که از دندونات مهره شطرنج درست کنی. من زیر بار نزول نمی رم. شده وام بیست و چهار درصد بگیرم، نزول نمی گیرم. بهت رو بدم پس فردا همه پرسی هم می خوای.

مهران: خب بایدم مخالف باشی. تو خرت از پل گذشته. هم ازدواج کردی، هم از لذت بچه دار شدن برخورداری که مطمئنا بزرگ ترین لذت دنیاست و هر انسان متعهد و مسئول و وطن پرستی حداقل باید هفت، هشت بار این لذت رو تجربه کنه. ولی فکر من نیستی که دارم دختر مورد علاقه ام که نیتم از دوست داشتنش فقط ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندآوریه رو از دست میدم.

مهدی: اون دختر به درد تو نمی خوره. دختری که حتی توی فیلم هم هدبندش رو درست نمی بنده و دماغش رو عمل کرده و اصلا به شئونات مندرج در اصول متعدد قانون اساسی پایبند نیست، پس فردا چطور برای تو چند تا بچه میاره که از لذت پدرشدن بهره مند شی؟ حتی بلد نیست از کفشوی پلین استفاده کنه. حتی نمیتونه همین حالا به ۳۰۰۰۷۵۰۷۵۰پیامک بزنه تا یک عدد کفشوی پلین درب منزل بهش تحویل بشه.

مهران: چون بزرگتری و موهاتو دادی بغل، حرفتو گوش می کنم.

(داخلی- واگن مترو- آقاجون و همسرش اکرم دارند با زن عمو حمید صحبت می کنند)

زن دادش: حاجی چرا خواستید اینجا با هم صحبت کنیم؟

آقاجون: به خاطر اینکه استفاده از وسایط نقلیه عمومی به کاهش ترافیک کمک می کنه.

اکرم: تازه! هرچی کمتر از سواری استفاده کنیم، بنزین کمتری مصرف شده و در نتیجه وابستگی اقتصاد کشور به انرژی های فسیلی و درآمد نفتی کمتر شده و کشورهای منطقه نمی تونن از این طریق به ما فشار بیارن. آقا پسر یه بسته آدامس Fresh بده.

آقاجون: خانم! آدامس ترکیه ای می خری؟ جواب بیکارشدن جوانان وطن در کارخانه های شیک و مینو رو شما میدی؟ برو آقاپسر. خب زن داداش؛ نگفتی چرا بعد از معتادشدن حمید به ما خبر ندادین؟

زن داداش: ما می خواستیم خبر بدیم ولی... چون ماهواره داشتیم و تحت تاثیر دروغ ها و القائات عوامل معاند و معلوم الحال خارج از کشور بودیم، حواسمون پرت شد و کم کم اعتیاد حمید از یه قل دو قل تبدیل شد به شنقل منقل و از حالت زیرپوستی به تابلو تغییر وضعیت داد و ما دیگه رومون نشد خبر بدیم.

(صدای گوینده واگن: ایستگاه تجریش)

آقاجون: خب رسیدیم ایستگاه تجریش که به دست متخصصان توانمند داخلی تقریبا نزدیک به جبه ی زمین ساخته شده. پیاده شید بریم اکبر مشتی بستنی بخوریم.

(سمانه روبروی اسماعیل نشسته و به نقطه نامعلومی خیره شده. اسماعیل عصبی است. دارد چشمهایش را می مالد)

سمانه: اسماعیل! به جز اینکه اخلاق مذموم و ناپسند شکاکی در تو نهادینه شده، انقدر از ماهواره استفاده کردی که چشمات هم ضعیف شده.

اسماعیل: خب چیکار کنم؟ تو که نمیای بریم زیر یه سقف زندگی کنیم. حوصله م سر میره، میرم سراغ شبکه های بیگانه. می خوام تلویزیون خودمونو نگاه کنم ولی چون شهروند خوبی نیستم و آشغال رو به موقع نمی ذارم دم در، روم نمیشه تو چشم مجری های خودمون نگاه کنم. بنابراین از ماهواره استفاده می کنم... خودمم می دونم ستون پنجم دشمنه... اصلا... اصلا... اصلا ببینم تو یک دقیقه پیش کجا بودی؟

سمانه: واقعا که! تو مریضی اسماعیل! یک دقیقه پیش داشتم با تو حرف می زدم!

اسماعیل: نه راس میگیا... چشمم ضعیف شده. فکر کنم به خاطر اینه که آدامس می خورم. مرگ بر ماهواره. مرگ... مرگ... (گریه)

(مهرنوش پشت میز نشسته و دارد با غرور و تکبر و منیّت خاصی کارکردن آبدارچی را می پاید. مهندس از راه رسیده و مهرنوش جلوی پایش بلند می شود)

مهندس: تفضّل تفضّل... سلام علیکم... به به امروز چه روسری خوشرنگی دارید. می بینم که در طراحیش از نقوش سنتی استفاده شده که می تونه باعث جذب گردشگر و کاهش اثرات تحریم ها بشه.

مهرنوش: سلام مهندس، لطف دارید. نقش و نگار روسری من در مقابل ریش پرفسوری شما هیچه.

(رئیس می رود به اتاقش. خانم مدیر اداری شرکت به همراه یک خانم عبوس جلو می آیند)

مدیر اداری: خانم موسوم به مهرنوش! آیا درسته که شما با مدیرتون این طور خوش و بش کنید؟ آیا بهتر نیست زن در خانه نشسته و فرزندآوری کند؟

مهرنوش: پس خودتون اینجا چی کار می کنید؟

مدیر اداری: اگه من بمونم خونه، امثال شما رو چه کسی هدایت کنه؟

(خانم مدیر اداری به خانم عبوس اشاره می کند و خانم عبوس مچ دست مهرنوش را می گیرد)

مدیر اداری: ایشون رو ببرید حراست تا بفهمیم پشت این رفتار مشکوکشون کدوم حزب یا گروهکی خوابیده. به خونوادشون هم زنگ بزنید بگین بیان اینجا.

مهرنوش به گریه میفتد: توروخدا زنگ نزنید... من گول خوردم... خدا ازشون نگذره... ماهواره... روزنامه ها... آدامس... پیتزا... علی مطهری...

مدیر اداری: عیب نداره... حالا که پشیمونی، با رأفت برخورد کرده و فقط اخراجت می کنیم. اگر رئوف نبودیم طور دیگری می شد.

(صدای جیغ... ببخشید، صدای علی لهراسبی، تیتراژ پایانی این قسمت)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • مریم

      خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
      خیلی باحال بود
      ولی من سریالشو دوست داشتم

    • جواد

      خیلی دارن کشش می وهند

    • بدون نام

      ممنون ... انصافا دهنمون رو سرویس کردند با این سریالاشون ... فقط من تو کف سمانه موندم که در نهایت هم اون شوهر روانی و جانیش رو ول نکرد و با فاطعیت اعلام کرد که اون من رو دوست داره و پاش وامیستم!!!!!!!!!!

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج