دلبرِ قرمزپوشی که پس از دو دهه روی قلب ما ویراژ داد
در این مقاله به بهانه نوزدهمین سالگرد اکران Cars قرار است به ویژگیهایی بپردازیم که باعث شد ماشینها فراتر از زمان خودش، یک اثر منحصربفرد محسوب شود.
برترینها- مهسا شفیعی: برای آنهایی که مانند من در همان سال اکران این انیمشن را تماشا کردهاند باورش سخت است اما 19 سال از اکران یکی از محبوبترین انیمیشنهای سینمایی دنیا یعنی انیمیشن Cars یا ماشینها میگذرد. انیمیشنی که بعدها به خاطر استقبال فراوان مخاطبان به یک فرنچایز یا مجموعه فیلم تبدیل شد و از قضا از Cars 2 و Cars 3 هم استقبال فوقالعادهای شد.
ماشینها اما فراتر از یک انیمیشن نوستالژیک، خصوصیات و ویژگیهایی داشت که قوانین ساخت انیمیشن و روایت داستان در چنین قالبی را دستخوش تغییر کرد و برای کمپانی پیکسار و بالاتر از آن دیزنی چه از منظر کسب محبوبیت و چه از نگاه مالی یک برگ برنده تمام عیار بود. اما چه خصوصیاتی این مجموعه را از انیمیشنهای همدورهاش متفاوت میکند و باعث میشود شخصیتهایی مانند لایتنینگ مککوئین و مِیتر به دوستان مشترک بسیاری از کودکان روی کره زمین از فرهنگها و نژادها و مذاهب مختلف تبدیل شود؟ در این مقاله به بهانه نوزدهمین سالگرد اکران Cars قرار است به ویژگیهایی بپردازیم که باعث شد ماشینها فراتر از زمان خودش، یک اثر منحصربفرد محسوب شود.
به یاد انیماتور کانادایی همیشه خندان
اگر حتی همین حالا هم پای صحبت یکی از انیماتورهای پیکسار بنشینید احتمالا با وجود گذشت بیش از دو دهه هنوز حرفی از یک نقاش ماهر و همیشه خندان به میان خواهد آمد. گلن مککویین که در شکلگیری و موفقیت کمپانی پیکسار نقشی قابل توجه داشت یک انیماتور کانادایی بود و هرچند در سال 2002 و 4 سال قبل از اکران ماشینها بر اثر ابتلا به سرطان پوست از دنیا رفت اما پیکسار هرگز نقش مرشدگونهاش در تربیت انیماتورهای جوان و استعداد خاصش در خاطرهسازی برای مخاطبان را فراموش نکرد.
گلن البته در ساخت انیمیشنهای فوقالعادهای از جمله داستان اسباببازی 1و2، زندگی یک حشره و کارخانه هیولاسازی سهیم بود اما وقتی تیم سازنده ماشینها سه سال پس از مرگ گلن در دفتر پیکسار دورهم جمع شد، همگی در ادای احترام به گلن اتفاق نظر داشتند. به این ترتیب سازندگان ماشینها و مدیران پیکسار با نامگذاری یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای انیمیشن یعنی لایتنینگ مککویین به یاد گلن ، به مردی که روی آینده پیکسار و انیمیشن جهان اثر گذاشت ادای دین کردند.
رادیاتور اسپرینگز؛ واقعیترین شهر خیالی دنیا
اغلب اتفاقات مهم Cars در شهر فراموششده و از رونقافتادهای به نام رادیاتور اسپرینگز میافتد. رادیاتور اسپرینگز در گذشته در اوج شکوه و رونق بوده چرا که در کنار یکی از پر رفت و آمدترین جادههای آمریکا یعنی Route66 قرار داشته اما بعدها با احداث یک جاده جدید انگار نه فقط از روی نقشهها بلکه از خاطر تمام مسافران پاک شده است. این شهر فقط یک لوکیشن تصادفی برای جلو رفتن قصه نیست و رادیاتور اسپرینگز و خصوصیاتش مانند یک شخصیت، داستان فیلم را جلو میبرد.
جالب است بدانید در آمریکا شهرهای زیادی مانند رادیاتور اسپرینگز وجود دارد. شهرهایی که هر روز میزبان هزاران مسافر آمریکایی جاده 66 بودند و در سالهای اخیر به خاطر احداث جادههای بهینهتر و کوتاهتر به کلی به دست فراموشی سپرده شدهاند. جان لسِتِر و تیم سازنده ماشینها پیش از آغاز پروژه به یک سفر تحقیقی در راستای جاده 66 رفتند و از شهرهای اینچنینی زیادی مانند پیچ اسپرینگز و سلگمان در آریزونا، توکومکاری در نیومکزیکو و گالنا در کانزاس دیدن کردند. رادیاتور اسپرینگز در واقع مخلوط این شهرها و مانند یادبودی برای تمام شهرهایی است که حالا فقط با خاطرات رونق گذشته زنده هستند.
انیمیشنی که یک نامه عاشقانه به صنعت خودروسازی بود
یکی از دلایل محبوبیت عجیب و غریب این انیمیشن در این نکته نهفته است که تیم سازنده با وسواسی غیرعادی برای هر شخصیت و مکان و اتفاق در این فیلم یک تاریخچه تعریف کرده بودند. برای نمونه بد نیست ببینیم شخصیتهای اصلی این انیمیشن از روی چه مدلهای ماشینی در دنیای واقعی ساخته شده بودند:
لایتنینگ مککوئین
لایتنینگ درواقع هیبریدی از چند ماشین متفاوت بود. به گفته تیم سازنده ظاهر شبیه به ماشینهای اسپورتِ لایتنینگ از روی شورلت کوروِت سی6، ویژگیهای مربوط به ایرودینامیک از فورد جیتی40 و پیشینه و بکگراند رقابتیاش از خودروهای بازنشستهشده از رقابتهای نسکار الهام گرفته شده بود.
داک هادسون
داک هادسون به دلایل متفاوت یکی از محبوبترین شخصیتهای ماشینها بود و ظاهرش از روی مدلی الهام گرفته شده بود که بین رانندگان و طرفداران قدیمی رقابتهای نسکار(NASCAR) یک اسطوره بیتکرار به حساب میآمد. هادسون هورنِت مدل 1951(Hudson Hornet 1951) به خاطر مرکز ثقل نزدیک به زمین در دهه 50 میلادی به معنی واقعی کلمه روی پیست مسابقات نسکار پادشاهی میکرد.
مِیتر
میتر از روی یک مدل شورلت تولید 1955 تا 57 ساخته شده که در دنیا به کامیون مخصوص برداشت محصول مشهور است و در همان سالها در بسیاری از نقاط دنیا به ویژه آمریکا در بین کشاورزان و دامداران به خاطر سختجانیاش بسیار محبوب بود.
سلی کارِرا
همانطور که احتمالا میتوانید حدس بزنید سلی از روی یک پورشه 911 کارِرا مدل 2002 ساخته شده است.
انیمیشنی که از زمان خود جلوتر بود
در کنار داستان جذاب، جلوههای بصری یکی از موضوعاتی بود که باعث محبوبیت زیاد انیمیشن ماشینها شد و این انیمیشن از نظر جذابیت تصاویر و جزئیات به وضوح از رقیبان خود جلوتر بود. مشهور است که تیم سازنده این اثر برای ساخت هر فریم(هر فریم یک بیست و چهارم ثانیه از فیلم است) روزها و گاه حتی هفتهها وقت صرف میکرد. بنابر گفته انیماتورهای پیکسار جنس بدن شخصیتهای اصلی این انیمیشن باعث شده بود روند ساخت طولانیتر شود.
شخصیتهای این انیمیشن بر خلاف تولیدات قبلی پیکسار مثل داستان اسباببازی یا کارخانه هیولاسازی، ماشینهایی با بدنه فلزی و براق بودند و تیم سازنده مجبور بود برای انعکاس محیط روی بدنه ماشینها وقت بسیار بیشتری صرف کند. ماشینها همچنین پر بود از سکانسهایی از مناظری وسیع از شهر یا طبیعت و جزئیات فراوان همین مناظر در انیمیشن باعث جذابیت غیرطبیعی این اثر بین مخاطبان شد.
در نهایت جالب است بدانید محل قرار دادن چشمهای شخصیتها یکی از بحثهای مهم بین کارگردان و انیماتورها بود. تا پیش از این اثر در بیشتر انیمیشنها و تبلیغات تلویزیونی، چشم ماشینها روی محل چراغها قرار میگرفت اما سازندگان این اثر در نهایت تصمیم گرفتند برای انتقال بهتر احساسات چشم شخصیتها روی شیشه جلو قرار داده شود که باتوجه به بازخورد تصمیم بسیار درستی هم بود.
انیمیشنی پر از ایستراِگ
اگر از طرفداران تولیدات پیکسار باشید حتما باخبر هستید که این انیمیشنها معمولا پر است از ارجاعات مخفی به فیلمها و انیمیشنهای دیگر یا به قول انگلیسی زبانها ایستِر اِگ(Easter Egg) و ماشینها هم از این قاعده مستثنی نیست.
در انتهای فیلم و مسابقه جام پیستون ماشین مشهور انیمیشن داستان اسباببازی یعنی ماشین حمل پیتزای پیتزا پلنت(Pizza Planet) دیده میشود.
A113 که در حقیقت نام کلاسی در انستیتوی هنر کالیفرنیاست و در تقریبا تمام ساختههای پیکسار وجود دارد، در این انیمیشن هم دیده میشود.
در این انیمیشن ماشین مسابقه سفیدرنگی با شماره 84 و لوگوی اپل دیده میشود. استیو جابز یکی از بنیانگذاران پیکسار بود و اپل اولین مکینتاش را در سال 1984 به بازار عرضه کرد و تیم سازنده به این شکل به جابز و کمپانیاش ادای احترام کردند.
در مجموعه داستان اسباب بازی در سکانس پمپ بنزین نام یک کمپانی خیالی نفتی به نام داینوکو دیده میشود. در ماشینها همین کمپانی یکی از اسپانسرهای اصلی مسابقات است.
صداهایی که حتی از تصاویر جذابتر بودند!
از دیگر دلایل استقبال زیاد از این اثر و علاقه قلبی مخاطبان به آن، صدای جذاب و متناسب هر شخصیت در این انیمیشن بود که مانند اغلب انیمیشنهای ساخت هالیوود از ستارههای بزرگی برای صداپیشگی بهره میبرد:
پل نیومنِ بزرگ در نقش داک هادسون
ستاره بزرگ هالیوود و خالق شخصیتهایی به یادماندنی در تاریخ سینما مانند لوک در Cool Hand Luke، فست اِدی در The Hustler و هنری در The Sting در این انیمیشن به عنوان صداپیشه شخصیتی از قضا بسیار هماهنگ با خودش یعنی داک هادسون حاضر بود. پل که در دنیای واقعی سابقه رانندگی در مسابقات اتومبیلرانی را داشت به تیم سازنده و نویسندگان درباره ارجاعات به مسابقات قدیمی بسیار کمک کرد. این در حقیقت آخرین کار پل نیومنِ بزرگ در سینما بود و او دو سال بعد از اکران ماشینها در سال 2008 چشم از دنیا فروبست.
اووِن ویلسون در نقش لایتنینگ
ستاره محبوب آثار کمدی مانند Wedding Crashers و Zoolander صداپیشه شخصیت اصلی در این انیمیشن بود.
دنیل وایتنی یا Larry the Cable Guy در نقش مِیتر
دنیل وایتنی در آن سالها به عنوان یک استندآپ کمدین و گوینده رادیو بسیار مشهور بود و جالب اینکه همه او را به نام Larry the Cable Guy که یکی از شخصیتهای برنامه رادیوییاش بود، میشناختند. دنیل یا لری انتخاب هوشمندانهای برای نقش میتر بود و حالا صدا و شخصیت میتر در تاریخ سینما و خاطره مخاطبان زیادی جاودانه شده است.
مایکل کیتون در نقش چیک هیکس
ستاره بتمن و بیتلجوس و بعدها Birdman در این انیمیشن در نقش آن ماشین سبزرنگ و عاشق تقلب در حقیقت آنتاگونیست یا شخصیت منفی اصلی داستان بود.
نظر کاربران
یادش بخیر