adexo3
۳۰۸۱۴
۱۰ نظر
۵۰۶۹
۱۰ نظر
۵۰۶۹
پ

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

اعتراف میکنم که فیلم، یک جاهایی آن جوری که باید و شاید نتوانست از موزیسین دفاع کند ولی تا حدود زیادی میخواستم این مهم القا شود که صرفا دلیل نمیشود یک نفر فرهنگی باشد و فرهنگی فکر کند، اهل دنیای موسیقی باشد و موسیقایی فکر کند.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

هفت صبح: در اين سالها جذابيت انكار ناپذير خواندن، مثل يك موج عظيم سينما را با خودش برده و بازيگران مشهور يكي پس از ديگري وارد وادي موسيقي شده اند. از امين حيايي و حامد بهداد و شهاب حسيني و بهرام رادان تا مهران مديري و محمدرضا فروتن و رضا عطاران و فتحعلي اويسي و محمدرضا هدايتي و جواد رضويان و ديگراني كه اين فهرست را طولانيتر كرده اند. شايد به دليل اين موج مهاجرت از سينما به موسيقي بوده كه يك سنت ديرپا تاحدي فراموش شده بود؛ خوانندگاني كه بازيگر ميشوند. از دوران طلايي هاليوود تا همين حالا خواننده ها وقتي شهرت را تجربه ميكردند، در برابر زرق و برق سينما و شهرت منحصربه فرد ديده شدن تصوير روي پرده نقرهاي تسليم ميشدند و تهيه كننده ها پاي آنها را به سينما باز ميكردند. فرانك سيناتر احتمالا در دوره كلاسيك درخشانترين چهره موسيقي بود كه به سينما رفت و اتفاقا در اين حوزه هم موفق بود.

اين روزها هم كه نبايد از ديدن هيچ خواننده اي تعجب كرد. مثلا ديدن ريهانا در نقش يك تكنسين فني كشتي در اكشن «ناو جنگي» حيرت انگيز نيست. البته در هاليوود هم بازيگرها بدشان نميآيد به خوراك خوشمزه موسيقي نوكي بزنند. نمونه متاخرش جف بريجز بود كه اتفاقا او هم در اين حركت بين دو هنر پرطرفدار موفق از آب درآمد. در ايران هم سنت ورود خواننده ها به سينما كم و بيش وجود داشته است. دوران پيش از انقلاب به جاي خود. طي 30 سال گذشته خوانندههاي مشهور وارد سينما شدند و جالب است كه مهمترينشان در فيلمهايي بازي كردند كه تقريبا داستان زندگي خودشان بود يا با اين هدف ساخته شده بود كه مخاطب تصور كند با داستان زندگي آنها و غمها و شاديهايشان طرف است.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

رضا صادقي كه اين روزها با «بي خداحافظي» روي پرده سينما ديده ميشود، سومين خواننده پاپ مهم ايران است كه پايش به سينما باز شده. شادمهر عقيلي با «پر پرواز» -فيلمي متوسط كه به شكل عجيبي سرنوشت خواننده مشهور آن روزها را پيشبيني كرده بود و البته پايان اخلاقگرايانه اش معكوس واقعيت بود- و رضا يزداني با «سيم آخر» -اپيزود دوم فيلم «طهران تهران» كه مصائب يك خواننده جوان در برابر برپايي كنسرت را نشان ميداد- چهره هاي سرشناس موسيقي پاپ بودند كه به عنوان بازيگر وارد سينما شدند.

البته عقيلي در «شب برهنه» هم بازي كرد كه ربطي به موسيقي نداشت و يزداني هم پيش از «سيم آخر» در «حكم» مسعود كيميايي چهرهاش روي پرده سينما افتاده بود اما رضا صادقي با فيلمي آمده كه ممكن است اولين و آخرين تجربه اش در سينما باشد. «بي خداحافظي» داستان زندگي او نيست اما به هر حال ميتواند شباهتهايي با زندگي پر فراز و نشيب او داشته باشد و استفاده از نام خودش در فيلم به اين ذهنيت دامن ميزند. ادامه حضور او به موفقيت اين فيلم در گيشه و البته علاقه خودش براي ماندن در سينما ربط دارد.

خواننده هاي پاپ ديگري هم بوده اند كه طي يك دهه گذشته آمدهاند، فيلمي بازي كرده اند و رفته اند. آنها چهره مهم و تاثيرگذاري در موسيقي نبودند و سينما هم جاي ثابتي برايشان در نظر نگرفت. حالا دو رضاي پرطرفدار موسيقي پاپ وارد سينما شدهاند و معماي حضور آوازهخوانها در سينما را به شكل جديدي مطرح كردهاند. بايد ديد گذشت زمان به اين معما چگونه پاسخ ميدهد.

رضا صادقی از همان اولین روزهایی که به عنوان خواننده پاپ مطرح شد، همواره مورد توجه مردم بود و پيش از بازي در «بي خداحافظي» به شكل غیرمستقیم فعاليت سینمایی داشت و برای تیتراژ انتهایی چند فیلم و سریال، ترانههایی خوانده بود اما او در تازه ترین دور فعالیت خود، در یک فیلم سینمایی نیز بهایفای نقش پرداخته است؛ فیلمی که از قضا میخواست فیلم زندگی رضا صادقی باشد اما بنا به دلایلی، تنها ۵ درصد فیلم، از روی زندگی حقیقی رضا صادقی برداشت شده است. حضور او در اين فيلم با واكنشهاي متفاوتي روبهرو شده است. روايت او از اولين حضور سينمايي اش خواندني است.

آقای نشاط، تهیه کننده فیلم عنوان کردهاند که طرح فیلمنامه «بی خداحافظی» در ابتدا در سال ۸۶ به شما پیشنهاد شد اما شما بنا به دلایلی بهاین پیشنهاد، پاسخ منفی داده بودید و اصرارهای ایشان تا دو سال، همواره با پاسخ منفی شما مواجه میشده. با توجه به اینکه موضوع ورود ستارگان موسیقی به سینما چه در ایران و چه در شکل جهانیاش، اتفاق عجيبي نيست، چرا شما برای پذیرفتن بازی، تا این اندازه از خودتان مقاومت نشان میدادید؟

اولا که در سال ۸۶، من نسبت به قضیه فیلم، هیچ ذهنیتی نداشتم. بازی در یک فیلم سینمایی هیچگاه رویای من نبود و هیچ علاقه ای هم به آن نداشتم و احساس نمیکردم بازی در یک فیلم سینمایی چیزی به من اضافه میکند بلکه برعکس فكر ميكردم که بازی در فیلم سینمایی چیزی از من کم میکند چون من اهل سینما نیستم و سینما، مال سینمایی هاست و دنیای من موسیقایی است. دوم اینکه دوستان میخواستند از رضا صادقی یک فیلم سینمایی بسازند؛ رضا صادقی همیشه یک معماست و یک معما هم باقی میماند. بیشتر، بحث روی مورد دوم بود که البته در مورد اول، هنوز هم بر آن باورم که توانایی هایم در حد سینما نیست یعنی نمیتوانستم خودم را در جایگاه یک بازیگر سینما جا دهم، همین.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

کارگردان و تهیه کننده «بی خداحافظی» عنوان کرده اند که این فیلم تنها ۵ درصد از زندگی حقیقی شماست، درست است؟

بله، پنج درصد زندگی واقعی من، چون من در آن فیلم بازی کردم یعنی رضا صادقی در این فیلم بازی کرده و بر اساس فضای کاراکتری که من دارم باید یکسری اتفاقات در آن می افتاد و این اتفاقاتی که رخ داد به حکم حضور من لازم شد که پنج درصد از زندگی من هم در آن باشد.

با توجه به این موضوع، آیا این شائبه برای مخاطبان فیلم به وجود نمیآید که سایر جریانات فیلم نظیر عشق قدیمی شما، بحث خودکشی، ساز زدن در رستوران و مسائلی از این دست، به عنوان حقایقی از زندگی شما پذیرفته شود به عبارتی، مخاطب که نمیداند تنها پنج درصد این فیلم بر اساس زندگی واقعی شما ساخته شده.

تنها من نیستم. تبلیغاتی که برای فیلم شد به این نحو بود که آمدند گفتند این فیلم، فیلم زندگی رضا صادقی است اما فیلم من نیست. آن آدمی که در فیلم است اسمش رضا صادقی است. بیتعارف بگویم در سرزمین من، اهالی موزیک، اهالی بیآیندهای هستند. اهل موسیقی برای دلش کار میکند. جای تمام کسانی که در دنیای موسیقی هستند وقتی است که عیدی باشد، یک فضای جشن و کنسرتی باشد ولی در فضای قدرتمند و قهاری که همه مردم میتوانند در آن شرکت داشته باشند اصلا دیده نمیشوند، حالا بماند کسی که وارد عالم موسیقی میشود خداوند تا چه اندازه این عنایت را شامل حال او كند که به جایی برسد. پس کسی که به دنبال موسیقی میرود، یک جوری دنبال حل محال میرود به همین دلیل قضیه عشق گذشته و مسائل عاطفی دوران نوجوانی برای هر انسانی بالاخص قشر موزیسین میتواند اتفاق بیفتد چون این قشر با احساس لطیفتر و نازکتری زندگی میکنند.

در قضیه ساز زدن در رستوران هم باید بگویم معمولا اکثر دوستان من، شاید ۹۰ درصد از همکارانم، یا در رستورانهای کیش ساز زدهاند یا در هتلها که خود من یکی از آنها بوده ام. بالاخره من دوست داشتم مردم با این فضاها بیشتر آشنا شوند. الان به گونه ای شده که پدر به عنوان کادوی تولد پسرش، پول تولید آلبوم او را میدهد و پسر میرود یک آلبوم میزند و به سبك نیناش ناش، خواننده میشود و خود را گم میکند در حالیکه زمان ما اینطور نبود و باید تلاش میکردی و موسیقی، کادو تولدی نبود.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

آقای امینی گفته که شما در مورد اتفاقات نوشته شده در فیلمنامه اولیه، خیلی حساس بودید و باعث حذف بسیاری از آنها شده اید.

بله، فضاهایی بود که دوست نداشتم.وقتی فیلمی در مورد یک موزیسین ساخته می شود، نگاه ها می رود به سمت یک عاشق، یک نفر بوده و او قبولش نکرده که معتاد می شود و خودکشی می کند و نابود می شود.من می خواستم بگویم این موزیسین، سم اطرافش او را به آن مرحله بد فیزیکی رسانده که به کما می رود و تنها بحث عاطفی صرف نیست، بحث عاطفی، یک قضیه است، بحث اجتماعی، یک قضیه، بحث دوستان دور و اطرافش نیز یک قضیه دیگر است.

روز اول آقای امینی لطف داشتند و نسبت به توانایی های من چیزهایی را در فیلم اعمال کردند، ذهنیت ایشان توانایی های من را می دید و بر اساس آن می رفت جلو مثلا یک سکانس وجود داشت که در قطار بود که من دچار مریضی شدم و نتوانستیم آن را بگیریم که البته می دانستم اگر هم آن سکانس گرفته می شد، اتفاق خوبی برایش نمی افتاد.من خطاهای بازی خودم را پشت بازیگران خوبی چون محمدرضا فروتن، پگاه آهنگرانی و دیگر دوستان که کارشان بازیگری است پنهان کردم و اگر چیزی غیر از این بود من الان از کارم پشیمان بودم.

رضا قهرمان فیلم است و اخلاق، وجهه بارز شخصیت رضا. پروسه روایت به گونهای است که ما یک زندگی سالم و آرمان خواهانه را برای رضا میبینیم اما آیا با توجه به نوع پایانبندی فیلم و سخن سردبیر روزنامه (که یکی از کاراکترهای همسو با جریان بدمنهای فیلم است) خطاب به نسیم که «عاقبت رضا صادقی رو ببین، میخوای یکي بشی مثل اون» و تصاویر « رضا»ي شكست خورده، آیا این قهرمان را در نزد مخاطب، یک قهرمان شکست خورده تلقی نمیکند؟

آن فرد، آن چیزی که رضا بود را اصلا قبول نداشت که اگر قبول داشت ما بعدا نمیدیدیم اینها دور هم نشسته اند. آنها یک مهره سرباز شطرنج تصور داشتند و آن خبرنگار چنین چیزی از رضا صادقی نمیدید.او رضا را یک شاه شطرنج در نظر داشت که در مقابل سربازان تعداد زیادی خم شده بود اما شکست نخورده بود، یک نبرد تن به تن که نه، بلکه یک نبرد تن به چندین تن رخ داد و برای همین بود که به آنجا رسید.آن رضا شکست نخورده بود بلکه یک جورهایی پیروز ماجرا بود چون توانست حداقل وقتی هم که در کماست، یک تعدادی را تا پشت در بیمارستان بکشاند و آنها را با خود همصدا کند در حالی که قصه تنها این نیست که آنها فقط با هم همدل باشند.

البته اعتراف میکنم که فیلم، یک جاهایی آن جوری که باید و شاید نتوانست از موزیسین دفاع کند ولی تا حدود زیادی میخواستم این مهم القا شود که یکسری آدمهای به ظاهر فرهیخته ای هم میتوانند جزئی از این چرتکه بازار باشند یعنی صرفا دلیل نمیشود یک نفر فرهنگی باشد و فرهنگی فکر کند، اهل دنیای موسیقی باشد و موسیقایی فکر کند.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

تو جزو خواننده هایی هستی که اجازه دادی در همین فیلم به وضعيت جسمانی ات نیز پرداخته شود و حال آنکه شاید کمتر خواننده ای با شرایط تو حاضر شود به قبول این مسئله تن دهد، چطور تصمیم گرفتی با توجه به آن سکانس پله، به این موضوع پرداخته شود؟

بدون تعارف باید بگویم که من احساس میکنم آن فیلم بود و باید بازی میکردم اما یکی از دلایلی که مردم، درد من هنرمند و امثال من را نمیتوانند لمس کنند این است که ما همیشه چیزی را به آنها نشان داده ایم که نیستیم.مردم فقط ماشینهای ما را دیده اند و خبر سفرهای ما را شنیده اند ولی این مردم اگر بدانند ما با چه مسائلی روبه رو بوده ایم و با چه شرایطی به این نقطه ها رسیده ایم، قطعا متوجه میشوند که ما هم دردشان را میفهمیم. بارها شده که کسی از مشکلاتش برای من تعریف کرده و من هم گفته ام میفهمم که آن فرد رو به من میکرد و میگفت نه نمیفهمی یعنی نمیتوانی شرایط من را درک کنی. خب من نمیتوانم به او توضیحی بدهم چون به او حق میدهم. از همه شنیده که این آدم یک ماشین خوب سوار میشود، خانه خوبی دارد، مسافرتهای خوبی میرود و . . . ولی خودم شخصا خیلی دوست دارم با توجه به اینکه این کار ممکن است بعدها من را اذیت کند اما دوست دارم خودم دست مردم سند بدهم تا فرداها اگر تغییر رفتاری در نگاه من دیدند بیایند و با مدرک، سند، تصویر، نوشتار و ... به خودم ثابت کنند که تو اینی نیستی که گفتی. خودم یک جورهایی سفته محبتی داده ام دست مردم که نگذارند از آنها فاصله بگیرم.

آن مناسبات حاکم بر فضای موسیقی که در فیلم نشان داده میشود و افرادی مانند ندایی، واقعا در دنیای حقیقی موسیقی حضور دارند؟

به شدت.تازه آن چیزی که آقای امینی از این مدل آدمها در فیلم نشان دادند، ضمن احترام به افراد شرافتمند موسیقی، یک فضای تلطیف شده است چون تعداد این آدمها در دنیای موسیقی، خیلی بیشتر از اینهاست.ای کاش میشد روزی واقعیت آن چیزی که حول یک هنرمند پیش می آید نظیر ندایی و امثال ندایی را صریح و بدون سانسور گفت و تازه در آن روز است که مردم متوجه میشوند یعنی چه که یک هنرمند سکته میکند، یعنی چه که یک هنرمند نابود میشود، یعنی چه که یک هنرمند فرار میکند و ... اما متاسفانه الان نمیشود این چیزها را گفت نه اینکه نخواهی بگویی بلکه نمیتوانی بگویی.

برای این فیلم آهنگ جدید تهیه کردی و اجازه دادی که از آهنگهای قدیمی ات کلیپ تهیه شود. پیشنهاد این آهنگهای جدید از طرف خودت بود یا عوامل فیلم؟

این صحبتی بود که از روز اول داشتم چون احساس میکردم با توجه به مردمی که به سینما میآیند، اگر فقط از کارهای قدیمی ام استفاده میکردم این میشد داستان رضا صادقی و من دوست نداشتم داستان رضا صادقی باشد بنابراین تلاش کردم تا بر اساس قصه، آهنگهایی تهیه کنم، حالا نمیدانم در این راه تا چه اندازه موفق بوده ام اما سعی کردم موسیقی هایی را برای این فیلم تولید کنم که با موسیقی های سایر آلبومهایم فرقهایی داشته باشد. بنابراین بین فضاهای آلبوم و آهنگهای این فیلم فرقهایی قائل شدم و برایش خیلی وقت گذاشتم و همه چیز را جور کردم تا در سینما حضوری محترم داشته باشم که انشاءالله تو ذوق نزده باشم.

بیشترین برداشتی که خراب کردی چند بار بود؟

سه یا چهار تا بود.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

سه، چهار برداشت برای كسي كه اولين بار بازي ميكند، خوب است...

چون من آشنایی به مسائل سینما نداشتم فکر میکردم که اگر یک بازیگر حتی اگر برداشتی را برای بار دوم خراب کند، کارگردان حتی میتواند توی گوش آن بازیگر هم بزند.(میخندد)

برای کدام سکانس بود؟

سکانسی که در زیر باران بود چون من هم باید حس میگرفتم، هم باید آن بغض را داشتم، هم دیالوگ میگفتم، هم حواسم به سر بودن زمین بود و هم حواسم به این بود که آب، شره نکند و تمام این چیزها سبب میشد که سکانس چهار بار از دستم خارج شود.

مطمئن هستی که این کار، اولین و آخرین کار سینمایی ات خواهد بود؟بالاخره شاید روزی فیلمنامهای قوی یا حتی وساطت دوستان سبب شود که باز به عالم سینما و بازیگری روی بیاوری.

نه، مطمئن نیستم باید فعلا ببینم این کاری که کردهام به کجا میرسد ولی خودم احتمال نمیدهم که بتوانم در کاری حاضر شوم و میخواهم مردم، این کار(بی خداحافظی) را اگر قابل باشد به عنوان یادگاری از من بپذیرند مگر اینکه ببینیم یک روز باز هم یک فضای محترمی ایجاد شود که من بتوانم حداقل، حرفم را بزنم چون من بازیگر نیستم و از این بابت نگرانی ندارم که نقد شوم چون اگر نقد نشوم خیلی زشت است چون به بازیگران و همه اهل سینما منتی عمیق دارم. من نابازیگرترین نابازیگر این ميهمانی بودهام و امیدوارم بتوانم همه ریاکشنها را دریافت کنم، خدا را شکر تا حالا ری اکشنهای خیلی خوبی داشتم و هنوز ری اکشن بدی به گوشم نرسیده که اگر هم برسد مطمئنا خوشحال خواهم شد.

فیلم را چند بار دیده ای؟

فیلم را دو بار در زمان جشنواره دیدم و تا حالا یک بار هم در بندرعباس، زادگاهم و با همشهریانم دیده ام.

حالا اگر قرار باشد باز هم روزی بازی کنی، دوست داری بازیگر مرد مقابلت چه کسی باشد؟

محمدرضا فروتن یا حامد بهداد.

و بازیگر زن مقابلت؟

لیلا حاتمی چون بازی اش را خیلی دوست دارم یا باران کوثری.

رضا صادقي از دلايل حضورش در فيلم بي خداحافظي ميگويد

زمانی که شما به عنوان خواننده مطرح شدید و بحث مشکی را مطرح کردید، علیرضا عصار، سالهای سال بود که مشکی پوش بود.با توجه به اینکه میدانم شما با یکدیگر دوست هستید و جفتتان جزو خوانندگان مطرح این مملکت به حساب میآيید، آیا روی مشکی پوش بودن عصار اشراف داشتید. بالاخره عصار اولین مشکی پوش موسیقی پاپ بعد از انقلاب بود، در حالی که شما این عنوان را به خود دادید.

علیرضا عصار بیشتر از آنکه برای من همکار باشد، حکم استاد را برای من دارد. این را بدون اغراق عرض میکنم.حالا اینکه عصار اول مشکی پوشیده یا من اصلا مطرح نیست چون عصار اینقدر خوبیها و پوئنهای مثبت در فضاهای موسیقی دارد که هنوز که هنوز است پس از گذشت چند سال کسی نتوانسته۱۰ شب پشت سر هم کنسرت بگذارد و سالن هم پر شود؛ ولی عصار این کار را انجام داد و کسی هم نتوانست به این رکورد دست یابد.من بر سر این موضوع عنادی ندارم و اشرافی روی این قضیه نداشتم که عصار مشکی میپوشیده و منم مشکی میپوشیدم. زیاد روی این قضیه توجه نمیکنم چون نگاه خودم به مشکی، یکرنگی بود نه خود رنگ.

از آلبوم جدید چه خبر؟

اگر خدا بخواهد و بتوانم از دغدغه های اجرایی بیرون بیایم، یک آلبوم تهیه کرده ام به نام «همین ...» که توسط آوای هنر منتشر میشود که خودم به آن حس خوبی دارم و احساس میکنم در مسابقه با آلبومهای قبلی رضا صادقی برنده شده ام حالا ببینیم یا آن چند آلبوم، رضا صادقی برنده میشود یا من.

و زمان انتشارش؟

دوستان دارند تلاش میکنند اواخر شهریور ارائه شود ولی با این روندی که من دارم میبینم فکر نمیکنم در آن زمان منتشر شود و اینگونه حدس میزنم که آلبوم جدیدم در مهرماه به بازار می آید.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • پری

      خواننده هابازیگرمیشن.بازیگرا خواننده میشن.خوبه دیگه.خوشی زده زیر دلشون.

    • momo fard

      منم میگم مگه نه خواننده ها میگن بازیگر ها جرا خواننده میشن ایراد ازشون میگیرن پس چرا خودشون میان بازیگر میشن

    • سمي

      چه خودشو تحويل گرفته
      رضا هميشه يه معما بوده و يه عما مي مونه
      نه آقا ما چيزاي مهمتري داريم كه فكرمونو درگير كنه
      من كه شخصا از يكي دوتا بيشتر از آهنگاش خوشم نيومد بقيه كپي و ميكس بوده

    • Eli

      رضاصادقی یکی از خوانندهای موفق وپرطرفداره اون صدام صدای خودشه نه میکس..... وقتی توخوانندگی تااین حدموفق 100%توبازیگری هم موفق میشه ومن شک ندارم.

      پاسخ ها

      • سمي

        منظور شما از ميكس افكته منظور من ميكسه عزيزم

    • مهسان

      آره الی جون تو خوانندگی موفق بوده
      اما شرمنده آمار فروش فیلمشو ببینی متوجه خوب بودنش تو بازیگری میشی!!!!
      کلاه قرمزی فروشش بیشتر بوده؟؟؟!!!

    • مهدخت

      من که اصلا ازش خودم نمیاد خیلی آدم افسرده ای یعنی تیپش اینو به آدم میگه و با اون ناخن های دست بیلش البته از حق نگذریم آهنگ با اجازه خداش خیلی خوب بود

    • kaazem

      واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم
      واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم
      تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی
      گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم

      واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم
      این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم
      این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم
      پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم
      به تو مدیونم ، به تو مدیونم

      به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
      به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
      به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
      به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

      به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه
      به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه
      به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم
      اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم
      به تو مدیونم ، به تو مدیونم

      به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه
      به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه
      به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه
      به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

      به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
      نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
      واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
      جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم
      به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما
      نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من
      واسه این که تو خجالت محبتات نمونم
      جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم

      رفتی و از خاطرت رفت که چه خاطراتی داشتیم
      واسه فرداهای با هم ، چه قرارها که نذاشتیم
      رفتی و رفت از خیالت که خیالت زندگیم بود
      اگه اشتباهی کردم به خدا از سادگیم بود

      چه تو قصه ، چه حقیقت ، یکی بود یکی نبود
      این جدایی های مبهم ، کار دنیای حسوده
      آخر حکایت عشق ، نرسید کلاغ خونه
      شده این پایان کهنه ، واسه دنیا یه بهونه

      دلک مونده و روندم ، شد بازیچه ی هر دست
      دیگه باورش نمی شه که هنوزم هست و زنده است
      تو نموندی ، مونده یادت که برام موند یادگاری
      دارم از نفس می افتم ، از دلم خبر نداری

      چه تو قصه ، چه حقیقت ، یکی بود یکی نبود
      این جدایی های مبهم ، کار دنیای حسوده
      آخر حکایت عشق ، نرسید کلاغ خونه
      شده این پایان کهنه ، واسه دنیا یه بهونه

    • رهـــــــــــا

      من خیلی خوشم میاد ازش.صدhش واقعا مثل بهنام صفویه

    • محمد

      به نظر من تا حالا کسی نتونسته مثل رضا صادقی احساس و عواطفشو به زبون موسیقی بیان کنه واقعا عالیییییییییییییههههههههههههههه

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج