نسخه ترکی سریال محبوب کرهای، آبکی و بی مزه از آب درآمد!
در دنیای سریالسازی، بازآفرینی و اقتباس همیشه وسوسهای جذاب برای سازندگان بوده است؛ قصهای که یک بار در نقطهای از جهان دلها را لرزانده، بار دیگر با زبانی تازه و فضایی متفاوت روایت میشود تا شانس دوبارهای برای تسخیر قلب مخاطبان پیدا کند.
برترینها - مهنا پرویزی: در دنیای سریالسازی، بازآفرینی و اقتباس همیشه وسوسهای جذاب برای سازندگان بوده؛ قصهای که یک بار در نقطهای از جهان دلها را لرزانده، بار دیگر با زبانی تازه و فضایی متفاوت روایت میشود تا شانس دوبارهای برای تسخیر قلب مخاطبان پیدا کند. این بار نوبت به ترکیه رسیده است؛ جایی که با سریال تازهاش، "عشق و اشک"، دست به اقتباس از درام پرآوازهی کرهای یعنی "ملکه اشکها" زده است.
اگرچه "عشق و اشک" تازه کار خود را آغاز کرده، اما پیش از آنکه روایت ترکی آن فرصت دیده شدن پیدا کند، سایهی سنگین نسخهی اصلی یعنی "ملکه اشکها" بالای سرش ایستاده است؛ سریالی که با ملودرامی پرکشش، شخصیتهای پیچیده و داستانی سرشار از عشق و خیانت، استانداردی تازه در ژانر عاشقانهی کرهای ساخت و در ذهن مخاطبان جهانی ماندگار شد. هر صحنه، هر نگاه و هر سکوت در نسخهی اصلی، نه فقط روایتگر داستان بود، بلکه حامل احساسی عمیق و چندلایه بود که مخاطب را در دل معرکهی عاطفی شخصیتها فرو میبرد.
حالا "عشق و اشک" با همان قصهی آشنا اما چهرهای تازه و فرهنگی متفاوت، قدم به صحنه گذاشته است. بازیگران ترکی، لوکیشنها و ریتم روایت جدید، همه دست به دست هم دادهاند تا نسخهای بومی و قابل لمس برای مخاطب ترک بسازند. اما در کنار این تازه بودن، مقایسه ناگزیر است؛ چرا که هر تغییر در شخصیتها و هر بازنویسی در داستان مستقیماً با نسخهی کرهای درگیر میشود. مخاطبان و منتقدان حالا با کنجکاوی میپرسند که آیا "عشق و اشک" میتواند همان جادوی عاشقانه، همان کشش عاطفی و همان پیچیدگی شخصیتی "ملکه اشکها" را منتقل کند، یا تنها پژواکی کمجان از یک شاهکار ماندگار است؟
ملکه اشکها: بازگشت عشقی فراموششده
"ملکه اشکها" داستان یک عشق فراموششده است که با وقوع یک اتفاق ناگوار دوباره شعلهور میشود. داستان سریال حولمحور یک زوج است که زمانی با عشق و علاقه فراوان ازدواج کردهاند، اما سالها بعد، زندگیشان از رنگ و شور اولیه تهی شده و فاصلهای عاطفی میان آنها ایجاد شده است. بک هیون وو، وکیل کارکشته و هونگ هه این، دختر خانوادهای ثروتمند و رئیس شرکت گروه Queens، سه سال پس از ازدواج درگیر طلاق عاطفی هستند و با وجود اختلافها، هنوز از یکدیگر جدا نشدهاند. هیون وو پس از تحمل کشمکشهای فراوان و فشارهای خانواده هه این، تصمیم به طلاق میگیرد؛ اما با تشخیص بیماری نادر هه این و محدود بودن زمان زندگی او، تصمیم میگیرد در کنار او بماند و این فرصت کوتاه را برای بازسازی عشقشان استفاده کند. در همین حال، خانواده هه این و شخصیتهای جدید، مسیر زندگی این زوج را پر از پیچیدگی و تعلیق میکنند.
داستان زمانی پیچیدهتر میشود که یو اون سونگ، که پیشتر عاشق هه این بوده، با نیرنگ وارد خانواده میشود و تلاش میکند با ایجاد طلاق میان بک هیون وو و هه این، کنترل ثروت خانواده را به دست گیرد و شروط خاصی برای هه این تعیین کند. اما بک هیون وو با هوش و مهارتهای وکالتی خود، تلاش میکند نقشههای او را خنثی کند، ثروت خانواده را پس بگیرد و از هه این محافظت کند. روند بازگشت مهر و علاقه به رابطه این زوج و مقابله با بحرانها، محور اصلی داستان است و سریال با مهارت، عشق، وفاداری، طمع و تعلیق را در بستر زندگی این شخصیتها روایت میکند.
عشق و اشک؛ وقتی که جادوی ملکه کمجان شد!
وقتی سریال ترکیهای «عشق و اشک» روی آنتن رفت، بسیاری انتظار داشتند که جادوی «ملکه اشکها» را بازآفرینی کند. اما حتی از همان سکانسهای اول، حس شد که چیزی متفاوت است؛ رنگها، فضا، ریتم قصه و شخصیتها انگار در تقلید گرفتار شدهاند، و گرمای اثر اصلی جای خود را به سردی و فاصله داده است.
اولین چیزی که در سریال "عشق و اشک" توجه مخاطب و منتقدان را جلب کرد، وفاداری بیش از حد آن به نسخه کرهای «ملکه اشکها» بود. حتی در همان قسمتهای ابتدایی، بیننده میتواند جمله به جمله، دیالوگها و لحظات کلیدی داستان را با نسخه کرهای تطبیق دهد؛ انگار تیم تولید نه تنها قصه، بلکه تکتک واکنشها، لحظات احساسی و گفتوگوها را از روی نسخه اصلی کپی کردهاند. این کپیبرداری دقیق، اگرچه وفاداری را نشان میدهد، اما از همان ابتدا هویت مستقل سریال را تحت تأثیر قرار میدهد و حس تازگی را از بین میبرد.
این تقلید به استایل شخصیتها نیز سرایت کرده است. در نسخه کرهای، هونگ هه این نه تنها شخصیتش، بلکه استایل و ظاهرش نیز بخشی از جذابیت و قدرت روایت بود؛ لباسها و اکسسوریهای لوکس او هر لحظه با احساسات و موقعیتهایش هماهنگ بودند. در «عشق و اشک» هانده ارچل، بازیگری که همیشه استایلهایش در ترکیه و فراتر از آن، الهامبخش مد و فشن است، محکوم به تقلید شده است. لباسها و ظاهر "میرا" تقریباً مستقیماً از "هونگ هه این" در نسخه کرهای کپی شدهاند و هیچ تلاش خلاقانهای برای متناسب کردن آن با شخصیت و چهره هانده ارچل دیده نمیشود. در حالی که یک طراحی لباس هوشمندانه میتوانست هم شخصیت میرا را برجسته کند و هم رنگ و بوی تازهای به سریال بدهد، نسخه ترک ترجیح داده است تا هویت بصری شخصیت را تحت فشار وفاداری به نسخه اصلی محدود کند. هانده ارچل در نقش میرا تلاش میکند جای هونگ هه این کرهای را پر کند، اما انگار شخصیت او با هویت بازیگرش یکپارچه نشده است. انتخاب لباسها و استایلهای لوکس و چشمنواز که در نسخه کرهای بخشی از جذابیت هه این بود، در نسخه ترک تنها تقلیدی بیروح شده است.
از منظر بازیگری، مشکل تنها به استایل محدود نمیشود. بازی باریش آردوچ در نقش سلیم، در مقایسه با کاریزمای کیم سو هیون در «ملکه اشکها»، کمرمق و خشک به نظر میرسد. همین امر باعث شده رابطه عاشقانه در «عشق و اشک» کمتر باورپذیر باشد؛ انگار شخصیتها میل واقعی به ارتباط را از دست دادهاند و تنها به دلیل حفظ شأن و شرایط اجتماعی در کنار هم باقی ماندهاند. در نسخه کرهای، حتی در رفتار سرد و اختلافات زوج، حس میل به آشتی و وجود عشق هنوز قابل لمس بود، اما در نسخه ترک، آن شعلهها کمسو و گاه خاموش شدهاند.
طنز و لحظات سبکتر که در «ملکه اشکها» گاه لبخند بر لب میآورد و حس زندگی و امید را به قصه تزریق میکرد، در «عشق و اشک» تقریبا حذف شده است. فضای تاریک و سرد سریال ترک، به جای خلق عمق احساسی، حس ناامیدی و جدایی از زندگی مشترک را به بیننده منتقل میکند. زوجی که امیدی به آینده ندارند و انگار دل خوشی از یکدیگر نمیبرند، تصویر غالب سریال شده است، در حالی که «ملکه اشکها» حتی در بحرانها، حس امید و تلاش برای بازسازی عشق را به مخاطب منتقل میکرد.
فیلمبرداری و نورپردازی نیز تفاوت فاحشی دارد. در نسخه کرهای، ترکیب قابها و زاویهها مخاطب را غرق در احساسات و لحظات شخصیتها میکند، اما در «عشق و اشک» نماها اغلب ثابت و خشک هستند و جذابیت بصری لازم را ایجاد نمیکنند. حتی موسیقی و ریتم روایت نیز گاه حس تعلیق و لحظههای احساسی را کاهش داده و تلاش برای ایجاد درام، به جای ایجاد ارتباط عاطفی، بیشتر به یک تقلید مکانیکی شباهت دارد.
سخن آخر
در نهایت، «عشق و اشک» بیشتر شبیه بازتابی کمرمق از «ملکه اشکها»ست تا اقتباسی تازه و الهامگرفته. تکرار خط به خط داستان و حتی تقلید استایلها، فرصت ساختن هویتی مستقل را از سریال گرفته است. برای تماشاگرانی که نسخه کرهای را ندیدهاند، شاید این بازسازی سرگرمکننده باشد، اما آنهایی که با «ملکه اشکها» خاطره دارند، بهسختی میتوانند جای خالی گرمای عاطفی و تصویرپردازی پرشور آن را نادیده بگیرند. راستش را بخواهید، اگر قرار است یکی را انتخاب کنید، نسخه کرهای انتخاب جذابتری است.
نظر کاربران
بنظرم واقعا نسخه کره ای جذاب تر بود
سربال ترك بی مزه از سریال داغون میلی بهتره باز
باشه ما می بینیم راضی هستیم
ترکیه و فقط سریالاش
اکثر سریال های ترکی کپی کاری سریال های کشورهای دیگه هست خیلی کم فیلمنامه از خودشون هست
ترکیه ای اصن خوب نیس اصن قابل مقایسه با کره ایه نیست ، سریال ملکه اشکها کره ایه یکی از بهترین سریال هاایی هست که دیدم واقعا حرف نداره❤️😍،ترکیه ایش اصن به گرد پای اونم نمیرسه چه برسه به مقایسه😂
بازیگراش خوب اند سریال ترکی باحاله چی پس ببینیم تركا تیپ خودمون اند کره ای روح احساس ندارند