علی منصوریان چقدر قلعهنویی اسـت؟
سمبل آبی میپوشد، وانمود میکند علاقهمند به استقلال است، ۶ نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر میبرند، داش مشتی است و...
تماشاگران امروز: سمبل آبی میپوشد، وانمود میکند علاقهمند به استقلال است، ۶ نفر آدم شبیه به هم بنری را در حمایت از او، از شهری به شهر دیگر میبرند، داش مشتی است و...
احتمالا تا همین جا هم متوجه نشدهاید منظورمان منصوریان است یا قلعهنویی. نیمکت استقلال شاید (بخوانید حتما) در فصل آینده شخصی غیر از قلعهنویی را به عنوان نفر اول خواهد دید. محکمترین تلاش برای به دست آوردن آن را هم در حال حاضر منصوریان انجام داده است. بر خلاف حجازی و مرفاوی و مظلومی، منصوریان الگوی موفقی برای سرمربی شدن در استقلال انتخاب کرده و آن قلعهنویی است. این دو چقدر شبیه به هم هستند؟
شباهت اول: گافهای بزرگ
فقط با سلیقه میتوان انتخاب کرد که نفرستادن لیست استقلال به آسیا توسط قلعهنویی اشتباه بزرگتری بوده یا به زمین فرستادن کامیابینیای محروم و از دست رفتن المپیک توسط منصوریان. این دو گاف بزرگ در کارنامه هر دو نفر تلألو خاصی دارد و کماکان سیاهترین لکه آن است و از زیر آن نمیتوان در رفت. مصاحبه قلعهنویی در روز ارسال مدارک که گفته بود «فوقش یه جریمست که میدیم» و البته ادعای مهرداد خانبان آنالیزور وقت تیم امید که لو داد که منصوریان فیلم کارت گرفتن کامیابینیا را در اختیار داشته، مدارک قابل استنادی هستند.
شباهت دوم: نوچهپروری
قطعا هر موجود زنده اجتماعی، یک سری اطرافیان و دور و بری دارد اما کیفیت و نقش آنها در زندگی منصوریان و قلعهنویی به گونه دیگریست. همین الآن تلفن را بردارید و به هر دو زنگ بزنید. خط قلعهنویی دست محمدهوتن است و تلفن منصوریان را فردی به نام مسعود جواب میدهد و همانند منشیهای فیلمهای ایرانی، از شما بابت دلیل تماس و کارتان پرسوجو میکند. این اطرافیان، بعضا نقشهای پر رنگتری هم پیدا میکنند تا جایی که برخی بازیکنان رسیدن به ترکیب اصلی (به ویژه در اردوگاه ژنرال) را با دخیل بستن به آنها به دست میآورند. گروهی برای بازگشت قلعهنویی به استقلال با خدا لابی میکنند و گروهی هم روزشمار آمدن منصوریان به استقلال را از شهری به شهر دیگر میبرند.
شباهت سوم: غلو در استقلالی بودن
با احتساب دوران بازیگری، کمک مربیگری و سرمربیگری، قلعهنویی ۱۶ سال دست بالا در استقلال بوده اما در ابتدای دور سوم حضور روی نیمکت استقلال، ادعای ۲۲ سال حضور در آنجا را کرده بود. درباره منصوریان، سابقه حضور او در استقلال کاملا شفاف است اما پیام فرستادنهایش برای هواداران استقلال واقعا موضوع جذابی نیست. او در نیم فصل دوم، بارها در مصاحبههایش ادعا کرد کمک میکند استقلال سهمیه بگیرد، در بازیهای پخش زنده، کلاه آبی سرش میگذاشت و در بازی رفت مقابل استقلال، نود دقیقه کنار خط نیامد. واژه غلو یعنی همین!
شباهت چهارم: مدیریت مسائل غیر فوتبالی
م. غ از جمله بازیکنهاییاست که با هر دوی این سرمربیها در عرصه باشگاهی کار کرده. وقتی از او درباره شباهتهای قلعهنویی و منصوریان سوال میکنیم، او مهمترین شباهت را در مدیریت مسائل غیر فوتبالی میداند. م. غ اعتراف میکند که در زمان حضور در تیم منصوریان، او بیشتر به دنبال این بود که ببیند کدام بازیکن پاسپورت دارد و کدام نه که برای اردوی خارجی شرایط را فراهم کند و در همین سطح، قلعهنویی خیلی درباره ریز جزئیات سابقه داور، دو اخطارهها و مسائل خصوصی بازیکنان تیم حریف کنجکاو بوده است.
شباهت پنجم: حرفهای قلمبه
در طول فصل دنبال کنید که چند بار منصوریان، همان مطالبی که در بخش آنالیز برنامه نود گفته شد را در اولین کنفرانس مطبوعاتی تکرار کرد. او برای بازیکنانش از تکنولوژی جی. پی. اس استفاده میکند اما این پیشرفت علم به او اطلاع نداده اختلاف ارتفاع فولاد شهر تا تهران، به زحمت از ۲۰۰ متر عبور میکند. قلعهنویی نیز با نقل قول آوردن از شهید بهشتی، دکتر مصدق، صادق هدایت و دکتر روحانی و امثال اینها، همواره سعی در بازسازی داستان «ما سه خوش صدا را کجا میبرید» دارد.
تفاوت اول: رابطه با بازیکنان
هر دو، سرمربیگری را از یک سن آغاز کردند اما منصوریان در کنار بازیکنانش جوجه کباب درست میکند، در تمرینات با آنها مسابقه میدهد و سعی میکند پشت آنها باشد. درباره قلعهنویی نمیتوان چنین چهرهای دید. او به خصوص در سالیان اخیر خیلی رئیس و مرئوسی با آنها برخورد کرده. چیزی شبیه به شخصیت ویشکا آسایش در فیلم ورود آقایان ممنوع. او زمانی در رختکن پس از باخت، تک تک بازیکنان را میشست و حالا در کنفرانسها با ذکر نام و نام خانوادگی از بازیکنانش انتقاد میکند.
تفاوت دوم: مدیریت ستارهها
منصوریان سرمربیگری ۴ تیم را تا به امروز عهدهدار بوده. پاس همدان، تیم امید، تیم زیر ۲۲ سال و نفت تهران. بیتردید نفت او حتی از تیم زیر ۲۲ سال هم کمستارهتر است. منصوریان در آن دو تیم به خصوص پاس، از پس مدیریت ستارهها بر نیامد. کاری که قلعهنویی استاد بلامنازع آن است. معمولا تعداد ستارههای ملی پوش و خارجیهای تیمهای او از مجموع سایر تیمهای لیگ برتر بیشتر است. حتی او در استقلال نیز با چنین شرایطی کار را شروع کرد. او با همه آنها در مقطعی به مشکل خورد اما به قدر کافی و نیاز هم از آنها بازی گرفت.
تفاوت سوم: وقتی میبازند
یک سری افراد بازندههای دوست داشتنی هستند که عبدالله ویسی در فوتبال ایران بهترین این نمونههاست. برخی دیگر در هنگام باخت، صرفا باختهاند که منصوریان از همین دسته است. وقتی تیمش میبازد در نقش ریش سفید از همه چیز میخواهد دفاع کند تا نود دقیقهای که به پایان رسیده برای نود دقیقهای که دست نخورده مشکلی ایجاد نکند. اما گروه سوم بازندههای بدی هستند. هر چند از این دسته کم نداریم اما قلعهنویی بین آنها کمربند مشکی دارد. او معمولا وقتی بازی را ۱-۰ باخته، اخلاق را هم ۳-۰ واگذار میکند.
تفاوت چهارم: وقتی بازیکن بودند
با داشتن ۲۰ بازی و یک گل ملی، کارنامه فوتبال ملی امیر قلعهنویی چندان دلربا نیست. مثلا محمد علوی که همپست او بود، دو بازی و یک گل ملی بیشتر دارد و در بازیهای مهمتری هم بازی کرده. قلعهنویی ۷ سال در استقلال بود و کاپیتان سابق این باشگاه هم شد اما برای مثال یدالله اکبری هم چنین رزومه استقلالی داشته و ادعایی هم ندارد. در سمت مقابل منصوریان به عنوان بازیکن در جام جهانی برای تیم ملی بازی کرده و کارنامه روشنتری پشت سرش میبینید. کارنامهای که به او روی نیمکت هم کمک خواهد کرد.
تفاوت پنجم: به عنوان سرمربی
۶ سال از شروع مربیگری منصوریان میگذرد. فرق نمیکند که ۶ سال ابتدایی مربیگری قلعهنویی را با کارنامه منصوریان مقایسه کنید یا عملکرد این دو نفر در ۶ سال گذشته را با هم بسنجید. در هر صورت کفه ترازوی منصوریان بین زمین و هواست. او در پاس، طی ده بازی ۹ تا را نبرد، در تیم امید گل به خودی زد، در زیر ۲۲ سال، حماسه زیر سیگاری و قلیون خلق شد و البته در نفت تهران موفق بود. قلعهنویی الفبای سرمربیگری و اصول هدایت تیمها در فوتبال ایران را خوب میداند و با اتکا به همان، موفقترین سرمربی تاریخ لیگ برتر لقب گرفته است. منصوریان اگر از این به بعد طوری جلو برود که نفت تهران روز بدش حساب شود، شاید کفههای این ترازو را به هم نزدیک کند.
احتمالا تا همین جا هم متوجه نشدهاید منظورمان منصوریان است یا قلعهنویی. نیمکت استقلال شاید (بخوانید حتما) در فصل آینده شخصی غیر از قلعهنویی را به عنوان نفر اول خواهد دید. محکمترین تلاش برای به دست آوردن آن را هم در حال حاضر منصوریان انجام داده است. بر خلاف حجازی و مرفاوی و مظلومی، منصوریان الگوی موفقی برای سرمربی شدن در استقلال انتخاب کرده و آن قلعهنویی است. این دو چقدر شبیه به هم هستند؟
شباهت اول: گافهای بزرگ
فقط با سلیقه میتوان انتخاب کرد که نفرستادن لیست استقلال به آسیا توسط قلعهنویی اشتباه بزرگتری بوده یا به زمین فرستادن کامیابینیای محروم و از دست رفتن المپیک توسط منصوریان. این دو گاف بزرگ در کارنامه هر دو نفر تلألو خاصی دارد و کماکان سیاهترین لکه آن است و از زیر آن نمیتوان در رفت. مصاحبه قلعهنویی در روز ارسال مدارک که گفته بود «فوقش یه جریمست که میدیم» و البته ادعای مهرداد خانبان آنالیزور وقت تیم امید که لو داد که منصوریان فیلم کارت گرفتن کامیابینیا را در اختیار داشته، مدارک قابل استنادی هستند.
شباهت دوم: نوچهپروری
قطعا هر موجود زنده اجتماعی، یک سری اطرافیان و دور و بری دارد اما کیفیت و نقش آنها در زندگی منصوریان و قلعهنویی به گونه دیگریست. همین الآن تلفن را بردارید و به هر دو زنگ بزنید. خط قلعهنویی دست محمدهوتن است و تلفن منصوریان را فردی به نام مسعود جواب میدهد و همانند منشیهای فیلمهای ایرانی، از شما بابت دلیل تماس و کارتان پرسوجو میکند. این اطرافیان، بعضا نقشهای پر رنگتری هم پیدا میکنند تا جایی که برخی بازیکنان رسیدن به ترکیب اصلی (به ویژه در اردوگاه ژنرال) را با دخیل بستن به آنها به دست میآورند. گروهی برای بازگشت قلعهنویی به استقلال با خدا لابی میکنند و گروهی هم روزشمار آمدن منصوریان به استقلال را از شهری به شهر دیگر میبرند.
شباهت سوم: غلو در استقلالی بودن
با احتساب دوران بازیگری، کمک مربیگری و سرمربیگری، قلعهنویی ۱۶ سال دست بالا در استقلال بوده اما در ابتدای دور سوم حضور روی نیمکت استقلال، ادعای ۲۲ سال حضور در آنجا را کرده بود. درباره منصوریان، سابقه حضور او در استقلال کاملا شفاف است اما پیام فرستادنهایش برای هواداران استقلال واقعا موضوع جذابی نیست. او در نیم فصل دوم، بارها در مصاحبههایش ادعا کرد کمک میکند استقلال سهمیه بگیرد، در بازیهای پخش زنده، کلاه آبی سرش میگذاشت و در بازی رفت مقابل استقلال، نود دقیقه کنار خط نیامد. واژه غلو یعنی همین!
شباهت چهارم: مدیریت مسائل غیر فوتبالی
م. غ از جمله بازیکنهاییاست که با هر دوی این سرمربیها در عرصه باشگاهی کار کرده. وقتی از او درباره شباهتهای قلعهنویی و منصوریان سوال میکنیم، او مهمترین شباهت را در مدیریت مسائل غیر فوتبالی میداند. م. غ اعتراف میکند که در زمان حضور در تیم منصوریان، او بیشتر به دنبال این بود که ببیند کدام بازیکن پاسپورت دارد و کدام نه که برای اردوی خارجی شرایط را فراهم کند و در همین سطح، قلعهنویی خیلی درباره ریز جزئیات سابقه داور، دو اخطارهها و مسائل خصوصی بازیکنان تیم حریف کنجکاو بوده است.
شباهت پنجم: حرفهای قلمبه
در طول فصل دنبال کنید که چند بار منصوریان، همان مطالبی که در بخش آنالیز برنامه نود گفته شد را در اولین کنفرانس مطبوعاتی تکرار کرد. او برای بازیکنانش از تکنولوژی جی. پی. اس استفاده میکند اما این پیشرفت علم به او اطلاع نداده اختلاف ارتفاع فولاد شهر تا تهران، به زحمت از ۲۰۰ متر عبور میکند. قلعهنویی نیز با نقل قول آوردن از شهید بهشتی، دکتر مصدق، صادق هدایت و دکتر روحانی و امثال اینها، همواره سعی در بازسازی داستان «ما سه خوش صدا را کجا میبرید» دارد.
تفاوت اول: رابطه با بازیکنان
هر دو، سرمربیگری را از یک سن آغاز کردند اما منصوریان در کنار بازیکنانش جوجه کباب درست میکند، در تمرینات با آنها مسابقه میدهد و سعی میکند پشت آنها باشد. درباره قلعهنویی نمیتوان چنین چهرهای دید. او به خصوص در سالیان اخیر خیلی رئیس و مرئوسی با آنها برخورد کرده. چیزی شبیه به شخصیت ویشکا آسایش در فیلم ورود آقایان ممنوع. او زمانی در رختکن پس از باخت، تک تک بازیکنان را میشست و حالا در کنفرانسها با ذکر نام و نام خانوادگی از بازیکنانش انتقاد میکند.
تفاوت دوم: مدیریت ستارهها
منصوریان سرمربیگری ۴ تیم را تا به امروز عهدهدار بوده. پاس همدان، تیم امید، تیم زیر ۲۲ سال و نفت تهران. بیتردید نفت او حتی از تیم زیر ۲۲ سال هم کمستارهتر است. منصوریان در آن دو تیم به خصوص پاس، از پس مدیریت ستارهها بر نیامد. کاری که قلعهنویی استاد بلامنازع آن است. معمولا تعداد ستارههای ملی پوش و خارجیهای تیمهای او از مجموع سایر تیمهای لیگ برتر بیشتر است. حتی او در استقلال نیز با چنین شرایطی کار را شروع کرد. او با همه آنها در مقطعی به مشکل خورد اما به قدر کافی و نیاز هم از آنها بازی گرفت.
تفاوت سوم: وقتی میبازند
یک سری افراد بازندههای دوست داشتنی هستند که عبدالله ویسی در فوتبال ایران بهترین این نمونههاست. برخی دیگر در هنگام باخت، صرفا باختهاند که منصوریان از همین دسته است. وقتی تیمش میبازد در نقش ریش سفید از همه چیز میخواهد دفاع کند تا نود دقیقهای که به پایان رسیده برای نود دقیقهای که دست نخورده مشکلی ایجاد نکند. اما گروه سوم بازندههای بدی هستند. هر چند از این دسته کم نداریم اما قلعهنویی بین آنها کمربند مشکی دارد. او معمولا وقتی بازی را ۱-۰ باخته، اخلاق را هم ۳-۰ واگذار میکند.
تفاوت چهارم: وقتی بازیکن بودند
با داشتن ۲۰ بازی و یک گل ملی، کارنامه فوتبال ملی امیر قلعهنویی چندان دلربا نیست. مثلا محمد علوی که همپست او بود، دو بازی و یک گل ملی بیشتر دارد و در بازیهای مهمتری هم بازی کرده. قلعهنویی ۷ سال در استقلال بود و کاپیتان سابق این باشگاه هم شد اما برای مثال یدالله اکبری هم چنین رزومه استقلالی داشته و ادعایی هم ندارد. در سمت مقابل منصوریان به عنوان بازیکن در جام جهانی برای تیم ملی بازی کرده و کارنامه روشنتری پشت سرش میبینید. کارنامهای که به او روی نیمکت هم کمک خواهد کرد.
تفاوت پنجم: به عنوان سرمربی
۶ سال از شروع مربیگری منصوریان میگذرد. فرق نمیکند که ۶ سال ابتدایی مربیگری قلعهنویی را با کارنامه منصوریان مقایسه کنید یا عملکرد این دو نفر در ۶ سال گذشته را با هم بسنجید. در هر صورت کفه ترازوی منصوریان بین زمین و هواست. او در پاس، طی ده بازی ۹ تا را نبرد، در تیم امید گل به خودی زد، در زیر ۲۲ سال، حماسه زیر سیگاری و قلیون خلق شد و البته در نفت تهران موفق بود. قلعهنویی الفبای سرمربیگری و اصول هدایت تیمها در فوتبال ایران را خوب میداند و با اتکا به همان، موفقترین سرمربی تاریخ لیگ برتر لقب گرفته است. منصوریان اگر از این به بعد طوری جلو برود که نفت تهران روز بدش حساب شود، شاید کفههای این ترازو را به هم نزدیک کند.
پ
ارسال نظر