حمله غافلگیرکننده به رفیق نوید محمدزاده در ونیز
وحید جلیلوند، کارگردان «شب، داخلی، دیوار» در ونیز و در نشست خبری فیلمش، گیرِ سوالات بابک غفوریآذر میافتد.
برترینها: وحید جلیلوند، کارگردان «شب، داخلی، دیوار» در ونیز و در نشست خبری فیلمش، گیرِ سوالات بابک غفوریآذر میافتد، غفوریآذر نماینده رسانه رادیوفردا بوده و آنجا از جلیلوند میخواهد که موضع خودش را درباره برخی آدمها روشن کند، پاسخ جلیلوند اما مطلوب غفوریآذر نیست.
ساعاتی بعد فضایی در شبکههای اجتماعی ایجاد میشود که مشابه فضاهایی پیشین علیه اصغر فرهادی، پرویز پرستویی و خیلی دیگر از سینماگران ایرانیست. چند سالی میشود که عدهای توقع دارند که سینماگران ایرانی در خارج از مرزها، تریبونی که دارند را خرج موضعگیریهای سیاسی کنند، همین توقع بر شدت دوقطبیها افزوده، حالا این بار نوبت جلیلوند شده که میگویند فیلمش یکی از صریحترین فیلمها درباره وقایع سیاسی این سالهاست، خصوصا درباره وقایع آبان ۹۸. کسی نمیداند صرف این که فیلمساز در اثرش دغدغههایش را مطرح میکند، کافیست؟ یا او باید در نشست خبری هم دست به موضعگیری بزند؟ آیا آن چه که جلیلوند گفته در تناقض با مضمون اثرش است؟ با چنین نگرشی سرنوشت خودِ فیلم چه میشود؟ آنها که دائما پای «وسطبازی» را پیش میکِشند، چقدر واقعی و منطقی نگاه میکنند؟
پس از این حواشی، بابک غفوریآذر با انتشار پستی بار دیگر نارضایتی خود را از پاسخ جلیلوند به پرسش ابراز کرد: درباره آنچه وحید جلیلوند در نشست رسانهای بیان کرد، نمیخواهم نظر و قضاوت خودم را بیان کنم. قضاوتش با آنها که کل پرسش و پاسخ را دیدند. اینکه در نشست رسانهای جشنواره ونیز ترجیح میدهید همتای آنچه در فیلمتان تصویر کردید و گفتید، صحبت نکنید و از آن فاصله بگیرید، حتما دلایلی در ذهن خودتان دارد. شاید هنوز درباره آنچه در فیلم گفتید، تردید دارید اما من خوشحال میشوم اگر صحبتهایتان در نشست با همه مفاهیم پنهان در آن، درصدی به امکان نمایش همین نسخهای از فیلمتان که در ونیز دیدیم در ایران کمک کند.
کیوان مهرگان، روزنامهنگار و مستندساز درباره نوع نگاه جلیلوند مینویسد: در ونیز یا تهران نمیدانم ولی دارد یک اتفاق مهم میافتد. نگاه جلیلوند که میانه سیاهی مطلق و سپیدی مطلق ایستاده همان آبی ایستاده همان آبی است که میتواند آتشهای این ملک را خاموش کند. وحید جلیلوند در پاسخ به سوال آن خبرنگار نه در مقام کارگردان و فیلسوف و هنرمند که در مقام یک روشنفکر واقعبین که جلوتر از جامعه حرکت میکند ظاهر شد. من قلبم برای چنین هنرمندانی میطپد. جلیلوند ادامه منطقی نگاه فیلمسازان جامعهمحوری است که آسیببدیدگان از یک نظام اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی را نه تبهکارانی بالذات که قربانیانی میبیند که باید ریشه کژ روی آنها را شناخت و درمان کرد. آقای جلیلوند شهامت شما روشن کردن چراغ امید در شبی تاریک است.
اما یاشار نورایی، منتقد سینما معتقد است که عدم حضور مولفِ چنین فیلمهایی در جشنوارههای بینالمللی شاید بهتر باشد؛ از این رو که در دادن پاسخهای صریح به سوالات خبرنگاران حاضر دچار چالش میشوند: وضعیت عمومی زیستن در ایران و تلاش برای موضع گرفتن یا نگرفتن، آدم را به یاد ژانوس، ایزد دو چهرهی دروازهها در اساطیر رمی میاندازد. این وضعیت در مورد افرادی که در وادی هنر و فرهنگ دستوپایی میزنند، بیشتر نمایان است. شرایط آدم را به واکنش و درج مضامین و اندیشههای انتقادی در فیلمها سوق میدهد اما واهمهی عمومی از عواقب شغلی و اجتماعی، دهانها را نسبت به شرح و بیان این مواضع میبندد. در نتیجه ما با آثاری روبرو هستیم که حرفی میخواهند بزنند اما از ترس و محدودیت، درست به زبان نمیآورند و در بدترین حالت به نسبیگرایی آببندی نشده و انفعالی رو میآورند که با تلاش ابتدایی در تضاد قرار میگیرد. موضعی که نسبت به پرسش صریح سیاسی از فیلمساز ایرانی در جلسهی مطبوعاتی جشنوارهای خارجی گرفته شده، نمونهی متأخر این وضعیت است. من فیلم جدید وحید جلیلوند را ندیدهام اما شرح داستان و خلاصهی قصهاش (رنج جسمانی عذاب فرد گناهکار و درهم شدن امر عینی و ذهنی) برایم یادآور فیلم ماشینچی (برد اندرسون) است که امید دارم متفاوت از یک تقلید صرف باشد.
اما وقتی چاشنی اجتماعی سیاسی فیلم در پخش بینالمللی آن سوی مرز پرگهر زیاد میشود و خطر توقیف و ممیزی در گفتههای پیرامون هر فیلمی افزون میگردد، طبیعی است که کنجکاویها و پرسشها هم بیشتر در همین وادی شکل بگیرد. در برابر این برخوردها و پرسشها، میتوان دو رویکرد اتخاذ کرد؛ یا به شیوهی کیمیایی در جلسهی مطبوعاتی نمایش "دندان مار" در جشنواره برلین، با دلیل قابل قبول ادامهی زیستن در محدودیتهای مملکت، از پاسخ دادن عذر خواست و یا پاسخ صریح داد و عواقبش را پذیرفت. حد میانه و پاسخ عارفانه فلسفی، کار را سختتر میکند چون بین گفتن و نگفتن در نوسان است و رفتن پی شکل فیلم و دربند نقوش ظاهری آن شدن هم با ماهیت برساختهی آن که ژورنالیسم وطنی (از نشر اخبار توقیف تا ممیزی و نداشتن مجوز) در ترویج آن به درست یا غلط دست داشته، در تضاد خواهد بود. شاید بهترین راه برای گریز از این وضعیت نوعی راهحل عدم حضور مؤلف در محافل باشد. کارگردانی که نمیخواهد یا نمیتواند پاسخی صریح به پرسشهای مطرح شده دربارهی مفاهیم فیلمش بدهد، میتواند در خانه بماند، اما آن وقت از مواهب سفر خارجه و ژست و حتی داشتن پوششی متفاوت از روزمرهی وطنی محروم میشود و خوب خیالش هم راحت است چون بهسان آن مثل: برای گریز از شر هزار راه وجود دارد اما بهتر و راحتترش این است که اصلاً با آن رودررو نشویم.
نظر کاربران درباره اظهارات جلیلوند
سرو: نگاه آقای جلیلوند که کاملا سانتیمانتاله اما اینکه اساسا پرسیدن چنین سوالی از کسی که در ایران زندگی و فعالیت می کنه، چقدر درسته و چقدر می شه انتظار شنیدن جواب درست داشت، بحثی جداست.
رضا: وحید جلیلوند و هنرمندهای دیگه هم جزئی از همین مردم هستند. کار خبرنگارهای خارج رفته خیلی شجاعت نمی خواد اگر خبرنگار داخل ایران باشند جرات پرسیدن این سوالها رو داشته باشند اونوقت شجاعت است هرچند کارگردان در فیلمش حرف خودش رو میزنه دیگه چه نیازی به این سوالهای بی ربط به سینما است.
نظر کاربران
چرا هر سه برای مرگ ملکه انگلیس سیاه پوشیدین؟
جلیلوند انسان بسیار محترمی هست و جوابش درست... اون خبرنگار بیرون گود ایستاده میگه لنگش کن... یه سری ترسو اونور خبرنگار شدند
حقیقت رو بگو خب
به کی گفتی قلبت مگه قلبی دارند
یه هنرمند ورزشکار نویسنده ادم عادی قلب ❤️ فقط داره
پناهی رسول اف کردن آینه تون راحت حرف نزنید
خراعی و ارشاد خودشون گفتن همه چی اونجا نگید آزادی کامل نیست پس راحت حرف بزنی
تو درباره ایران فیلم ساختی درباره ایران هم حقیقت رو بگو
قلب های تاریک مغزهای زنگ زده
دم پناهی فیلمسازای امضا کننده گرم
اره اصلا معلوم نیست نگران کارت در ایرانی تابلوس
انقدر ایران وقایع تاخ سیاه داشته هر وقت هنرمندی حقیقت رو گفته متهم شده به سیاه نمایی
حمله غافلگیری نیست اروپا آزاده مثل ایران نیست همه راحت سوال میکنن
اتفاقات و فرهنگ آداب رسوم اخبار روز یک کشور همیشه فیلم سریال میشه فستیوال ها ویترین نمایش فیلم و هنرمند هستند نباید نگران چیزی بود
رسول اف پناهی کجا این کجا
چرا پناهی اونجا نیست فقط فیلمش هست
حداقل یقه لباست رو درست میکردی یا کلا بازش میکردی
ربات یا ادم آهنی بی منطق مگه میشه قلب هم داشته باشه
لعنتی فقط صداش
طرف اون آب نشسته
بهترین زندگی
امنیت کامل
و...
بعد به کسی که با این همه مکافات کار می کنه، میگه لنگش کن!
مردک کارمند دولت امریکاست خودشو خبرنگار ازاااد معرفی میکنه
چطور در فیلم سرباز علاوه بر وظیفه باید قلبی هم عمل کنه ولی خود جلیلوند فقط بر حسب وظیفه عمل میکنه و نظر قلبیش رو نمیگه