رسایی تا پزشکیان را بنیصدر نکند بیخیال نمیشود!
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، فکر میکردیم فضای آرامتری بر عرصه سیاسی داخلی حاکم خواهد شد. اما زهی خیال باطل!
برترینها: پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، فکر میکردیم فضای آرامتری بر عرصه سیاسی داخلی حاکم خواهد شد. اما زهی خیال باطل! حالا به نظر میرسد اظهارنظرهای تند حمید رسایی دوباره دوقطبیهای سابق و خستهکننده را زنده کرده است.
رسایی چند روز پیش ابتدا به سراغ پزشکیان رفت و او را با بنیصدر مقایسه کرد؛ کنایهای سنگین که معنایش روشن است: پیشبینی پایان نیمهتمام برای دوران ریاستجمهوری(این شایعه مورد علاقه برخی گروهها در ایتا هم هست). او البته یک ویدیو هم ضبط کرد خطاب به استاندار مازندران که گفته بود «در جامعهای که فقر بیداد میکند، حجاب اولویت نیست». رسایی خطاب به وزیر کشور خواستار برکناری استاندار شد. در فضای سیاست ایرانی، این نوع رفتارهای نمایشی، معنایی فراتر از یک انتقاد ساده دارد: نمایش قدرت و تلاش برای حفظ میدان بازی.
این ماجرا در شرایطی رخ میدهد که روزنامه سازندگی در همین شماره امروزش از «لزوم تغییر پارادایم در حکمرانی» نوشته و پزشکیان را خطاب قرار داده که برای ادامه مسیر نیازمند پوستاندازی فکری است. همزمان(دیروز)، محمدجواد ظریف در مقالهای در فارین پالیسی هشدار داد اگر اصلاحات درونی صورت نگیرد و باور به دیپلماسی در ایران تقویت نشود، آینده ایران در غرب آسیا مبهم خواهد بود. این صداها؛ رسایی، سازندگی، و ظریف – در ظاهر از سه جبهه متفاوت میآیند، اما در عمل تکرار همان سناریوی قدیمیاند: هرکس ساز خود را میزند و در میانه این هیاهو، مردم تماشاگر خستهای بیش نیستند.
واقعیت این است که جامعه ایران بیش از دو دهه است میان همین جدلهای بیحاصل گرفتار شده است. یک طرف اصلاحطلبان که همچنان آرزوهای خود را در قالب «تحلیل کارشناسی» عرضه میکنند و بارها وعده تغییر دادهاند اما در عمل دستشان خالی است. طرف دیگر اصولگرایان تندرو که با استناد به ارزشهای ثابت خود، مانع هر نوع تغییر جدی میشوند.
مردم اما در این میان، دیگر گوششان پر شده است. از بس شعار شنیدهاند که دیگر کمتر کسی منتظر تحقق وعدههاست. وقتی یک روز بحث «توسعه و تعامل با جهان» مطرح میشود و روز بعد هشدار «بنیصدر شدن» رئیسجمهور، نتیجه چیزی جز سردرگمی و دلزدگی عمومی نیست. جامعهای که قرار بود از دوقطبیهای بیپایان رها شود، همچنان در همان گرداب قدیمی دست و پا میزند.
اینکه رسایی سخنان استاندار مازندران را بهانهای برای حمله میکند، تنها بخشی از داستان است. مسئله اصلی این است که در ایران، هر گفتمان تازهای پیش از آنکه فرصت رشد پیدا کند، با هجوم جناح مقابل خفه میشود. اصلاحطلبان میگویند باید در اولویتبندیها بازنگری کرد، اصولگرایان فریاد میزنند این سخنان به معنای نادیده گرفتن ارزشهاست. و در نهایت، هیچ تغییری رخ نمیدهد؛ جز اینکه فاصله مردم و سیاست روزبهروز بیشتر میشود.
در چنین فضایی، وقتی روزنامهها از «تغییر پارادایم» مینویسند، مخاطب عادی تنها لبخند تلخی میزند. پارادایم تغییر نمیکند، بلکه همان الگوی فرسوده با نامهای تازه بازتولید میشود. ظریف از خطر آینده مبهم سخن میگوید، رسایی درباره بنیصدر شدن رئیسجمهور هشدار میدهد و پزشکیان هنوز فرصت نکرده است حتی یک سال کامل کار کند. این صحنه سیاسی بیشتر شبیه تئاتریست که بازیگرانش مدام تغییر میکنند، اما خب...!
دو دهه ناکامی کافی نبوده تا سیاستمداران بفهمند جامعه دیگر حوصله دعواهای بیسرانجام را ندارد. تکرار کلیدواژههایی مثل «اصلاحات»، «ارزشها»، «تغییر پارادایم» یا «حفظ اصول» دردی از فقر، بیکاری، ناامنی روانی و مهاجرت گسترده دوا نمیکند. مردم به چشم میبینند که این بحثها بیشتر شبیه مشاجرههای خانوادگی است: پر سروصدا، پر حرارت، اما در نهایت بینتیجه.
به هر حال در کمال تاسف باید گفت که اگر تغییری رخ ندهد، این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت؛ چرخهای که نتیجهاش نه اصلاح است، نه هیچ چیز دیگر، بلکه فرسایش بیشتر و البته تدریجی اعتماد عمومی است. کاش آنها که باید صدای خاموش مردم رنجور را بشنوند.
نظر کاربران
چقدرشفاف وتمیز ونورانی وبهداشتی!عالم دین,یعنی این.کاش کت وشلواری بود!ایکاش لباس مرحوم آیت الله بهجت وامام وائمه تنش نبود!
مگه پزشکیان خیلی بهترازاستادواقتصاددان وسیاست مداربزرگ ونابغه ملی مرحوم آقای بنی صدراست کاش زودتربردارنش
این دعواهای بین این ها ما رو یاد این ضرب المثل می ندازه که زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند.
مردم مشارکت نکنن امثال رسایها میرن مجلس
آقای رسای اصل حرفوزدندند وظریف حرف مفدزده
یه سوزن به خودمون یه جوالدوز به دیگران
شما بفرمایید به عنوان نماینده این مردم برای معیشت مردم چه کردید
مشکل این مردم مظلوم حجاب و عفاف نیست نان شبه
مجلس 4 درصدی....
آفرین آقای رسایی ،،،،،تمامشون وقهوهای کن،،،دو دهه هست،اینا مردم بیچاره کردن،،،ظریف و محاکمه کنیید